۲۲۳.الإرشاد:چون امير مؤمنان ، دژ را فتح كرد و مَرحَب را كشت و خداوند ، اموال آنان را غنيمت مسلمانان كرد ، حسّان بن ثابت ، از پيامبر خدا اجازه خواست كه شعرى بسرايد . پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: «بگو» و او چنين سرود:
و على ، چشمْ درد داشت و در پىِ
دوايى براى آن بود و چون درمانگرى نجست .
پيامبر خدا با آب دهانى شفايش داد
پس مبارك باد بهبود يافته و خجسته باد بهبود دهنده!
و فرمود: «امروز ، پرچم را به دست دلاورى مى سپارم
كه شجاع است و دوستدار و ياريگر پيامبر .
خدايم را دوست دارد و خدا هم او را دوست دارد
و با او خداوند ، دژهاى ناگشوده را مى گشايد» .
و به جاى ديگران على را براى پرچمدارى برگزيد
همو كه دستْ يار و برادرش خوانْد .
۲۲۴.تذكرة الخواص :احمد [ بن حنبل ] در كتاب فضائل الصحابة گفته است كه آنان در آن روز ، تكبيرى از آسمان شنيدند و گوينده اى كه مى سرود:
شمشيرى جز ذوالفقار
و جوان مردى جز على نيست .
پس حسّان بن ثابت ، از پيامبر خدا اجازه خواست كه شعرى بسرايد . اجازه فرمود ، و او سرود:
جبرئيل عليه السلام به آواز بلند ، ندا داد
و آوايش واضح نبود
و مسلمانان ، حلقه زده بودند
به گِرد پيامبرِ فرستاده [و ندا اين بود]:
«شمشيرى جز ذوالفقار
و جوان مردى جز على نيست» .
پس اگر گفته شود: حديث «شمشيرى جز ذوالفقار نيست» را ضعيف دانسته اند ، مى گوييم: آنچه ذكر كرده اند ، مربوط به واقعه اى است كه در جنگ اُحد اتّفاق افتاده است و ما مى گوييم كه اين ، در جنگ خيبر بوده و احمد بن حنبل هم در فضائل الصحابة ، اين گونه نقل كرده است و سخنى در جنگ اُحد نيست ، كه ابن عبّاس گفت: هنگامى كه على عليه السلام ، طلحة بن ابى طلحه ، پرچمدار مشركان را كُشت ، فريادى از آسمان برخاست كه : «شمشيرى جز ذوالفقار نيست» .
و گفته اند كه در سند اين روايت ، عيسى بن مهران است كه در او خدشه دارند و گفته اند شيعه است ؛ امّا آنچه مربوط به جنگ خيبر است ، هيچ يك از عالمان در آن خدشه نكرده اند . همچنين گفته شده كه آن ، مربوط به جنگ بدر است ؛ ولى نظر نخست ، صحيح است .