13 / 12
دعاهاى جامع پيامبر براى امام
۲۹۶.امام على عليه السلام :يك بار بيمار شدم . پس پيامبر خدا از من عيادت كرد و در حالى كه بر پهلو خوابيده بودم ، به نزد من آمد و كنارم نشست و مرا با لباسش پوشانيد و چون ضعفم را ديد ، برخاست و به مسجد رفت و نماز گزارد و چون نمازش پايان يافت ، آمد و لباسش را از روى من برداشت و فرمود: «اى على! برخيز كه بهبود يافته اى» .
من برخاستم ، گويى كه پيش از اين ، هيچ دردى نداشته ام ؛ و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «از پروردگارم چيزى نخواستم ، جز آن كه به من داد و هيچ چيز براى خود نخواستم ، مگر آن كه مانندش را براى تو خواستم» .
۲۹۷.امام على عليه السلام :به دردى دچار شدم . نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدم . او مرا در جاى خود نشاند و به نماز ايستاد و گوشه لباسش را رويم انداخت و سپس فرمود : «اى پسر ابو طالب ! بهبود يافته اى و هيچ ناراحتى اى ندارى . چيزى از خدا نخواستم ، مگر آن كه مانند آن را براى تو خواستم ، و چيزى از خدا نخواستم ، مگر آن كه به من عطا كرد ، جز آن كه به من گفته شد : « پس از تو هيچ پيامبرى نيست » .
۲۹۸.امام على عليه السلام :در مسجد به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفتم و او در مصلّاى خود در يكى از اتاق هايش بود . به من فرمود : «اى على ! امشب را در همين جا كه مى بينى به صبح آوردم . نماز مى خواندم و از خدايم درخواست مى كردم . چيزى از او نخواستم ، جز آن كه مانندش را براى تو خواستم و چيزى از خدا نخواستم ، مگر آن كه به من عطا كرد ، جز آن كه به من گفته شد : هيچ پيامبرى پس از من نيست» .