5
مجله محدث شماره 14




مبانی و دامنه حجّیت احادیث تفسیرى













مبانی و دامنه حجّیت احادیث تفسیرى



مبانی و دامنه حجّیت احادیث تفسیرى

حجة الاسلام والمسلمین محمد احسانى‏فر لنگرودى
نشست تخصّصى «حجّيت احاديث تفسيرى» با هدف ارزيابی اعتبار احاديث تفسيری در مؤسسه علمی ـ فرهنگی دارالحديث قم برگزار شد.
اين نشست تخصّصى به همت معاونت پژوهشى دانشكده علوم حديث، همزمان با هفته پژوهش در تاریخ 29/9/86 در تالار پژوهش و با حضور دانشجویان و استادان این دانشكده برگزار شد.
در پايان اين نشست با حضور حجه الاسلام و المسلمين مسعودى، معاون پژوهشى دانشكده علوم حديث، و حجه الاسلام و المسلمين احسانى‏فر به سؤالات پاسخ داده شد و از دانشجويان فعال در عرصه پژوهش قدردانی شد.
آنچه در پی میآید، متن سخنرانی حجة الاسلام و المسلمین احسانی فر، استاد دانشكده علوم حدیث و مدیر گروه احادیث تفسیری در پژوهشكده علوم و معارف حدیث است.

درآمد
بىتردید ما در تفسیر قرآن كریم، نیازمند به سنّت هستیم. گرچه خود قرآن كریم، منشأ و خاستگاه همه علوم و معارف سنّت است؛ لیكن در ذات خود، حقیقتى است روشن و روشنگر هر چیزى و با همین صفت «تبیاناً لكلّ شی‏ء»، بر رسول خدا(ص) نازل شده، تا او نقاط اختلاف‏خیز و ابعاد ناگشوده و نیازمند تبیین و بطون این «بیان للناس» را به فراخور ظرفیت مردمان برایشان تبیین نماید.(سوره نحل، آیات 44، 64 و 89)
بدیهی است كه هر گروهى، به فراخور ظرفیت خود و در رأس همه، اهل‏بیت(ع) آن را با تمام ابعاد و مراتب معنایى و ژرفاى بطونش به علم الوراثة، فراگیرند. پس قرآن، «تبیاناً لكلّ شی‏ء» است، در نزد «من عنده علم الكتاب»، «بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم».
بر این اساس، در زمینه اعتبار احادیث تفسیرى، معلومات یا مسلماتى داریم:
الف. در حجّیت سنّت و مفسّر بودن آن براى قرآن كریم، جاى بحثى نیست؛ بحث در اعتبار احادیثى است كه به عنوان حكایت‏گر سنّت به ما رسیده است.
ب. در حجّیت احادیثى كه اصل و جهت صدور آنها، از راه‏هاى وجدانى، احراز شده، نیز تردیدى نیست؛ زیرا حكم آن، همان حكم سنّت است.
ج. نیازى هم به بحث از اعتبار احادیث موثوق الصدور، براى اثبات احكام تعبّدى فقهى مربوط به آیات قرآن نیست؛ زیرا جاى بحث از آن، دانش اصول است و این از مسلمات علم اصول شمردهمى‏شود.
آنچه که جاى بحث دارد، عبارتاند از:
1. تعریف، ماهیت و ملاک حجّیت در حوزه تفسیر؛ 2. مقتضیات تفاوت مبانى حجّیت احادیث در دامنه حجّیت؛ 3. میزان تأثیر دوگانگى اعتبار احادیث معتبر به اعتبار عقلایى و موثوق الصدور و اخبار مشمول توسعه تعبّدى در سیره عقلا، در دامنه حجّیت و شمول حجّیت آنها نسبت به دو حیثیت علمى و عملى؛ 4. كفایت یا عدم كفایت اخبار غیر مفید قطع جازم، در گزاره‏هاى كلامى و امور ملحق به آن؛ 5. حالات، حكم و دامنه حجّیت حدیث تفسیرى متعارض با كتاب و سنّت؛ 6. جایگاه و فواید احادیث تفسیرى نامعتبر.

یک. مبانى حجّیت احادیث تفسیرى‏
1. حجّیت سنّت و ماهیت حجّت تفسیرى‏

حجّیت، در تفسیر، مفهومى اعمّ از حجّت وجدانى (علم و اطمینان شخصى) و اصولى (حجّتی با دو ویژگی منجزیّت و معذریت) است. بنا بر این مستند در هر گزاره تفسیرى، خواه به دلالت خود آیات باشد و یا برگرفته از سنّت و یا آمیزه‏اى از آن دو، باید آن مستند یا خود قطعى باشد و یا داراى اعتبارى قطعى.
پس مستند قابل اعتماد در هر گزاره تفسیرى، از چند صورت بیرون نیست: 1. حجّیتش وجدانى است، مانند علم و اطمینان شخصى؛ 2. وجود خبر و حدیثى معتبر به اعتبار عقلایى، یعنى مفید وثوق نوعى به مفاد خبر (قابل اعتماد براى متعارف مردم)؛ 3. وجود خبرى معتبر از باب توسعه تعبدّى سیره عقلا در حجّیت خبر.
حجّت‏هاى وجدانى، از تصوّر درستشان، تصدیق به حجّیت آنها لازم مى‏آید. پس حدیث و هر حجّت تفسیرى، اگر از قسم حجّت‏هاى وجدانى باشند، در حجّیت آنها جاى بحثى نیست.
دو قسم اخیر، یعنى خبر معتبر به اعتبار عقلایى و خبر معتبر به اعتبار خاصّ تعبّدى، باقى مى‏ماند.

