۳۶۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :چون به آسمان برده شدم و به «سِدرةُ المنتهى» ۱ رسيدم، پروردگارم جل جلاله ندايم داد و فرمود : «اى محمّد!». گفتم : بله ، بله ، سرور من!
فرمود : «پيامبرى را نفرستادم، جز آن كه چون روزگارش به سر رسيد، وصىّ اش را به برپا داشتن كار [ رسالتش] پس از خود گماشت. حال تو هم على بن ابى طالب را پيشوا و وصىّ خويش پس از خود ، قرار ده كه من شما را از يك نور آفريدم و امامان رهيافته را از انوار شما آفريدم. اى محمّد! آيا دوست دارى آنان را ببينى؟».
گفتم : آرى ، اى پروردگار من!
فرمود : «سرت را بالا بياور».
سرم را بالا آوردم و نورهاى امامانِ پس از خود را ديدم، دوازده نور.
گفتم : اى پروردگار! اينها نورهاى چه كسانى است؟
فرمود : «نورهاى امامانِ پس از توست، امينان و معصومان».
۳۶۹.امام على عليه السلامـ در احتجاج با خوارج ـ: امّا [ جواب ]گفته شما كه من وصى بودم و وصيّت را تباه كردم ؛ خداى عز و جل مى گويد : «و براى خدا ، بر [ عهده ]مردم است ، حجّ خانه كعبه، هر كس كه بدان راهى بيابد ؛ و هر كس كه كفر ورزد، [ بداند] كه خدا از جهانيان، بى نياز است» . به نظر شما اگر هيچ كس [ از افراد مستطيع] ، آهنگ اين خانه نكند ، خانه كافر مى شود؟! [ بى ترديد ، آنان كافر مى شوند ، نه خانه]. همچنين شما چون مرا رها كرديد ، كافر شديد ، نه من با وا نهادن شما .