۱۸۵.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از ابن اسحاق ـ: سپس على عليه السلام [ بعد از آن كه عمرو را كشت ] ، به سوى پيامبر خدا آمد ، در حالى كه چهره اش مى درخشيد . پس عمر بن خطّاب گفت : چرا زرهش را بر نداشتى؟ عرب ، زرهى بهتر از آن ندارد .
على عليه السلام فرمود : «او را زدم . پس با عورتش خود را از من حفظ كرد و از پسر عمويم خجالت كشيدم كه وى را [ با گرفتن زرهش] بى پوشش كنم» .