2. مبانى حجیت خبر و ارزش علمى آنها
مبانی حجّیت خبر، از این قرارند:
الف. حكم عقل به ضرورت عمل به خبر، به لحاظ علم اجمالى به تكالیف شرعى و انسداد باب علم تفصیلى در تكالیف یاد شده؛
ب. حجّیت خبر از باب تعبّد شرعى محض؛
ج. حجّیت خبر از باب سیره عُقَلا؛
د. حجّیت خبر از باب توسعه تعبّدى سیره در حجیت خبر.
امّا ارزش علمى این مبانى، عبارتاند از:
الف. انسداد و ضرورت عقلى: گرچه برخى اصولیان متأخّر، قائل به انسداد بودند و بر این اساس گرایش به حجّیت مطلق ظنّ داشتند؛ لیكن تحقیق ژرف و دقیق و مناقشات استوار شیخ انصارى در ابطال این نظریه؛ قول به انسداد كبیر را نظریه‏اى باطل و متروک ساخت.
ب. حجّیت تعبّدى محض: سستى این وجه نیز روشن‏تر از آن است كه نیازمند به بررسى تفصیلى در این مجال محدود باشد. زیرا امرى كه سیره عُقلا بر آن باشد و شارع مقدّس نیز بدان نظر مساعد داشته باشد، طبیعى است كه به امضا و تقریر آن و یا به امضاى توأم با اصلاح و تكمیل آن بسنده نماید.
ج. حجّیت خبر از باب سیره: جارى بودن سیره عُقَلا در اعتماد بر خبر واحد، از بدیهیات است. ملاک اعتبار خبر در سیره نیز پیدایش وثوق و اعتماد عقلایى به صدق مفاد خبر است؛ و تا چنین اعتمادى پیدا نشود خبر، معتبر شمرده نمى‏شود. بنا بر این اعتبار خبر، نفیاً و اثباتاً، منوط به حصول وثوق و اعتماد است؛ خواه مُخبر، خود مورد وثوق باشد یا نباشد. دامنه اعتبار خبر در عرف عُقَلا، كاستى‏هایى دارد كه در مباحث بعدى و در تبیین اصل نظریه توسعه تعبّدى و مقتضیات و ویژگى‏هاى آن، مورد توجّه قرار مى‏گیرد.
د. حجّیت از باب توسعه تعبّدى سیره: افزون بر مقدار مورد اعتماد از خبر در سیره، اگر مولا در امور مربوط به مسئولیت و اختیارات شخصى، سخت‏گیرى یا تسهیل ویژه‏اى را براى احراز خبر و اعتماد به آن، اعتبار كند، هم عقل و هم عرف عُقَلا، این اعتبار را محترم شمرده، افراد زیر مجموعه‏اش را به رعایت آن موظّف مى‏دانند و چنین خبرى را براى آن شخص و بر او، قابل احتجاج مى‏بینند. از همین رو نوع مردم، شرایط تعیینى از سوى فرمان‏روایان، كارفرمایان و مانند اینها را در حوزه اختیاراتشان محترم مى‏شمارند.
چون عرف عقلا، سیره خود را بر اعتماد بر اخبار معتبر در عرف عامّ، براى تأمین نیازها و بر اساس مبادى اعتبارى عامّ خود، بنا نهاد، این مبنا، قاصر از تأمین تمامى مصالح و نیازهاى مورد عنایت در حوزه شریعت است. از این رو شارع مقدّس، به امضاى این سیره، بسنده نفرمود، بلكه با نظر به ویژگى‏هاى حوزه شرع، براى تأمین نیازها و مصالح مربوط به این حوزه، محدوده اعتبار عرفى خبر را توسعه بخشید و آن را تكمیل نمود.
از جمله: 1. حكم به ترجیح در تعارض خبرَین؛ 2. حكم به تخییر در خبرین متعادلین؛ 3. معتبر شمردن خبر ثقه با وجود تنافى آن، مثلاً با دو خبر ضعیف، از ضِعاف قویه كه وثوق به صدور، جانب مقابل را نیز از بین مى‏برد؛ 4. سایر موارد تعبّد به خبر ثقه و افراد در حكم او (بدون وثوق به صدور). اعتبار چنین اخبارى، در دامنه حجّیت عقلایى معمول نیست. بى‏شک تنها توسعه تعبّدى در دامنه حجّیت است كه به این اخبار اعتبار مى‏بخشد.

3. احادیث قابل اعتماد در شریعت‏
در حوزه شریعت، اجمالاً به دو طیف از اخبار و احادیث اعتماد مى‏شود: احادیث داراى حجّیت وجدانى؛ احادیث داراى حجّیت اعتبارى و قراردادى.
احادیث با حجّیت اعتبارى، دو دسته‏اند: 1. طیف احادیث مورد اعتماد در سیره عُقَلا؛ 2. طیف احادیث مشمول توسعه تعبّدى سیره عُقَلا. این احادیث، در عرف عامّ عُقلا، حجّت شمرده نمى‏شود، ولى عُقَلا چنین اعتبارى را براى عرف‏هایى خاصّ محترم مى‏شمارند كه توضیحش در عنوان «حجّیت از باب توسعه تعبّدى سیره» گذشت.

دو. دامنه حجّیت احادیث تفسیرى‏

1. دامنه حجیت بر مبناى نظریه توسعه تعبّدى‏
مطابق نظریه توسعه تعبّدى سیره عُقَلا در حجّیت خبر (مبنای مختار)، علاوه بر حجّیت احادیث مفید علم وجدانى (علم و اطمینان شخصى)، احادیث داراى اعتبار عقلایى (مفیدِ وثوق نوعى) نیز در تفسیر، حجّیت دارند. خواه حیثیت علمى و حقیقى تفسیر باشد یا حیثیت تعبّدى و عملى آن. زیرا عرف عُقَلا در اعتماد بر خبر واحد، تمایزى بین اخبار داراى بار علمى یا عملى نمى‏شناسند. این سیره، در شرع مطهَّر با همین صورتش بدون هیچ تصرّف مبتنى بر تضییق، امضا شده است.
سخن بنیادى ما در حجّیت احادیث تفسیرى، این است كه علاوه بر حجّیت احادیث مفید علم وجدانى (علم و اطمینان شخصى)، خبر اعتبار یافته از راه سیره عُقَلا (مفید وثوق به صدور خبر), نیز در تفسیر، حجّت است؛ چه در گزاره‏هاى علمى و چه در گزاره‏هاى عملى و تعبّدى آن. امّا اخبار اعتبار یافته از باب توسعه تعبّدى سیره، تنها در گزاره‏هاى عملى و حیثیت تعبّدىِ آیات قرآن، حجّیت دارند، نه حتّى در تفسیر آیات فقهى آن.
توضیح بیش‏تر این نظریه «تفصیل بین اخبار عقلایى و اخبار توسعه تعبّدى»، در بخش «نظریات مطرح در دامنه حجیت» مى‏آید.

