203
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1

۱۱۰.امام على عليه السلام :چون آيه «و خويشان نزديكت را بيم ده»۱ بر پيامبر خدا نازل شد ، مرا فرا خواند و به من فرمود: «اى على! خداوند به من فرمان داد كه خويشان نزديكم را بيم دهم و من دل تنگ و درمانده شدم ؛ چون مى دانستم كه هرگاه اين دعوت را برايشان آشكار كنم ، از آنان چيزى مشاهده مى كنم كه نمى پسندم . پس خاموش ماندم تا جبرئيل عليه السلام به نزدم آمد و گفت: اى محمّد! اگر فرمان را انجام ندهى ، پروردگارت عذابت مى كند .
پس طعامى به اندازه يك صاع (سه كيلو) آماده كن و ران گوسفندى بر آن بنِه و ظرفى بزرگ هم از شير پُر كن . سپس بنى عبد المطّلب را براى من گِرد آور تا با آنان سخن بگويم و آنچه فرمان يافته ام ، به آنان برسانم» .
پس من آنچه بدان فرمان يافته بودم ، انجام دادم و آنان را كه در آن روز ، چهل تن ، يكى كم يا بيش بودند ، فرا خواندم . در ميان آنان ، عموهاى پيامبر خدا: ابو طالب ، حمزه ، عبّاس و ابو لهب نيز بودند .
پس چون به نزد ايشان گِرد آمدند ، از من خواست تا خوراكى را كه براى آنان آماده كرده بودم ، بياورم . آوردم و چون آن را نهادم ، پيامبر خدا ، تكّه گوشتى برداشت و با دندان هايش آن را پاره پاره كرد و در اطراف سينى نهاد و فرمود: «با نام خدا شروع كنيد» .
پس آنان خوردند تا جايى كه ديگر به چيزى نياز نداشتند ؛ امّا غذا دست نخورده مى نمود و سوگند به خدايى كه جان على در دست اوست ، همه آن غذا ، خوراك يك نفرشان بود .
سپس فرمود: «به آنان نوشيدنى ده» و من ، همان ظرف بزرگ را آوردم و از آن نوشيدند تا همگى سيراب شدند و به خدا سوگند، يكى از آنان به تنهايى، مانند آن را مى نوشيد.
پس چون پيامبر خدا خواست با آنان گفتگو كند ، ابو لهب پيش دستى كرد و گفت: عجبْ اين همراهتان ، جادويتان كرد! آنان ، متفرّق شدند و پيامبر خدا با آنان سخن نگفت . پس فرمود: «فردا ، اى على! اين مرد ، چنان كه شنيدى ، بر من پيش دستى كرد و قوم ، پيش از آن كه با آنان سخن بگويم ، متفرّق شدند . پس براى ما خوراكى همچون گذشته بساز و آنان را براى من گِردآور» .
من ، آماده كردم و آنان را فرا خواندم . پيامبر صلى الله عليه و آله از من خواست تا خوراك را بياورم . من هم آوردم . چنان كرد كه ديروز كرده بود،و همه خوردند تا آن جا كه ديگر به چيزى نياز نداشتند. سپس فرمود: «به آنان نوشيدنى بده»و من همان ظرف بزرگ را آوردم و همگى نوشيدند تا سيراب شدند .
سپس پيامبر خدا فرمود: «اى بنى عبد المطّلب! به خدا سوگند ، هيچ جوانى را در عرب نمى شناسم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من براى شما آورده ام ، آورده باشد . من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام و خداى متعال به من فرمان داده كه شما را به آن فرا بخوانم . پس كدامتان مرا بر اين امر ، يارى مى دهد تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟» .
همه خاموش ماندند و من گفتم: . . . من ـ اى پيامبر خدا ـ وزير تو مى شوم!
پس دست بر گردنم نهاد و فرمود: «اين ، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست . پس گوش به فرمان و مطيعش باشيد» .
آن جمع برخاستند ، در حالى كه مى خنديدند و به ابو طالب مى گفتند: به تو فرمان داد كه گوش به فرمان و فرمانبردار پسرت باشى!

