۱۱۹.مجمع البيانـ در ذكر خوابيدن على عليه السلام در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله ـ: نقل شده كه چون [ على عليه السلام ]در بستر وى خوابيد ، جبرئيل عليه السلام ، نزديك سرش ايستاد و ميكائيل عليه السلام ، نزديك پاهايش و جبرئيل عليه السلام ندا داد: «به به! چه كسى مانند توست كه خداوند با او بر فرشتگان مباهات كند؟!» .
۱۲۰.الأمالى ، طوسىـ به نقل از ابن عبّاس ـ: مشركان در دار النَّدوَه گِرد آمدند تا در مورد پيامبر خدا مشورت كنند . جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا آمد و خبر اين جلسه را براى ايشان آورد و به او گفت كه آن شب در خوابگاهش نخوابد .
پس چون پيامبر خدا خواست كه بخوابد ، به على عليه السلام فرمان داد كه آن شب در خوابگاه او بخوابد . على عليه السلام خوابيد و خود را با بُرد سبز رنگ حَضرَمى كه پيامبر خدا در آن مى خوابيد ، پوشانيد و شمشير را در كنارش قرار داد .
چون آن گروه از مردان قريشْ دور [ خانه] او مى چرخيدند و در كمين كشتنش بودند ، پيامبر خدا بيرون آمد و در حالى كه 25 تن از آنان جلوى در نشسته بودند ، مشتى ماسه برداشت و بر سر آنان پاشيد و [اين آيات را ]مى خواند: «ياسين * سوگند به قرآنِ حكمت آميز!» تا به اين آيه رسيد: «بر آنان پرده اى افكنديم و از اين رو نمى توانند ببينند» .
پس كسى به آنها گفت: منتظر چه هستيد؟ به خدا سوگند ، ناكام مانديد و زيان كرديد . به خدا سوگند ، از كنار شما گذشت و هيچ يك از شما نبود ، جز آن كه [ او ]بر سرش خاك پاشيد .
گفتند: به خدا سوگند ، ما او را نديديم .
پس خداى عز و جل نازل كرد: «هنگامى كه كافران برايت نيرنگ كردند تا تو را در بند كِشند و يا بكُشند يا آواره ات سازند ، و آنان مكر مى كردند و خدا هم مكر مى كرد ، و خداوند ، بهترينِ مكر كنندگان است» .