سامان داد و فرمان بازگشت به صفّين را صادر كرد . در اين سپاه عظيم ، حسين بن على عليهما السلام ، قيس بن سعد و ابو ايوب انصارى ، هر يك بر ده هزار رزم آور ، فرماندهى مى كردند ؛ امّا اندوها كه ترور ناجوان مردانه امام عليه السلام به دست جنايتكارِ «متنسّك (پايبند به ظواهر دين)» ، همه برنامه ها را به هم زد و تدبيرهاى ارجمند امام عليه السلام براى از بُن درآوردن ريشه فتنه در شام ، نقش بر آب شد ، نيروها باز گشتند و ...!
در اين بخش ، از آنچه به اختصار آمد ، به تفصيل ، گزارش شده است و ريشه ها و زمينه ها و چرايى و چگونگى اين حوادث غمبار ، تحليل و تبيين شده است .
بخش هشتم : شهادت طلبى امام على
پيامبر خدا از شهادت امير مؤمنان على عليه السلام خبر داده بود . امام عليه السلام ـ كه بيش از آن كه صبغه اى زمينى داشته باشد ، آهنگى آسمانى و درون مايه اى ملكوتى داشت ـ ، در انتظار پرواز بود ؛ آن هم پروازى سرخ . چنين بود كه در هنگامه اى كه شمشير بر فرقش نشست و آن را شكافت و در آستانه عروج قرار گرفت ، فرمود:
وَاللّهِ ما فَجَأَنى مِنَ المَوتِ وارِدٌ كَرِهتُهُ ، ولا طالِعٌ أنكَرتُهُ ، وما كنُتُ إلّا كَقارِبٍ وَرَدَ ، وطالِبٍ وَجَدَ.۱به خدا سوگند ، با مردن ، چيزى بر من درنيامد كه آن را نپسندم ، و چيزى پديدار نگرديد كه آن را زشت شمارم ؛ بلكه مانند جوياى شبانه آب بودم كه ناگهان بدان رسد يا خواهانى بودم كه مطلوبش را بيابد.
بخش هشتم ، ويژه گزارش تفصيلى پيشگويى پيامبر خدا از شهادت على عليه السلام ، و گفتار مولا درباره شهادتش و مسائل مرتبط با آن است . گزارش چگونگى جريان ترور ، سخنان آموزنده و عظيم امام عليه السلام از هنگام ترور تا لحظه شهادت ، موضع