۲۰۸.صحيح البخارىـ به نقل از سلمه ـ: على بن ابى طالب عليه السلام در جنگ خيبر به جهت چشمْ درد ، از همراهى پيامبر صلى الله عليه و آله بازمانْد . پس [ به خود ] گفت : آيا من جا بمانم؟! پس [ با همان درد ] خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله رساند .
چون شب فتح در رسيد ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «فردا ، اين پرچم را به دست كسى مى سپارم (يا اين پرچم را كسى مى گيرد) كه خدا و پيامبرش او را دوست دارند و خداوند ، پيروزش مى كند » .
ما اميد آن را داشتيم ؛ ولى گفته شد كه اين [ شخص] ، على عليه السلام است . پرچم را به او سپرد و با دست او فتح ، حاصل شد .
۲۰۹.صحيح مسلمـ به نقل از سلمه ـ: [ پيامبر صلى الله عليه و آله ] مرا به سوى على عليه السلام كه چشمْ درد داشت ، فرستاد و فرمود : «پرچم را به مردى مى سپارم كه خدا و پيامبرش را دوست دارد (يا ۱ خدا و پيامبرش او را دوست دارند)» .
نزد على عليه السلام آمدم و چون چشمْ درد داشت، [ دست ]او را گرفتم و به نزد پيامبر خدا آوردم . ايشان از آب دهان خود بر چشمان او نهاد كه بهبود يافت و پرچم را به او سپرد .
مرحب ، پيش آمد و گفت :
خيبر مى داند كه من مرحبم
غرق در سلاح و پهلوان و كارآزموده ام .
پيكارها چون پيش آيند ، زبانه مى كشند .
و على عليه السلام گفت :
«من آنم كه مادرم مرا حيدر (شير) ناميد
چونان شير بيشه ها ، دهشتناكم .
آنان را به سرعت از دم تيغ مى گذرانم» .
پس به سرِ مرحب ، ضربه اى زد و او را كشت . و پيروزى به دست او حاصل شد .