۹۴۱.تاريخ اليعقوبى :از جمله كسانى كه از بيعت با ابو بكر سر باز زدند ، ابو سفيان بن حرب بود . [ او ]گفت : اى پسران عبد مناف! آيا راضى شديد كه كس ديگرى جز خودتان ، سرپرستى شما را در اين امر به عهده گيرد؟ [ سپس] به على بن ابى طالب عليه السلام گفت : دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم ، در حالى كه [ تبار] قُصَى ، همراه على عليه السلام بودند . [ سپس] سرود :
بنى هاشم! مبادا مردم در [ حقّ] شما طمع كنند
بويژه تيم بن مرّه ، يا عَدى!
امر [ خلافت] ، جز در ميان شما و به سوى شما نيست
و جز ابو الحسن ، على ، كسى شايسته آن نيست .
اى ابو الحسن! آن را هوشيارانه و محكم به دست گير
كه تو به اين كار (كه مورد طمع ديگران است) ، سزاوارترى .
و مردى كه قُصَى را در پشت خود دارد
عزيز و مورد حمايت است ، در حالى كه مردم از [ جدّش ، ]غالب ، بسى دورند .
و خالد بن سعيد ، غايب بود و چون باز آمد ، بر على عليه السلام وارد شد و گفت : بيا تا با تو بيعت كنم . به خدا سوگند ، هيچ كس در ميان مردم ، سزاوارتر از تو به جانشينى محمّد صلى الله عليه و آله نيست .
۹۴۲.أنساب الأشرافـ به نقل از صالح بن كيسان ـ: خالد بن سعيد بن عاص ، پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله از يمن باز آمد و نزد على عليه السلام و عثمان رفت و گفت : شما جامه رويين هستيد ، نه [ جامه] زيرين . اى پسران عبد مناف! آيا راضى شديد كه سرپرستى امرتان را كسى جز خودتان عهده دار شود؟! ... .
از عوانه و ابن جعدبَه نقل شده است كه خالد بن سعيد ، تا شش ماه با ابو بكر بيعت نكرد .