2. راز تفصیل بین اخبار عقلایى و تعبّدى‏
با وجود نیاز هر دو طیف اخبار عقلایى و تعبّدى، به تأمین اعتبار از سوى شرع، راز این تفصیل در دامنه حجّیت، در سه نکته نهفته است: الف. تعریف تفسیر و ماهیت واقعى آن؛ ب. وجود حداقل مسمّاى كشف و انكشاف در خبرهاى معتبر عقلایى؛ ج. نبود این میزان از انكشاف و دلالت واقعى در احادیث توسعه تعبّدى.
گزاره‏هاى تفسیرى بر دو گونه‏اند: الف. گزاره‏هاى تفسیرى داراى حیثیت ثبوتى، واقعى و نفس الامرى. مانند آیات داراى مفاد اعتقادى، معارفى، تاریخى، طبّى و مانند اینها؛ ب. گزاره‏هاى تفسیرى داراى حیثیت اثباتى و عملى. مانند حیثیت عملى مربوط به آیات داراى مفاد فقهى.
در حیثیت نخست (ثبوتی)، مستند تفسیر باید علم یا قطع باشد و یا دلیلى كه مسمّاى عرفىِ كشف، بیان و تفسیر، بر آن صادق باشد. یعنى در پرتو آن، مفاد آیه به اندازه‏اى وضوح و انكشاف پیدا كند كه عرفاً بیان و دلالت، بر آن صدق نماید تا تعریف تفسیر، یعنى «كشف المراد عن...»، بر آن صدق نماید. اخبارى كه هم در دلالت و هم در وثوق به صدورشان، در مرتبه‏اى هستند كه در عرف عُقَلا مورد اعتماد قرار مى‏گیرند، حدّ لازم وضوح، كشف و انكشاف، در آنها حاصل خواهد بود. زیرا عرف عُقَلا، خبر را از باب كشف و طریقیت معتبر مى‏شمارد، نه تعیین وظیفه عملى. پس این اخبار، میزانى از احراز لازم براى صدق مسمّاى كشف را دارد.
نظر به تشكیكى بودن مفهوم انكشاف (چون با برخى اخبار مورد اعتماد عرف، كشف و انكشاف تامّ صورت نمیگیرد)، در عرف عُقَلا، همان میزان از كشف، كافى و قابل اعتماد شمرده شده است.
با امضاى این سیره از سوى شرع مطهَّر، پاسخ به این پرسش معلوم میگردد كه: خداى متعال چه میزان از انكشاف را در تفسیر آیات، و بیان دلالات آنها مجاز مى‏شمارد؟

3. نظریات مطرح در دامنه حجّیت‏
1. حجّیت احادیث معتبر در گزاره‏هاى علمى و عملى: صاحبان این نظریه، با توجّه به این كه سیره عقلا در حجّیت خبر، تمایزى بین حیثیت علمى و عملى لحاظ نمى‏كند، امضاى این سیره در حجّیت خبر را موجب اطلاق اعتبار اخبار معتبر، در جهات علمى و عملى مى‏دانند.
مشكل این نظریه، پندار یکگونگى اخبار معتبر و عدم توجّه به تفاوت مبانى حجّیت اخبار عقلایى از اخبار مشمول توسعه تعبّدى است.
2. نظریه تفصیل بین گزاره‏هاى علمى و عملى: صاحبان این نظریه، بر این باورند كه گزاره‏هاى مربوط به حوزه كلام، معارف و امور ملحق به آن، نیاز به قطع جازم دارند؛ بر خلاف گزاره‏هاى تعبّدى فقهى كه دلیل معتبر تعبّدى در آنها كافى است. از این رو احادیث معتبر غیر مفید قطع را تنها در جهات فقهى آیات حجّت مى‏شمارند، نه در جهات علمى و تفسیرى.
در این نظریه، از سه نكته غفلت شده است:
الف. عرف عقلا، خبرهاى معتبر عقلایى را از باب كشف و طریقیت معتبر مى‏شمارند، نه تعیین وظیفه عملى. بدین رو میزانى از احراز را كه براى صدق مسمّاى كشف لازم است، رعایت مى‏نمایند و از نظر خود تأمین یافته مى‏بینند. لیكن نظر به تشكیكى بودن مفهوم انكشاف، چون با معمول اخبار مورد اعتماد عرف، كشف و انكشاف تامّ صورت نمى‏گیرد، عرف عقلا، همان میزان از كشف را كافى و قابل اعتماد شمردند. امضاى این سیره از سوى شرع مطهَّر، تأیید همین میزان از انكشاف و تعیین حدّ مجاز و قابل اعتماد در تفسیر آیات است.
ب. نه تعبّدى داریم كه هر گزاره كلامى نیاز به جزم دارد و نه عقل بدان حكم مى‏كند و نه ماهیت عناوینى چون: معرفت، ایمان، اعتقاد و تصدیق، اقتضاى باور جزمى در تمام گزاره‏هاى كلامى را دارد.
ج. بلى، پیدایش وثوق به صدور و یا تحقّق شرط حجّیت ظهور، در همه گزاره‏هاى كلامى یكسان نیست؛ بلكه تابع میزان اهمّیت و خطیر بودنشان است.
3. نظریه تفصیل بین اخبار عقلایى و اخبار توسعه تعبّدى: این نظریه كه متعلّق به ما است، بیانش مبتنى بر نمایاندن دو عنصر است:
الف. تفصیل بین اخبار عقلایى، كه در گزاره‏هاى علمى و عملى حجّت است، و اخبار توسعه تعبّدى كه تنها در گزاره‏هاى عملى حجّت است.
ب. ناهمسانى گزاره‏ها در نیاز به قوّت سند و دلالت. گرچه ما در حجّیت اخبار عقلایى، تفصیلى بین جهات علمى و عملى قایل نیستیم، لیكن پیدایش وثوق به صدور و یا تحقّق شرط حجّیت ظهور، در همه گزاره‏هاى كلامى، یكسان نیست، بلكه تابع میزان اهمّیت و خطیر بودنشان است. از این رو در برخى گزاره‏ها، كمتر از مستند مفید قطع جازم به وثوق به صدور و یا به تحقّق شرط حجّیت ظهور (یعنى به احراز نبوده، بلکه قرینه بر اراده معناى خلاف ظاهر وجود دارد) پیدا نمى‏شود.
قول به ناهمسانى گزاره‏ها در نیاز به قوّت سند و دلالت، تفصیلى در دامنه حجّیت اخبار عقلایى نمى‏دهد، لیكن ناهمسانى آنها در میزان قوّت سند و دلالت مورد نیاز، عملاً حاصلش نوعى «نتیجه تفصیل» است.
نكته: گرچه در همه گزاره‏هاى اعتقادى واجب و نیازمند به جزم و بلكه معارف مهمّ و پرنقش در سجایا و رفتارهاى دینى، دلایل عقلى و نقلى كافى و مفید جزم و اطمینان، ما را بى نیاز از این قول به نتیجه تفصیل مى‏كند، لیكن اصل «ناهمسانى گزاره‏ها در نیاز به قوّت سند و دلالت» در سایر مراتب مربوط به اخبار عقلایى، به قوّت خود باقى است. پس نظریه «نتیجه تفصیل» یک وجه نظرى محض و فاقد موضوع در احادیث تفسیرى نیست.

