۹۷۵.شرح نهج البلاغةـ از نامه مشهور معاويه به على عليه السلام ـ: گويى همين ديروز بود كه تو را ديدم ؛ وقتى كه با ابو بكر صدّيق ، بيعت شده بود و تو ، خانه نشينِ خود (فاطمه(س)) را شب هنگام بر درازگوشى سوار كردى و در حالى كه دستانت در دستان دو پسرت ، حسن و حسين بود ، هيچ يك از اهل بدر و سابقه داران را وا ننهادى ، جز آن كه به سوى خود فرا خواندى و با همسرت به سوى آنان رفتى و دو پسرت را شفيع كردى و از آنان بر ضدّ صحابى پيامبر خدا يارى خواستى .
پس هيچ يك از آنان ، جز چهار يا پنج تن ، به تو پاسخ مثبت ندادند و به جانم سوگند ، اگر حق با تو بود ، پاسخت را مى دادند .
تو ادّعاى باطلى كردى و سخن نامقبولى گفتى و چيزى دست نيافتنى خواستى و هر چه را فراموش كنم ، سخنت را به ابو سفيان فراموش نمى كنم كه چون تو را تحريك و تهييج كرد ، گفتى : «اگر در ميان آنان ، چهل انسان بااراده مى يافتم ، در برابر قوم [ غاصب] ، ايستادگى مى كردم» .
مسلمانان ، تنها امروز از تو سختى نديده اند ، و سركشى ات بر خلفا [ كارى] تازه و جديد نيست . ۱
۹۷۶.تاريخ اليعقوبى :گروهى به گرد على بن ابى طالب عليه السلام جمع شدند و به او پيشنهاد دادند تا از آنان براى خود ، بيعت بگيرد . پس به آنان فرمود : «براى اين كار ، صبح ، سر تراشيده نزد من آييد» .
صبح هنگام ، جز سه نفر ، هيچ كس نيامد .
۹۷۷.الكافىـ به نقل از ابو هيثم بن تَيَّهان ـ: امير مؤمنان ، در مدينه براى مردم ، سخنرانى كرد و فرمود : «هان! سوگند به كسى كه دانه را شكافت و جان را آفريد ، اگر علم را از معدنش بر مى گرفتيد و آب را از سرچشمه اش مى نوشيديد و خير را از جايگاهش فراهم مى كرديد و راه را از داناى آن مى جستيد ومسير حق را مى پيموديد ، راه ها برايتان معلوم مى شد و نشانه ها برايتان آشكار مى گشت و اسلام براى شما نورافشان مى گرديد و روزىِ فراوان و بى زحمت مى خورديد و كسى در ميان شما نيازمند نمى شد و نه به مسلمان ، ستم مى شد و نه به كافرِ هم پيمان شما ... .
منتظر باشيد! به زودى همه آنچه را كِشتيد ، درو مى كنيد و فرجام سنگين جُرمى را كه مرتكب شديد و آنچه را به سوى خود كشيديد ، مى يابيد .
سوگند به آن كه دانه را شكافت و جان را آفريد، بى گمان مى دانيد كه من سرپرست شما و همان كسى هستم كه به [ پيروى ]او فرمان يافته ايد و من عالِم شما و همان كسى هستم كه نجات شما با علم اوست و [ من ]وصىّ پيامبر شما و برگزيده پروردگارتان هستم و [ نيز] زبان [ قرآنِ ]نورافشان شما و دانا به آنچه شما را اصلاح مى كند .
منتظر باشيد كه به زودى ، آنچه بدان تهديد شده ايد و نيز آنچه بر سر امّت هاى پيشين در آمد ، بر شما فرود مى آيد . خداوند عز و جل از شما درباره رهبرانتان مى پرسد ؛ با آنان محشور مى شويد و فردا به نزد خداوند عز و جل مى رويد .
هان! به خدا سوگند ، اگر من به عدد پيروان طالوت ، يا به عدد اهل بدر ، ياور داشتم و آنان دشمنان شما بودند ، شما را با شمشير مى زدم تا به حق باز گرديد و به راستى در آييد كه اين ، شكاف [ ايجاد شده در دين ]را بهتر مى بندد و همراهى را بيشتر مى كند .
خدايا! ميان من و آنان ، به حقْ داورى كن كه تو بهترين داورانى!» .
سپس از مسجد ، بيرون رفت و بر آغُلى گذشت كه در آن ، حدود سى گوسفند بود . پس فرمود : «به خدا سوگند ، اگر من به عدد اين گوسفندان ، مردانى داشتم كه براى خداوند عز و جل و پيامبرش دل مى سوزاندند ، اين پسرِ مگس خوار ۲ را از تختش پايين مى كشيدم» .
پس ، شب هنگام ، سيصد و شصت مرد با او تا به پاى مرگ پيمان بستند و امير مؤمنان عليه السلام به آنان گفت : «صبح در اَحجار الزَّيت ، ۳ سر تراشيده به نزد ما بياييد» و امير مؤمنان ، خود ، سرش را تراشيد .
هيچ يك از آن گروه ، سر نتراشيدند و نيامدند ، جز ابو ذر و مقداد و حُذَيفة بن يمان و عمّار بن ياسر و پس از آنها سلمان .
امام عليه السلام دستش را به سوى آسمانْ بالا برد و گفت : «خدايا! مردم ، مرا ناتوان كردند ، همان گونه كه بنى اسرائيل ، هارون را ناتوان كردند . ۴ خدايا! تو آنچه را ما پنهان و آشكار مى كنيم ، مى دانى و چيزى در زمين و آسمان ، از تو پنهان نمى مانَد . مرا مسلمان بميران و به صالحانْ مُلحق كن!» .
1.براى اطّلاع از جواب امام عليه السلام ر. ك : ج ۵ ص ۴۱۹ (نبرد تبليغاتى) .
2.در متن عربى «ابن ذبّان» آمده است كه مى تواند اشاره به ابو قحافه باشد ؛ زيرا او در استخدام ابن جدعان بود تا مگس هاى سفره او را براند (ر .ك : شرح ابن ابى الحديد : ج ۱۳ ص ۲۷۴) ، همچنان كه مى تواند نوعى اشاره به پستى نسب و ريزه خوار بودن اين خانواده باشد . (م)
3.احجار الزيت ، جايى در مدينه است (معجم البلدان : ج ۱ ص ۱۰۹) .
4.اشاره به آيه ۱۵۰ سوره اعراف است .