1.شعراء ، آيه ۲۱۴ .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
202

۱۱۰.الإمام عليّ عليه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآيَةُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ أَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» دَعاني رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقال لي : يا عَلِيُّ، إنَّ اللّهَ أمَرَني أن اُنذِرَ عَشيرَتِي الأَقرَبينَ ، فَضِقتُ بِذلِكَ ذَرعا ، وعَرَفتُ أنّي مَتى اُباديهِم بِهذَا الأَمرِ أرى مِنهُم ما أكرَهُ ، فَصَمَتُّ عَلَيهِ حَتّى جاءَني جَبرَئيلُ فَقالَ : يا مُحَمَّدُ ، إنَّكَ إن لا تَفعَل ما تُؤمَرُ بِهِ يُعَذِّبكَ رَبُّكَ . فَاصنَع لَنا صاعا مِن طَعامٍ ، وَاجعَل عَلَيهِ رِجلَ شاةٍ ، وَاملَأ لَنا عُسّا ۱ مِن لَبَنٍ ، ثُمَّ اجمَع لي بَني عَبدِ المُطَّلِبِ حَتّى اُكَلِّمَهُم واُبَلِّغَهُم ما اُمِرتُ بِهِ .
فَفَعَلتُ ما أمَرَني بِهِ ، ثُمَّ دَعَوتُهُم لَهُ ، وهُم يَومَئِذٍ أربَعونَ رَجُلاً ، يَزيدونَ رَجُلاً أو يَنقُصونَهُ ، فيهِم أعمامُهُ : أبو طالِبٍ وحَمزَةُ وَالعَبَّاسُ وأبو لَهَبٍ ، فَلَمّا اجتَمَعوا إلَيهِ دَعاني بِالطَّعامِ الَّذي صَنَعتُ لَهُم ، فَجِئتُ بِهِ ، فَلَمّا وَضَعتُهُ تَناوَلَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله حِذيَةً ۲ مِنَ اللَّحمِ ، فَشَقَّها بِأَسنانِهِ ، ثُمَّ ألقاها في نَواحِي الصَّحفَةِ . ۳
ثُمَّ قالَ : خُذوا بِسمِ اللّهِ ، فَأَكَلَ القَومُ حَتّى ما لَهُم بِشَيءٍ حاجَةٌ وما أرى إلّا مَوضِعَ أيديهِم ، وَايمُ اللّهِ الَّذي نَفسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ ، وإن كانَ الرَّجُلُ الواحِدُ مِنهُم لَيَأكُلُ ما قَدَّمتُ لِجَميعِهِم .
ثُمَّ قالَ : اِسقِ القَومَ ، فَجِئتُهُم بِذلِكَ العُسِّ ، فَشَرِبوا مِنهُ حَتّى رَووا مِنهُ جَميعا ، وَايمُ اللّهِ إن كانَ الرَّجُلُ الواحِدُ مِنهُم لَيَشرَبُ مِثلَهُ ، فَلَمّا أرادَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أن يُكَلِّمَهُم بَدَرَهُ أبو لَهَبٍ إلَى الكَلامِ ، فَقالَ : لَهَدَّ ۴ ما سَحَرَكُم صاحِبُكُم ! فَتَفَرَّقَ القَومُ ولَم يُكَلِّمهُم رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : الغَدَ يا عَلِيُّ ، إنَّ هذَا الرَّجُلَ سَبَقَني إلى ما قَد سَمِعتَ مِنَ القَولِ ، فَتَفَرَّقَ القَومُ قَبلَ أن اُكَلِّمَهُم ، فَعُد لَنا مِنَ الطَّعامِ بِمِثلِ ما صَنَعتَ ، ثُمَّ اجمَعهُم إلَيَّ .
قالَ : فَفَعَلتُ ، ثُمَّ جَمَعتُهُم ثُمَّ دَعاني بِالطَّعامِ فَقَرَّبتُهُ لَهُم ، فَفَعَلَ كَما فَعَلَ بِالأَمسِ ، فَأَكَلوا حَتّى ما لَهُم بِشَيءٍ حاجَةٌ .
ثُمَّ قالَ : اِسقِهِم ، فَجِئتُهُم بِذلِكَ العُسِّ ، فَشَرِبوا حَتّى رَووا مِنهُ جَميعا ، ثُمَّ تَكَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : يا بَني عَبدِ المُطَّلِبِ ! إنّي وَاللّهِ ما أعلَمُ شابّا فِي العَرَبِ جاءَ قَومَهُ بِأَفضَلَ مِمّا قَد جِئتُكُم بِهِ ؛ إنّي قَد جِئتُكُم بِخَيرِ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، وقَد أمَرَنِي اللّهُ تَعالى أن أدعُوَكُم إلَيهِ ، فَأَيُّكُم يُؤازِرُني عَلى هذَا الأَمرِ عَلى أن يَكونَ أخي ووَصِيّي وخَليفَتي فيكُم ؟ قالَ : فَأَحجَمَ القَومُ عَنها جَميعا ، وقُلتُ : ... أنَا يا نَبِيَّ اللّهِ ، أكونُ وزَيرَكَ عَلَيهِ ، فَأَخَذَ بِرَقَبَتي ، ثُمَّ قالَ : إنَّ هذا أخي ووَصِيّي وخَليفَتي فيكُم ، فَاسمَعوا لَهُ وأطيعوا ، قالَ : فَقامَ القَومُ يَضحَكونَ ويَقولونَ لِأبي طالِبٍ : قد أمَرَكَ أن تَسمَعَ لِابنِكَ وتُطيعَ . ۵

