۲۵۲.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو اسحاق از بَراء بن عازب ـ: پيامبر خدا ، خالد بن وليد را به سوى مردم يمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت كند و من در ميان كسانى بودم كه با او رفتيم . او شش ماه ماند و مردم به دعوت او پاسخ ندادند . سپس پيامبر صلى الله عليه و آله ، على بن ابى طالب عليه السلام را فرستاد و به او فرمان داد تا خالد و همراهانش را بازگرداند و اگر كسى از همراهان خالد بن وليد خواست با او بيايد ، اجازه دهد .
من از كسانى بودم كه به دنبال على عليه السلام رفتيم . چون به اوايل يمن رسيديم ، به آنان خبر رسيد و همه جمع شدند . على عليه السلام ، برايمان نماز صبح را خواند و چون از نماز ، فارغ شد ، ما را در يك صف قرار داد و در جلوى ما ايستاد و پس از حمد و ثناى الهى ، نامه پيامبر خدا را بر ايشان خواند. پس قبيله هَمْدان،همگى در يك روز مسلمان شدند.
على عليه السلام ، گزارش اين واقعه را به پيامبر خدا نوشت و چون ايشان نامه او را خواند ، به سجده افتاد و سپس نشست و فرمود : «درود بر هَمْدان ، درود بر هَمْدان!» .
سپس اهل يمن ، پى در پى مسلمان شدند .
۲۵۳.الطبقات الكبرى :پيامبر خدا ، على عليه السلام را به يمن فرستاد و پرچمى براى وى بست و با دست خود ، بر سرش عمامه نهاد و فرمود : «پيش رو و باز نگرد . چون بر سرزمينشان رسيدى ، تا نجنگيده اند با آنان مجنگ» .
على عليه السلام با سيصد سوار ، حركت كرد و آن ، نخستين گروه سوارى بود كه به سرزمين مَذحِج ، وارد مى شد . على عليه السلام يارانش را پراكنده كرد و آنان ، اموال و غنايم و زن و فرزند و شتر و گوسفند و مانند آن را آوردند و على عليه السلام ، بريدة بن حصيب اسلمى را بر غنيمت ها گمارد و او همه آنها را براى على عليه السلام گِرد آورد .
چون على عليه السلام اجتماع آنان را ديد ، به اسلام دعوتشان كرد ؛ امّا آنان از پذيرفتن دعوت ، خوددارى ورزيدند و تير و سنگ پرتاب كردند . على عليه السلام هم يارانش را سازماندهى كرد و پرچمش را به مسعود بن سنان سِلمى سپرد و با يارانش بر آنها حمله بُرد و بيست تن از آنان را كشت .
آنان متفرّق و فرارى شدند ؛ امّا على عليه السلام آنان را تعقيب نكرد . سپس آنان را به اسلام دعوت كرد . به سرعت ، اجابت كردند و چند تن از رؤساى آنان با او بر اسلام ، بيعت كردند و گفتند : ما بر قوم پشت سرمان ولايت داريم و اين هم زكات ماست . پس حقّ الهى را از آنها برگير .
على عليه السلام ، غنيمت ها را گِرد آورد و به پنج بخش قسمت كرد و در يك سهم نوشت : «براى خدا» و بر آن [ پنج سهم ] ، قرعه زد . نخستين سهم ، قسمت خمس درآمد و بقيه را بر يارانش قسمت كرد . سپس بازگشت و در مكّه به پيامبر صلى الله عليه و آله ملحق شد كه در سال دهم براى حج به آن جا آمده بود .