۹۹۹.امام على عليه السلامـ در نامه اش به مردم مصر كه همراه مالك اَشتر فرستاد ، هنگامى كه او را به حكومت آن ديار گمارْد۱ـ: امّا بعد ، بى گمانْ خداى سبحان ، محمّد صلى الله عليه و آله را بر انگيخت تا بيم دهنده اى براى جهانيان و گواهى دهنده اى بر پيامبران [ پيشين ]باشد و چون در گذشت ، مسلمانان بر سر جانشينى اش به ستيز برخاستند .
به خدا سوگند ، به دل و ذهنم خطور نمى كرد كه عرب ، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله ، خلافت را از اهل بيت و خاندان او بيرون كشند ، يا آن را پس از وى از من دور سازند ؛ و چيزى مرا به شگفت نياورْد ، جز شتافتن مردم براى بيعت با فلان .
پس ، دست نگه داشتم تا آن كه ديدم برخى مردمان از اسلام باز گشتند و به نابودى دين محمّد صلى الله عليه و آله فرا خواندند . ترسيدم كه چنانچه اسلام و مسلمانان را يارى نكنم ، رخنه اى در آن ببينم و يا ويرانى اى كه [ در اين صورت ]مصيبت آن براى من ، بزرگ تر از دست نيافتن به حكومتِ بر شما بود ؛ حكومتى كه تنها ، كالايى چند روزه است و همچون سراب از ميان مى رود و مانند ابر ، پراكنده مى گردد .
پس ، در ميان اين حوادث برخاستم ، تا آن كه باطل زدوده و نابود گشت ودين ، آرام و قرار يافت .
۱۰۰۰.شرح نهج البلاغة :از على عليه السلام روايت شده است كه روزى فاطمه عليها السلام او را بر نهضت و قيام ، تحريك نمود . پس ، صداى مؤذّن را شنيد كه : أشهد أنّ محمّدا رسول اللّه . على عليه السلام به فاطمه عليها السلام گفت : «آيا راضى مى شوى كه اين ندا از زمين ، برچيده شود؟» .
گفت : نه .
گفت : «اين ، همان [ دليلى] است كه [ درباره قيام نكردن خود] به تو مى گويم» .
۱۰۰۱.امام باقر عليه السلام :چون مردم كردند آنچه در بيعت با ابو بكر كردند ، هيچ چيز از فراخوانى امير مؤمنان به سوى خود مانع نشد ، مگر توجّه به مردم و بيم آن كه از اسلام باز گردند و به پرستش بت ها روى آورند و به يگانگى خداوند و رسالت خدايىِ محمّد صلى الله عليه و آله گواهى ندهند ... . [ پس ،] از سر ناچارى و بى ياورى بيعت كرد .