4. مقتضیات مبانى حجّیت خبر در دامنه حجّیت‏
الف. مبناى ضرورت عقلى: بنا بر این مبنا، احادیث تفسیرىِ غیر وجدانى، در تفسیر، حجّیتى نخواهند داشت و تنها حیثیت تعبّدى و فقهى آیات قرآن را، در حدّ و دامنه ضرورت، منجَّز مى‏سازند. زیرا چنان كه گذشت، تفسیر، دانشى است داراى حیثیت علمى، واقعى و نفس الامرى.
ب. مبناى تعبّد محض: تعبّد به خبر، تصویرهاى گونا‏گونى با مقتضیات متفاوتی دارد. حكم آنها، از تأمّل در احكام و مقتضیات دیگر مبانى نمایان مى‏شود. ضعف این وجه، درنگ بیش از این را در این مجال كوتاه روا نمى‏شمارد.
ج. مبناى سیره عُقَلا؛ بر این مبنا، تمامى احادیث داراى اعتبار و حجّیت عقلایى، هم در حیثیت علمى تفسیر و هم در حیثیت تعبّدى و عملى آن، معتبر شمرده مى‏شوند.
د. مبناى توسعه تعبّدى سیره: مقتضاى این مبنا كه دیدگاه خودمان است، در مباحث پیش گذشت.

5. ناهمسانى گزاره‏ها در نیاز به قوّت سند و دلالت‏
اخبار مورد اعتماد در سیره عُقلا، از نظر میزان قوّت و درجه احتمال خلاف، متفاوت‏اند. اعتماد آنان نیز به گزاره‏هاى خبرى، در تمام موارد به یک صورت نیست. این موارد و میزان قوّت مورد نیاز، تابع امورى چون: میزان مصلحت و اهمّیت اقدام، میزان قوّت احتمال خلاف و میزان ضرر احتمالى مترتّب بر آن، است. زیرا: در امورى جز به خبر مفید علم، اطمینان و سكون نفس پیدا نمى‏شود و در امورى، به اطمینان شخصى بسیار بالا، سكون نفس پیدا مى‏شود. در معمول موارد هم به كمتر از چنین درجه از قوّت احتمال، وثوق و اعتماد پیدا مى‏كنند.
و در موارد كم اهمّیت كه مسئولیت چندان مهمّ و یا اساساً مسئولیت و مشكلى ندارد، به اخبار موجب ظنّى ضعیف نیز اعتماد مى‏نمایند. مستند تفسیرى ما نیز در قوّت سند و دلالت در موارد گوناگون، باید تابع همین خصوصیات یاد شده باشد؛ تا میزان قوّتى را كه هر موردى مى‏طلبد، تأمین نماید.
در این خصوص به دو نکته توجّه شود:
الف. شرط حجّیت ظهور: گرچه در حجّیت اخبار عقلایى، تفصیلى بین جهات علمى و عملى قایل نیستیم، لیكن پیدایش وثوق به صدور و یا تحقّق شرط حجّیت ظهور، در همه گزاره‏هاى كلامى یكسان نیست، بلكه تابع میزان اهمّیت و خطیر بودنشان است. از این رو در برخى گزاره‏ها، با كمتر از مستند مفید قطع جازم وثوق به صدور و یا به تحقّق شرط حجّیت ظهور پیدا نمیشود.
ب. عدم تفكیک بین حجّیت و تفسیر: اگر در هر آیه مشتمل بر هر گزاره مهمّ اعتقادى یا جز آن، ظهور و دلالتى، از درون آیه یا از حدیث و یا از انضمام این دو، حاصل شد و قراینى بر خلاف آن هم نیابیم، مى‏توانیم بگوییم این آیه، چنین دلالت و ظهورى دارد، ولى این احتمال خلاف هم منتفى نیست.
امّا تا شرط حجّیت (اطمینان شخصى یا نوعى به انتفاى احتمال خلاف) پدیدار نشد، نمى‏توان گفت كه مراد متكلّم، منكشف شده است. در نتیجه نمى‏توان گفت تفسیر این آیه چنین است، زیرا صدق و صحّت اطلاق «تفسیر»، متوقّف بر صدق تعریف آن یعنى وضوح و انكشاف مراد خداى متعال است.

