19
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1

زمين ، انعطاف ناپذيرترين حقگزارِ صحنه هاى حقگزارى و حق مدارى ، و سخنورترين و چيره ترين بليغان در وادى آفرينشِ شكوهزادترين سخن ها ، خطابه ها و . . . است . به گفته سراينده علوى انديشى :

كَم لَهُ شَمسُ حِكمَةٍ تَتَمَنّى
غُرَّةُ الشَّمسِ أن تَكونَ سَماها .

او را بسى خورشيد حكمت است كه آرزو دارد
پرتو خورشيد ، آسمانِ آن باشد .

آيا مى توان بر معبر تاريخ ايستاد و اين فرازمندترين و شكوهمندترين قلّه وادى كرامت ، آزادى ، انسانيت و شرف را نديد ؟
آيا مى توان بر دشتستان زندگى نگريست و اين والاترين نماد عشق و عبادت ، جهاد و شهامت ، ايثار و صداقت ، ايمان و جلالت را نديد ؟
آيا مى شود كه قلمزنى ، صفحاتى را در موضوعى رقم زند و با همه وجود ، تمنّاىِ عطرآگين ساختن خامه را با نام و ياد على عليه السلام و گزارش والايى ها و ارجمندى هاى زندگى سراسر اقدام ، شور و جهاد و ايثار و . . . او نداشته باشد؟
به پندارم همه ، همه آنان كه انديشيده اند و واقعِ صادق اين پديده شگفتِ هستى را دريافته اند ، بر اين باورند كه چگونه قطره را شايد كه در ثناى اقيانوسْ سخن گويد ، و ذرّه را آيد كه در فضلِ خورشيد ، حماسه بسرايد و ... .
و اين قلم ...
و اين قلم ، هرگز بر اين باور نبود كه سخنى درخور ، در وصف آن آفتاب جهانتاب خواهد گفت و بخشى از شعاع ناپيدا كرانه وجود آن خورشيد حق را انعكاس خواهد داد و نَمى از يَمِ موج خيز فضايل و مناقب و عظمت هايش را عرضه خواهد كرد ؛ امّا به روزگارى كه به تدوين ميزان الحكمة همّت ورزيده بود ، در مدخَل


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
18

براى تن زدن از برنمودن والايى هاى اوست كه بى گمان ، «مادح خورشيد ، مدّاحِ خود است» ؛ بلكه از سرِ ناتوانى و فروماندگى در چگونه سپردن آن همه والايى ها به واژه هاست . به راستى كم نيستند كسانى كه اين كلام والاىِ متنبّى از اعماق جانشان بر مى آيد كه :

وتَرَكتُ مَدحى لِلوَصِىِّ تَعَمُّدا
إذ كانَ نورا مُستَطيلاً شاملاً

وإذَا استَطالَ الشَّى ءُ قامَ بِنَفْسِهِ
وصِفاتُ ضَوءِ الشَّمسِ تَذهَبُ باطِلاً .

و از سر عمد ، مدح وصى را وا نهادم
چون فضيلتى بركشيده و گسترده بود.

و چون چيزى بالا كشد ، بر پاى خود مى ايستد
و توصيف نور خورشيد ، بيهوده است .
آن كه درباره على عليه السلام و والايى هاى او آهنگ سخن دارد ، درمى ماند كه چه بگويد . به راستى سخن استوار و شايسته و درخور ، درباره اين «پديده شگفت هستى» ، براى هر كسى و با هر امكان و استعداد و زمينه اى ، فروماندگى و گرفتارىِ شگفتى است . بى گمان ، ابو اسحاق نظّام ، از پسِ تأمل ها و درنگريستن هاى بسيار ، درباره مولا و ابعاد شخصيتى او گفته است :
عَلِىُّ بنُ أبى طالِبٍ عليه السلام مِحنَةٌ عَلَى المُتَكَلِّمِ : إن وَفّاهُ حَقَّهُ غَلا ، و إن بَخَسَهُ حَقَّهُ أساءَ... .۱على عليه السلام ، آزمون سخنور است : اگر حقّش را ادا كند ، گويى كه غلو كرده ، و اگر كم گذارَد ، بد كرده است.
على عليه السلام ، رزم آورترينِ نستوهِ آوردگاه هاى رزم ، نرم خوى ترين چهره صحنه زندگى ، دلداده ترين پرستنده دل شب ، مهربان ترين انسان در برابر مردمان در گستره

1.الأمالى ، طوسى : ص ۵۸۸ ح ۱۲۱۸ ، بحار الأنوار : ج ۴۰ ص ۱۲۵ ح ۱۵ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 111494
صفحه از 644
پرینت  ارسال به