237
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1

۱۲۳.الطبقات الكبرىـ به نقل از عايشه و ابن عبّاس و عايشه بنت قدامه و على عليه السلام و سراقة بن جعشم كه متن حديث ، تركيبى از گفته هاى همه اينهاست ـ: جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر خدا آمد و از گِرد آمدن قريش براى كشتن او آگاهش كرد و از او خواست كه آن شب در بسترش نخوابد ... و پيامبر خدا به على عليه السلام فرمود كه وى ، آن شب در بستر او بخوابد .
پس على عليه السلام آن شب در آن جا خوابيد و خود را با بُرد سرخ ۱ حَضرَمى ـ كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن مى خوابيد ـ ، پوشانْد و مردان قريش از شكافِ در،او را مى پاييدند و به خيال همان بُرد ، در كمين پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بودند و نقشه مى كشيدند كه كدام يك به كسى كه در بستر خفته ، حمله كند .
پس پيامبر خدا بيرون آمد ، مشتى ماسه برداشت و در حالى كه بر سر آنانى كه جلوى در نشسته بودند ، مى پاشيد ، خواند: «ياسين * سوگند به قرآنِ حكمت آميز» تا به اين آيه رسيد: «و برايشان فرقى ندارد . چه هشدار دهى و چه ندهى ، ايمان نمى آورند» و عبور كرد .
پس كسى به آنان گفت: منتظر چه هستيد؟
گفتند : منتظر محمّد هستيم .
گفت: ناكام مانديد و زيان كرديد . به خدا سوگند ، از كنار شما گذشت و بر سرتان خاك پاشيد .
گفتند: به خدا سوگند ، ما او را نديديم .
برخاستند و خاك از سر و روى خود گرفتند و آنان ، ابو جهل ، حَكَم بن ابى العاص ، عقبة بن ابى معيط ، نضر بن حارث ، اميّة بن خلف ، ابن غيطله ، زمعة بن اسود ، طعيمة بن عدى ، ابو لهب ، اُبىّ بن خلف و نبيه و مُنبه ، دو پسر حجّاج بودند .
چون صبح شد ، على عليه السلام از بستر برخاست و آنان ، پيامبر خدا را از وى سراغ گرفتند . على عليه السلام گفت: «اطّلاعى از او ندارم» .

1.در متن الطبقات الكبرى ، «احمر» به معناى «سرخ» آمده است كه با روايات فراوان ديگر ، مطابق نيست .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
236

۱۲۳.الطبقات الكبرى عن عائشة وابن عبّاس وعائشة بنت قدامة وعليّ عليه السلام وسراقة بن جعشمـ دَخَلَ حَديثُ بَعضِهِم في حَديثِ بَعضٍ ـ: أتى جِبريلُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ [أيِ اجتِماعَ قُرَيشٍ عَلى قَتلِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ] وأمَرَهُ أن لا يَنامَ في مَضجَعِهِ تِلكَ اللَّيلَةَ ... وأمَرَ عَلِيّا أن يَبيتَ في مَضجَعِهِ تِلكَ اللَّيلَةَ ، فَباتَ فيهِ عَلِيٌّ وتَغَشّى بُردا أحمَرَ حَضرَمِيّا كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَنامُ فيهِ ، وَاجتَمَعَ اُولئِكَ النَّفَرُ مِن قُرَيشٍ يَتَطَلَّعونَ مِن صيرِ ۱ البابِ ويَرصُدونَهُ يُريدونَ ثِيابَهُ ويَأتَمِرونَ أيُّهُم يَحمِلُ عَلَى المُضطَجِعِ صاحِبِ الفِراشِ ، فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُم جُلوسٌ عَلَى البابِ ، فَأَخَذَ حَفنَةً مِن البَطحاءِ فَجَعَلَ يَذُرُّها عَلى رُؤوسِهِم ويَتلو : «يس * وَ الْقُرْءَانِ الْحَكِيمِ»۲ حَتّى بَلَغَ : «وَ سَوَآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»۳ ومَضى رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله .
فَقالَ قائِلٌ لَهُم : ما تَنتَظِرونَ ؟ قالوا : مُحَمَّدا ، قالَ : خِبتُم وخَسِرتُم ، قَد وَاللّهِ مَرَّ بِكُم وذَرَّ عَلى رُؤوسِكُمُ التُّرابَ ، قالوا : وَاللّهِ ما أبصَرناهُ ! وقاموا يَنفُضونَ التُّرابَ عَن رُؤوسِهِم ، وهُم : أبو جَهلٍ وَالحَكَمُ بنُ أبِي العاصِ وعُقبَةُ بنُ أبي مُعَيطٍ وَالنَّضرُ بنُ الحارِثِ واُمَيَّةُ بنُ خَلَفٍ وَابنُ الغَيطَلَةَ وزَمعَةُ بنُ الأَسوَدِ ، وطُعَيمَةُ بنُ عَدِيٍّ ، وأبو لَهَبٍ واُبَيُّ بنُ خَلَفٍ ونَبيهٌ ومُنَبِّهٌ ابنَا الحَجّاجِ ، فَلَمّا أصبَحوا قامَ عَلِيٌّ عَنِ الفِراشِ ، فَسَأَلوهُ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : لا عِلمَ لي بِهِ . ۴

1.الصِّيْر : شِقّ الباب (النهاية : ج ۳ ص ۶۶ «صير») .

2.يس : ۱ و ۲ .

3.يس : ۱۰ .

4.الطبقات الكبرى : ج ۱ ص ۲۲۷ و ۲۲۸ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 126007
صفحه از 644
پرینت  ارسال به