۹۵۶.نهج البلاغة :پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله چون اخبار سقيفه به امير مؤمنان رسيد ، فرمود : انصار چه گفتند؟ .
پاسخ دادند كه انصار گفتند : اميرى از ما باشد و اميرى از شما .
فرمود : «پس چرا بر آنان به اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله وصيّت نمود كه به نيكوكارشان نيكى و از بدكارشان گذشت شود ، احتجاج نكرديد؟» .
گفتند : و در اين ، چه حجّتى بر آنان است؟
فرمود : «اگر امامت در ميان آنان بود ، معنا نداشت كه پيامبر صلى الله عليه و آله برايشان سفارش كند» .
سپس فرمود : «قريش چه گفتند؟» .
پاسخ دادند كه حجّت آوردند كه شجره (و از خاندان) پيامبرند .
فرمود : «به شجره احتجاج كردند و ثمره (اهل بيت) را تباه ساختند» .
۹۵۷.نثر الدُّرّ :على عليه السلام آگاه شد كه در روز سقيفه ، انصار به قريش گفته اند : اميرى از ما باشد و اميرى از شما . پس فرمود : «آيا گفته پيامبر خدا را به آنان يادآورى كرديد كه فرمود : سفارش مى كنم كه با انصار به نيكى رفتار كنيد ؛ از نيكوكارشان بپذيريد و از بدكارشان در گذريد؟» .
گفتند : چه [ حجّتى] در آن است؟
گفت : «چگونه امامت براى آنان باشد ، در حالى كه درباره آنان سفارش مى شود؟ اگر امامت از آنِ ايشان بود ، سفارش [ ديگران] را به ايشان مى كرد [ و نه سفارش ايشان را به ديگران]» .
اين گفته به عمر بن خطّاب رسيد . او گفت : به خدا سوگند ، اين نكته [ در روز سقيفه ]از ما فوت شد و اگر آن را ذكر مى كرديم ، به دليل ديگرى نياز نداشتيم .