6. عدم تفصیل بین گزاره‏هاى كلامى و جز آن‏
در عین تأكید بر ناهمسانى گزاره‏هاى گوناگون در اقتضاى قوّت سند و دلالت، لازم به یادآورى است كه مقصود از این سخن آن نیست كه بر خلاف گزاره‏هاى فقهى، همه گزاره‏هاى كلامى، اعتقادى و امور ملحق به آن، نیازمند دلیلى قطعى هستند.
زیرا در امور اعتقادى نیز مستند تفسیرى ما باید به میزانى از قوّت سند و دلالت برخوردار باشد كه اعتقاد و باور به آن حاصل گردد. و چنان كه توضیحش گذشت، پیدایش اعتقاد قلبى به هر امرى نیز، نیاز به علم جازم ندارد، بلكه وابسته به میزان اهمّیت آن است. از همین رو است كه اعتقاد، قابل تقسیم به اعتقاد جازم و غیر جازم است. بنا بر این در عمده مسایل اعتقادى، با دلایل و مستندات مورد وثوق اطمینانى یا وثوق عادى عقلایى نیز مسمّاى عرفى وضوح و انكشاف كه مدار صحّت تفسیر است، حاصل مى‏شود. شرط حجّیت این ظهور (فحص از قراین دالّ بر اراده معناى خلاف ظاهر) نیز متناسب با اهمّیت مورد، با پیدایش همین وثوق و اطمینان یاد شده، نوعاً تأمین مى‏گردد. به فرض تنزّل از گفته بالا، مى‏توان گفت: اعتقاد، مساوى با تفسیر نیست.

سه: حجّیت احادیث تفسیرى در تعارض با كتاب و سنّت‏

1. حالات و احكام تعارض‏

تعارض بین نصّ یا ظاهرِ حدیث قطعى الصدور یا غیر قطعى، با نصّ یا ظاهر قرآن، به هشت حالت قابل تصویر است:
الف. تعارض نصّ حدیث قطعى با نصّ قرآنى: به دلیل عصمت معصومان(ع) از مخالفت با قرآن و سنّت، وقوع چنین صورتى محال است.
ب. تعارض نصّ حدیث غیر قطعى با نصّ قرآنى: حدیث مخالف قرآن، باطل و از اعتبار ساقط است.
ج. تعارض نصّ حدیث قطعى با ظاهر قرآنى: در ظواهر قرآنى، تصرّف مى‏شود و مفاد آیه، حمل بر مفاد حدیث مى‏گردد. یعنى آیه به گونه‏اى تأویل مى‏گردد كه قابل جمع عرفى با نصّ حدیث باشد.
د. تعارض نصّ حدیث غیر قطعى با ظاهر قرآنى: بین مفاد این احادیث با مفاد آیه، به وجهى عرفى جمع مى‏شود و آیه با آن تفسیر مى‏گردد؛ خواه به صورت حمل ظاهر آیه بر مفاد حدیث باشد، یاحمل آیه بر تعدّد معنا و این كه حدیث متكفّل بیان یكى از آن معانى است، یا حمل حدیث بر تأویل و تفسیر به بطون، یا وجه جمعى همانند اینها.
این وجه، در صورت امكان جمع عرفى بین مفاد احادیث با مفاد آیات است، و الاّ حدیث به عنوان خبر مخالف كتاب، از اعتبار ساقط است.
هـ. تعارض ظاهر حدیث قطعى با نصّ قرآنى: ظاهر حدیث، با مفاد نصّ قرآنى، به گونه‏اى كه در مورد قبل اشاره شد، جمع مى‏شود. زیرا با وجود قطع به صدور حدیث، هر وجه جمع نزدیک‏ترى كه بتواند آن را در كنار مفاد آیه جمع نماید، عرفى خواهد بود. مگر این كه هیچ‏یک از وجوه محتمل، رجحان متعینى نداشته باشد و به لحاظ اجمال بالعرض از حجّیت ساقط گردد.
و. تعارض ظاهر حدیث غیر قطعى با نصّ قرآنى: حدیث غیر قطعىِ با اعتبار عقلایى، در چنین مواردى در حكم قطعى الصدور است. پس حدیث، با تفصیل یاد شده در موارد پیش، حمل بر معناى موافق قرآن مى‏شود.
ز. تعارض ظاهر حدیث قطعى با نصّ قرآنى: ظواهر، حمل بر نصوص مى‏شود.
ح. تعارض ظاهر حدیث غیر قطعى با ظاهر قرآنى: با امكان جمع عرفى، حدیث موثوق الصدور ولى غیر قطعى، در حكم قطعى الصدور است. پس ظاهر هر دو دلیل حجّت‏اند و با هم جمع مى‏شوند. زیرا تا مانعى از حجّیت ظهورشان احراز نشود، ظهور هر دو، حجّت خواهد بود. با امكان جمع نیز مانعى براى حجّیت این ظهور پدید نمى‏آید، نظیر دو حدیث قابل جمع.
بلى، ممكن است پنداشته شود «ظاهر قرآن، حمل بر ظاهر حدیث مى‏گردد، چون حدیث، از نظر شأنى، حاكم (یعنى ناظر و مفسّر) آیه است»، لیكن چنین نیست. زیرا اگر حدیث نسبت به آیه، شأن مفسِّر و ناظر را داشته باشد، باید بیانكننده آن باشد و لازمه‏اش امكان جمع عرفى خواهد بود. پس چنین حدیثى نمى‏تواند شأن مفسِّر و ناظر را داشته باشد، بلكه به عنوان حدیث مخالف كتاب، در مقام اثبات از اعتبار ساقط خواهد بود.

2. حالات و احكام تعارض حدیث تفسیرى با سنّت‏
هر آنچه در حالات و احكام تعارض حدیث با قرآن بیان شد، در تعارض حدیث تفسیرى با سنّت، یعنى با احادیث مسلَّم معصومان(ع) نیز جارى خواهد بود.

