ابن ابى الحديد ، پس از نقل خطبه عمر از طبرى مى گويد : اين ، حديثى است كه سيره نويسان ، بر آن اتّفاق نظر دارند و روايت هاى ديگر نيز با افزوده هايى در اين باره هست.
مدائنى نقل مى كند كه چون ابو بكر ، دست عمر و ابو عبيده را گرفت و به مردم گفت : يكى از اين دو مرد را براى شما مى پسندم .
ابو عبيده به عمر گفت : دستت را دراز كن تا با تو بيعت كنم .
عمر گفت : در اسلام ، نادانى و لغزشى جز اين نداشته اى! آيا اين را مى گويى ، در حالى كه ابو بكر حاضر است؟
سپس عمر به مردم گفت : كدام يك از شما را خوش مى آيد كه بر قدم هايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى نمازْ مقدّم داشت ، مقدّم شود؟ [ اى ابو بكر!] پيامبر خدا تو را براى دينمان پسنديد ؛ آيا ما براى دنيايمان نپسنديم؟! سپس دستش را به سوى ابو بكر دراز كرد و با او بيعت نمود .
اين روايت ، همان است كه قاضى القضاة در كتاب المغنى آورده است .
واقدى ، در نقلى كه از سخن عمر دارد ، [ چنين آورده است كه عمر ]گفت : به خدا سوگند ، اگر مرا پيش اندازند تا همچون شترْ ذبح شوم ، برايم محبوب تر از آن است كه از ابو بكر پيشى گيرم .
و شيخ ما ، ابو القاسم بلخى ، مى گويد :
شيخ ما ، ابو عثمان جاحظ ، گفت : آن مردى كه گفت : «اگر عمر بميرد ، با فلانى بيعت مى كنم» ، عمّار بن ياسر بود كه گفت : «اگر عمر بميرد ، با على عليه السلام بيعت مى كنم» و اين ، سخنى بود كه عمر را بر انگيخت تا آن خطبه را بخواند .
و محدّثان ديگر مى گويند :
كسى كه در صورت مرگ عمر ، آهنگ بيعت با او شده بود ، طلحة بن عبيد اللّه بود .
و امّا حديث بيعت ناگهانى! پيش از اين ، گفته عمر گذشت كه گفته بود : بيعت با ابو بكر ، ناگهانى بود و خداوند ، شرّش را نگه داشت . هر كس را كه همانند آن كند ، بكشيد .
اين خبر كه آن را از ابن عبّاس و عبد الرحمان بن عوف نقل كرديم ، نيز به «بيعت ناگهانى» اشاره دارد ؛ ولى در روال همان سخن قبلى است ؛ زيرا مى گويد : «كسى فريب نخورد كه بگويد : بيعت با ابو بكر ناگهانى بود . بى گمان ، چنين بود» . اين جمله اشاره به اين دارد كه وى پيش از آن نيز گفته بوده كه : بيعت با ابو بكر ناگهانى بود