1.العُسّ : القدح الكبير (النهاية : ج ۳ ص ۲۳۶ «عسس») .

2.الحِذْية : أي قطعة . قيل : هي ـ بالكسر ـ ما قطع من اللحم طولاً (النهاية : ج ۱ ص ۳۵۷ «حذا») .

3.الصَّحْفَة: إناء كالقَصْعة المبسوطة ونحوها(النهاية: ج۳ ص۱۳ «صحف»).

4.لَهَدّ : كلمة يُتعجّب بها (النهاية : ج ۵ ص ۲۵۰ «هدد») .

5.تاريخ الطبري: ج ۲ ص۳۱۹ـ۳۲۱، تاريخ دمشق: ج ۴۲ ص ۴۸ ح ۸۳۸۱ ، تفسير الطبري: ج ۱۱ الجزء۱۹ ص ۱۲۱، شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص ۲۱۰ ، شواهد التنزيل : ج ۱ ص ۴۸۶ ح ۵۱۴ كلّها عن عبد اللّه بن عبّاس و ص ۵۴۳ ح ۵۸۰ عن البراء من دون إسنادٍ إلى المعصوم نحوه ، الكامل في التاريخ : ج ۱ ص ۴۸۷ ، كنز العمّال : ج ۱۳ ص ۱۳۱ ح ۳۶۴۱۹ و ص ۱۱۴ ح ۳۶۳۷۱ ؛ الأمالي للطوسي : ص ۵۸۲ ح ۱۲۰۶ عن عبد اللّه بن عبّاس وفيه «ووزيري» بعد «وصيّي» ، تفسير فرات : ص ۳۰۱ ح ۳۰۶ و ص ۲۹۹ ح ۴۰۴ عن جعفر بن محمّد بن أحمد بن يوسف ، مجمع البيان : ج ۷ ص ۳۲۲ عن البراء بن عازب وكلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۳۸ ص ۲۲۳ ح ۲۴ وراجع السيرة الحلبيّة : ج ۱ ص ۲۸۵ وتفسير القمّي : ج ۲ ص ۱۲۴ والإرشاد : ج ۱ ص ۴۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 111523
صفحه از 644
پرینت  ارسال به