چهار: جایگاه احادیث نامعتبر در تفسیر

1. گونه‏هاى احادیث نامعتبر
الف. ضعیف اصطلاحى؛ ب. احادیث مورد اعراض؛ ج. احادیث مخالف كتاب؛ د. احادیث مخالف سنّت؛ ه. حدیث مخالف یقینیات.
احادیث نامعتبر، دو دسته‏اند:
یک. احادیثى كه قطع به عدم صدور آن و نادرستى مضمونش باشد. این دسته احادیث، هم انكارشان جایز است و هم تا قطع مزبور باقى است، فایده‏اى بر آن بار نمى‏شود. گرچه، با عنایت به جهل مركّب بودن بسیارى از موارد قطع، تا نیاز و ضرورتى اقتضا نداشت، بهتر است، انسان از ردّ و انكار احادیث بپرهیزد.
دو. احادیثى كه قطع به عدم صدور و نادرستى مفادش نباشد، ولى فاقد اعتبار باشند. باید توجّه داشت كه:
اوّلاً، حدیث ضعیف، اگرچه راوى آن از بدنام‏ترین وضّاعان باشد، مساوى با حدیث مجعول نیست. از این رو تا اطمینان به مجعول بودن آنها نباشد، انكارشان مجاز نخواهد بود.
ثانیاً، این دسته از احادیث به رغم ضعف سند، ممكن است داراى فوایدى باشند كه ذیلاً به برخى اشاره مى‏شود:

2. فواید احتمالى احادیث تفسیرى نامعتبر
از تفاوت‏هاى اساسى بین احادیث تفسیرى با دیگر گونه‏هاى حدیثى این است كه سایر احادیث باید تنها خود، دلالت كافى بر مفاد خویش داشته باشند. برخلاف احادیث تفسیرى كه پنجره دلالت آیات را در كنار پنجره دلالى الفاظ خود دارد. اینجا است كه موافقت و عدم موافقت حدیث با آیه و تناسب معنایى و رابطه مفسِّر و مفسَّر میان آن دو ـ بویژه براى دانشوران كار آزموده و آشناى با شیوه‏هاى تفسیرى اهل بیت(ع) ـ از روشن‏ترین آیینه‏ها و قراین موجب تقویت یا احیاناً تضعیف دلالى حدیث خواهد بود.
با این نگاه، به برخى فواید مترتّب بر احادیث تفسیرى نامعتبر، اشاره مى‏كنیم:
الف. استناد به ضِعاف پس از تبین؛ ب. كشف حقایقى كه تصوّرشان موجب تصدیقشان است؛ ج. جرقّه آغازین كشفیاتى ارزشمند؛ د. ربّ حامل فقه إلى من هو أفقه منه؛ هـ. كاربرد در بخش احكام غیر الزامى.




مجله محدث شماره 14
4




آرای نو در دانش رجال













آرای نو در دانش رجال





گفتگو با حجة الاسلام والمسلمین محمدکاظم رحمان ستایش،
مدیر گروه رجال پژوهشکده علوم و معارف حدیث
یکی از بخشهای ثابت «محدّث»، معرفیِ تفصیلی گروههای پژوهشی در پژوهشکده علوم و معارف حدیث است.
گروه رجال و مصطلحات حدیث، با مدیریت حجة الاسلام والمسلمین محمدکاظم رحمان ستایش، نوآوریهایی در علم رجال داشته و آثار منتشر شده گروه، بارها مورد قدردانی قرار گرفته است.

به نظر شما، جایگاه علم رجال در بین دانشهاى حدیثى مثل درایه یا فقه الحدیث، چگونه است؟


بسم الله الرحمن الرحیم. در حوزه علوم حدیث، یک هندسه و نمودار خاصى را داریم كه ارتباط بین علوم مختلف حدیث را با همدیگر برقرار مى‏كند. در جای خودش این را به تفصیل بحث كرده‏اند كه حدیث، موضوعى است كه دانشهاى مختلفى درباره‏اش بحث مى‏كنند. گاه درباره كلیت حدیث یعنى به تمام اجزا و اركانى كه دارد و گاه در مورد برخى از اجزای حدیث، بحث مى‏كنند. در یک تقسیم ساده، حدیث، دو جزء اصلى دارد: سند و متن. دانشى را در نظر گرفته‏اند كه موضوعش صرفاً اسناد روایات است كه آن را دانش رجال مى‏گویند و دانشى را در نظر گرفته‏اند كه صرفاً متن و محتواى روایات را مدّ نظر دارد كه آن را فقه الحدیث نامیده‏اند. و دانشى با عنوان اصول حدیث‏شناسى و قواعد كلى حدیث است كه اسم آن را درایه گذاشته‏اند.
ارتباطى كه درایه با رجال و فقه الحدیث دارد، یک ارتباط دو سویه است. به این معنا كه در دانش درایه، قواعد كلى، بدون در نظر گرفتن مصادیق و موارد جزئى، تبیین مى‏شوند. این قوانین، گاه به سند حدیث، گاه به متن حدیث و گاه به مجموعه حدیث مربوط است. لذا در نظام تشكیلاتى علوم حدیث، آن اركانى كه در علوم حدیث مطرح هستند، یعنى رجال، درایه و فقه الحدیث، این سه همعرض هم هستند و در كنار هم فعالیت مى‏كنند، هر كدام نیز مأموریت خاص خودش را دارد.
مأموریتى كه براى دانش رجال در حوزه علوم حدیث تعریف شده این است كه راوى‏شناسى كند در این جهت كه ما بتوانیم با شناخت روات، سند را و در واقع طریق رسیدن به متن را ارزیابى كنیم و صدور روایت را از آن جهت بازشناسى كنیم. به بیان دیگر، در اصول، اگر حجیت خبر واحد را به نحو كبروى و كلى اثبات كردیم، بحث صغروى این حجیت، در رجال انجام مى‏شود. یعنى در آنجا مى‏گویند خبر واحد ثقه، معتبر است، اما كدام خبر، خبر واحد ثقه است؟ رجال است كه این كار را انجام مى‏دهد و این نقش صغروى را در حوزه اعتبار اخبار، به عهده مى‏گیرد.




تعیین قواعد و قوانین راوی شناسی و ارائه شیوه جامع ارزیابی حدیث، از هدف های تأسیس این گروه است.



