۱۸۰.الإرشاد:چون احزاب و گروه هاى مشركان پراكنده شدند و از برابر مسلمانان عقب نشينى كردند ، پيامبر خدا به قصد بنى قريظه ، دست به كار شد و امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام را با سى نفر از خزرجيان به سوى آنان فرستاد و به او فرمود : «بنگر كه آيا بنى قريظه ، دژهاى خود را ترك كرده اند؟» .
على عليه السلام ، چون به نزديك باروهايشان رسيد ، از آنان دشنام شنيد . لذا به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله بازگشت و ايشان را باخبر كرد . پيامبر خدا فرمود : «رهايشان كن كه خداوند ، [ ما را] بر آنها چيره مى كند . همان كسى كه تو را بر عمرو بن عبدوُد چيره كرد ، تنهايت نمى گذارد . پس بِايست تا مردم به گِرد تو جمع شوند و تو را مژده باد به يارى الهى كه خداوند ، مرا از يك ماه پيش ، با افكندن ترسى [ در دل آنان ] يارى داده است» .
على عليه السلام مى گويد : مردم به گِرد من جمع شدند و حركت كردم تا به باروهايشان نزديك شدم . يهوديان از بالا نگريستند و چون مرا ديدند ، يكى از آنان فرياد كشيد : «قاتل عمرو به سوى شما آمد» . و ديگرى گفت : «بى گمان ، قاتل عمرو به شما رو آورد» و برخى از آنها اين را به فرياد به يكديگر مى گفتند و خداوند ، در دل هايشان ترس انداخت و شنيدم كه رجزخوانى چنين مى خواند :
على ، عمرو را كشت
على ، پرنده شكارى را شكار كرد .
على پشت را شكست
على ، كار را استوار كرد .
على ، پرده را دريد .
پس گفتم : سپاس ، خداى را كه اسلام را چيره ساخت و شرك را در هم كوبيد . آن گاه كه قصد بنى قريظه كردم ، پيامبر صلى الله عليه و آله به من فرمود : «با بركت خدا حركت كن كه خداوند ، سرزمين و خانه هايشان را به تو وعده داده است » . پس با يقين به نصرت خداى عز و جل حركت كردم تا آن كه پرچم را در ميان دژ ، در زمين فرو بردم .