مى گرديد و اوامر و نواهى او در كشاكش نقض ها و ابرام ها از ميان مى رفت.
به راستى، متّهم كردن پيامبر خدا به «هذيان گويى»، غم انگيزترين، تلخ ترين و زشت ترين حادثه تاريخ اسلام است و شايد رساترين تعبير در اين باره، كلام ابن عبّاس باشد كه هماره با چشمانى اشك آلود مى گفت:
مصيبت حقيقى، مصيبت ممانعت از نوشتن پيامبر صلى الله عليه و آله ، با اختلاف و داد و فرياد است.
دردآور، اين كه دو سال بعد، ابو بكر، در لحظات واپسين زندگى، آن هنگام كه به سبب اغما توان سخن گفتن نداشت و سخن را به او تلقين مى كردند، با كتابت تلقينى عثمان، عمر را به خلافتْ نصب كرد و هرگز كسى نسبت «هذيان گويى» به او نداد!
و چنين شد كه آن اهانت زشت، رقم خورد و آن وصيّت، نوشته نشد و انحراف در رهبرى، بنياد نهاده شد و بر سر امّت، آمد، آنچه نمى بايست. و اين چنين، تاريخ مسلمانان با ناهنجارى هاى بسيار، شكل گرفت. ۱
ر . ك : ص 429 (آخرين تلاش هاى پيامبر براى تعيين جانشين) .