اهدافى كه براى گروه رجال پژوهشکده تعریف شده، چیست؟


خوب است نکتهای را عرض كنم. ما در ابتدا كه خواستیم این گروه را راهاندازى كنیم، در مرحله اول، گروهها، مؤسسات و مراكز پژوهشى كه به یک شكلى در حوزه حدیث فعالیت داشتند را مطالعه کردیم. به دنبال این بودیم كه چه كارهایى در حوزه حدیث متولى دارد و چه كارهایى متولى ندارد تا ما كارهاى جا مانده را انجام بدهیم. در این مطالعاتمان به این نتیجه رسیدیم كه مراكز متعددى در قم هستند که در حوزه حدیث و به صورت خاص در حوزه رجال، كار مى‏كنند، اما آنها اهدافى را كه براى خودشان تعریف كرده‏اند بیشتر تعریف وضعیت یک یک روات است و یا به بیان دیگر، تهیه معجمهایى از اسامى روات و وضعیت یک یک آنهاست؛ حالا یا معجم‏هاى مكتوب و به صورت چاپى و یا به شكل رایانه‏اى. با توجه به امكانات و این که این كار توسط آنها به خوبى انجام مى‏شود، دیدیم جاى خالى اینجاست كه ما علم رجال را با آن حیثیت علم بودنش، یعنى مجموعه قواعد و قوانینى كه در راه راوى‏شناسى مى‏تواند ما را كمک كند، متكفّل شویم. لذا در مجموع، هدفگیری ما این بود كه بیاییم در مورد قواعد و قوانین و بحثهای كلی دانش رجال بحث كنیم و به بحثهای معجمنگاریهای مربوط به روات نپردازیم. به بیان دیگر، مشكلات و مسایل دانش رجال را موضوع بحث خودمان قرار بدهیم..
اما برای رسیدن به این هدف، هدفهای فرعی كه تعریف كردیم چندتاست: یكی این است كه خود این منابع رجالی را از آن جهت كه اسناد و مداركی هستند كه باعث میشوند ما نسبت به روات، شناخت پیدا كنیم، تجزیه و تحلیل كنیم. خود این اسناد، باید اعتبارشان، استنادشان و مبانیشان مشخص بشود. یكی از اهداف فرعی ما برای رسیدن به آن هدف اصلی، این بوده و كارهایی را در این محور انجام دادهایم.
هدف دوم، ارائه یک شیوه جامع ارزیابی حدیث، از نظر صدور است. یعنی بتوانیم یک شیوه جامعی را تعریف كنیم كه آن شیوه جامع، بتواند آن وثوق عقلائی را نسبت به روایت و صدور روایت برای ما ایجاد كند. به نظر اكثر حدیثپژوهان، این چنین نیست كه ما تنها و تنها به اطلاعات رجالی بسنده كنیم، بلكه در اعتماد به حدیث، از خیلی چیزها استفاده میكنیم که مهمترینش رجال و بحث راویشناسی است. بحث صدور حدیث ـ كه یک بحثی است اعم از رجال و در واقع رجال، بخشی از آن را تشكیل میدهد ـ مورد توجه ما بوده و به دنبال این هستیم كه اگر خداوند توفیق بدهد برسیم به یک نظریهای كه بتوانیم به صورت جامع، طرحش كنیم و ارزیابی حدیث را به شكل جامع، قانونمند كنیم.
هدف سوم، این است كه برخی از راویان و برخی از مجموعههای حدیثی را که بحثانگیز و مورد اختلاف هستند و یا مشكلات خاصی دارند، به صورت ویژه متمركز بشویم و بررسی کنیم. در مجموعهها و موسوعهها، مباحث به شكلی مطرح میشود كه به لحاظ حجمی و روشی، با یکدیگر همخوانی داشته باشند. این قضیه موجب میشود كه گاه به برخی از مسایل خیلی مهم آن گونه كه لازم است، پرداخته نشود چون آن مجموعه یا موسوعه، ناهمگون میشود. لذا باید به این مسائل، به صورت مستقل پرداخت. ما رواتی را داریم كه اینها محل بحث و دعوا هستند و خیلی بحثهای مفصلی در موردشان هست. كسی وثاقت آنها را قبول دارد، كس دیگری قبول ندارد. و گاه دیده میشود كه هر كسی هم به بخشی از اطلاعات دسترسی پیدا كرده و جامع، بررسی نكرده است. این را هم در دستور كار داریم. طبیعی است كه كسانی كه روی یک موضوع خاص، متمركز میشوند و پژوهش میكنند، غالباً میتوانند به یک سری اطلاعات دسترسی پیدا کنند و به نتایجی برسند كه آن مجموعهها علیرغم این كه لازم هستند و قوت خاص خودشان را دارند ـ شاید نتوانند به تمام جوانب مسئله برسند. مثلاً در حوزه فقه، صاحب جواهر یک شرحی بر «شرایع» نوشته كه یک نظام و یک شكل خاصی را رعایت كرده است، كاملاً مثل یک دائرة المعارف فقه میماند. اما وقتی شخصی همان موضوعی را كه صاحب جواهر در كنار سایر موضوعات و با همان سبک و شیوه، تحقیق كرده، جدا میكند و همه اطلاعات راجع به آن را جمع و تحلیل میكند، بسا این شخص كه به صورت متمحضّ در خصوص آن مسئله كار میكند، بتواند به نتایجی و نظریاتی برسد كه در آن مجموعه، به آن اشاره نشده است و حتی بتواند به اشتباهات و اشكالاتی هم دسترسی پیدا كند. در حوزه رجال هم، همین قضیه هست. مثلاً یكی از روات محل بحث، معلّی بن خُنیس است که در كتابهای متعدد مورد اختلاف قرار گرفته كه آیا شخص معتبری است یا خیر و گاه نسبتهای متناقض به ایشان دادهاند. ما كتابی را درباره معلّی بن خنیس در حدود 350 صفحه، منتشر كرده ایم. تمام روایاتش و تمام اطلاعات تاریخی و رجالی آنجا آمده و تحلیل شده است. یعنی هر آن چه ممكن است در مورد معلی بن خنیس گفته بشود ـ به تصور خودمان ـ جمعآوری و تحلیل كردهایم و نهایتاً به نتیجه خاصی رسیدهایم. این هم یكی دیگر از اهداف فرعی و محورهای پژوهش ما را تشكیل میدهد.



