497
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1

(2)

احاديث وصايت

وصيّت ، براى تداوم راه و حراست مكتب، سيره هماره رسولان الهى بوده است. پيامبر خدا نيز با تصريح به اين حقيقت، در موارد متعدّد و مناسبت هاى مختلف، وصايت را براى على عليه السلام رقم زده است. از جمله، چنين فرموده است:
«إنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيّاً ووارِثاً ، وإنَّ عَلِيّاً وَصِيّي ووارِثي» .بى گمان، هر پيامبرى وصى و وارثى دارد و على، وصى و وارث من است.۱
بسيارىِ اين گونه گفته هاى پيامبر خدا درباره على عليه السلام بدان سان بوده است كه واژه «وصى» را براى على عليه السلام وصفى شناخته شده و بدون ابهام قرار داده است و چون واژه «وصى» در گفتارها و سروده ها به كار مى رفت، بسيارى از مسلمانان صدر اسلام ، مقصود از آن را بدون هيچ ترديدى على عليه السلام مى دانستند و در نتيجه ، خلافت و امامت او را. ۲ گو اين كه بنى اميّه، در زمان حكومتشان بسى كوشيدند تا مگر اين عنوان ارجمند را از على عليه السلام بزدايند. آنان ، احاديث بسيار ساختند تا اين تعبير را ساختگى جلوه دهند؛ ۳ امّا مگر حق، با ستيز حق ستيزان، فرسودنى است؟!

1.تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۳۹۲ ح ۹۰۰۵ . نيز ، ر . ك : ص ۵۶۷ (احاديث وصايت) .

2.ر . ك : ص ۶۱۷ (وصايت امام على در ادبيّات صدر اسلام) . ر . ك : تتمّة منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۱۹ (منهاج البراعة : ج ۱۶ ص ۱۹)، معالم المدرستين : ج ۱ ص ۲۸۹ به بعد كه بحثى است شايسته مطالعه .

3.براى آگاهى از اين جريان و چگونگى آن ، ر . ك : معالم المدرستين : ج ۱ ص ۴۸۳ .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
496

اين ، برادر و وصى و جانشينم در ميان شماست.پس،گوش به فرمان و مطيع او باشيد.
و بدين سان، پيامبر صلى الله عليه و آله در آغازين روز دعوت علنى، ولايت و امامت على عليه السلام و نيز دستْ يارى او را در رسالت خويش ، رقم مى زند. آن روز، آنان كه در آن مجلس گرد آمده بودند، اين پيام را به روشنى دريافتند و از كلام پيامبر خدا، پيشوايىِ على عليه السلام و لزوم اطاعت از وى را فهميدند. از اين روى بود كه برخى به ابو طالب گفتند : «به تو فرمان داد كه گوش به فرمان و مطيع پسرت باشى!» ؛ ۱ امّا در مقابلِ اين پيام صريح، گران جانى كردند و حق را برنتابيدند و با استكبار، از پذيرش حق ، شانه خالى كردند.
در اين بخش از مجموعه پيش رو، نقل هاى مختلف و طرق گونه گون اين حديث را آورده ايم، به گونه اى كه هيچ ترديدى را برنمى تابند. افزون بر آن، ابو جعفر اِسكافى معتزلى، حديث روز هشدار را «صحيح» ۲ دانسته و عالمانى ديگر، از جمله : شهاب الدين خفاجى در شرح الشفاء بتعريف حقوق المصطفىىِ قاضى عياض ۳ و متّقى هندى ۴ ـ كه تصحيح ابن جرير طبرى را گزارش كرده است ـ ، ۵ بر صحّت آن، تأكيد كرده اند. ۶

1.ر . ك : ص ۲۰۱ (يارى پيامبر در تبليغ) .

2.شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص ۲۴۴ ؛ الغدير : ج ۲ ص ۲۷۹ .

3.نسيم الرياض فى شرح الشفاء : ج ۳ ص ۳۵ .

4.كنز العمّال : ج ۱۳ ص ۱۲۸ ح ۳۶۴۰۸ .

5.طبرى، واقعه را بدان گونه كه آورديم ، در تاريخش نقل كرده است ؛ امّا در تفسير و در ذيل آيه، چون حادثه را نقل كرده، به تحريف متن آن دست زده و نوشته است : پيامبر خدا فرمود : «...إنّ هذا أخى وكذا وكذا» و ابن كثير بر راه او رفته است . نيز چنين كرده اند برخى از مدّعيان آزادى در تحقيق، چون : محمّد حسين هيكل و... (ر . ك : الغدير : ج ۲ ص ۴۰۶ طبع جديد) . شگفتا از دست هاى آلوده در تاريخ و عجبا از اين همه مظلوميّت على عليه السلام !

6.ر . ك : «حديث الإنذار يوم الدار» ، على احمدى ميانجى (فصل نامه رسالة الثقلين ، ش ۲۲ ، ص ۱۱۱).

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 111322
صفحه از 644
پرینت  ارسال به