4 / 2 ـ 5
هنگام تعيين سرپرست براى دختر حمزه
۴۷۲.تاريخ دمشقـ به نقل از عبد اللّه بن جعفر ـ: چون دختر حمزه به مدينه آمد، على عليه السلام و جعفر و زيد، هر يك سرپرستى او را ادّعا كردند. پيامبر خدا فرمود : «دليل هايتان را بگوييد».
زيد گفت : او دختر برادرم است و من به او سزاوارترم.
على عليه السلام گفت : دختر عمويم است و من او را [ از مكّه] آورده ام.
جعفر نيز گفت : دختر عمويم است و خاله اش نزد من است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «جعفر! تو او را ببر كه از ديگران به [ نگهدارى ]او سزاوارترى». پس فرمود : «امّا تو ـ اى زيد! ـ آزاد شده منى و من، مولاى تواَم. و امّا تو ـ اى جعفر! ـ در خَلق و خُلق، شبيه منى. امّا تو ـ اى على!ـ براى من، به منزله هارون براى موسى هستى، جز در پيامبرى».