فلسفه علمی، منبع شناسی، مبانی رجالی و سندشناسی،
چهار محور مهم علم رجال است.



مهمترین محورهای علم رجال که از صدور حدیث بحث میکند، چیست؟

در حوزه دانش رجال، چهار محور را میتوانیم ترسیم كنیم. یک محور، فلسفه علمی و معرفتشناسانه دانش رجال است. هر دانشی میتواند فلسفه علمی داشته باشد و به رجال هم میتوان نگاه فلسفه علمی داشت. درسی در دانشگاهها طراحی شده با عنوان «آشنایی با علم رجال». مراد از این عنوان، آشنایی با فلسفه علم رجال است؛ این كه این دانش، چیست، ارتباطش با سایر علوم چیست، چه روشهایی را دارد، علل نیازمندی به آن چیست، كاركردهای این دانش چیست و چه وظایف، مأموریتها و روشهایی دارد.
محور دوم، منبعشناسی است. اگر دانش رجال را به راویشناسی تفسیر كنیم، شناخت روات ممكن نیست مگر از راه اسناد و مدارک. منابع رجالی، اسناد و مدارک ما هستند. این اسناد و مدارک باید تجزیه و تحلیل بشوند كه آیا اعتبار دارند یا خیر؟ آنهایی كه اعتبار دارند، از چه حدی از اعتبار برخوردار هستند؟ در صورتی كه آرا و اقوال، با همدیگر تنافی و تناقض داشته باشد، چه باید کرد؟
محور سوم، مبانی رجالی است، یعنی آن اصول، قواعد و پایههایی كه بر اساس آن، روات را جرح و تعدیل میكنیم. سامانه جرح و تعدیل روات، خودش بحثهای مختلفی دارد. یک بخشی، قواعد و یک بخشی، مصطلحات هستند. مصطلحات معنایشان، روشن بشود كه اگر در مورد یک راوی، این تعبیر و اصطلاح به كار رفت، تا چه حد میتواند واقعیات و خصوصیات آن راوی را برای ما تشریح بكند. مباحث جرح و تعدیل، توثیق عام و توثیق خاص، روایات و راویان ضعیف و امثال این موارد را ما در مبانی رجالی میگنجانیم.
محور چهارم، سندشناسی است. بعد از این كه روات، به صورت تک تک و مجزا شناخته شدند، باید آنها را در ضمن مجموعهای كه اسمش سند است، بررسی كنیم. شناخت اسناد، یک مهارت خاص را میطلبد. صرف شناخت راوی، به صورت مفرد، برای این که سند را هم بتوانیم بشناسیم، کفایت نمیکند، بلکه اصول خاصی دارد كه باید بحث بشود.
ما تقریباً این چهار محور كلی را در باب دانش رجال داریم. البته هر كدام از اینها، محورهای فرعی خاص خودشان را دارند كه شاید در مجال نگنجد.



در تمامی آثار منتشر شده در گروه رجال، ابداع و نوآوری داشته ایم.



درباره آثار منتشر شده یا در حال انتشار گروه رجال، توضیح بفرمایید.


تا كنون از گروه رجال، هفت عنوان كتاب در نُه مجلد منتشر شده است:br>1. الرجال ابن غضائری؛ 2. معجم مصطلحات رجال و درایة؛ 3. معلّی بن خنیس؛ 4. الضعفاء من رجال الحدیث؛ 5. الاسس الحدیثیة عند ملاّ محمدتقی المجلسی؛ 6. آداب امیرالمؤمنین؛ 7. مأخذشناسی رجال شیعه.
از بین این هفت عنوان، بعضی به چاپهای بعد رسیده، از جمله «معجم مصطلحات رجال و درایة». همچنین دو اثر، جایزه برده است: «معجم مصطلحات رجال و درایة»، در جشنواره دینپژوهان و «مأخذشناسی رجال شیعه»، در كتاب سال حوزه. برخی دیگر از آثار، در جاهایی به عنوان آثار برتر، در حال ارزیابی هستند.
ویژگی كه در آثار منتشر شده وجود دارد این است كه نوع و شیوه تمامی آثار، برای اولین بار است. «الرجال» ابن غضائری را تا قبل از این كه منتشر كنیم، به این شكل و مستقل وجود نداشت، بلكه همه، مطالب و آرای ابن غضائری را به «مجمع الرجال» قهپایی كه متوفای 1016 هجری است، ارجاع میدادند. در حالی كه نسخهای از این كتاب در كتابخانه آیة الله مرعشی بود كه آن نسخه با افزودن بسیاری از مستدركات از آرای ابن غضائری كه در گوشه وكنار بود، برای اولین بار توسط دار الحدیث منتشر شد. همچنین «معجم مصطلحات رجال و درایة» را تا به حال نداشتیم. برخی از كتب مصطلحات و كتابهای فرهنگ اصطلاحات هم كه بود، كاملاً عمومی و دمدستی بود، اما این كتاب، از ویژگیهای خاص و محققانهای برخوردار هست. کتاب «معلی بن خنیس»، یک نمونه از تک نگاری در حوزه رجال و بحث راویان جنجال برانگیز است.
همچنین تا به حال در شیعه، این كه ضعفاء را جدا كرده باشند و یک بحث تحقیقی در موردشان كرده باشند، نداشتیم. در كتاب «الضعفاء من رجال الحدیث»، چهارصد راوی ضعیف، شناسایی شدهاند و قیل و قالهایی كه راجع به آنها هست و همچنین نمونه روایات آنها و تمامی اطلاعاتی كه ما راجع به آنها داریم، از قدیمیترین تا جدیدترین مصادر جمعآوری و تحلیل شده و در سه جلد منتشر شده است. حدود صد صفحه مقدمه محققانهای در شناخت راویان حدیث دارد و نیز فهارس جالبی كه میتوانید این ضعفاء را به لحاظ منطقه جغرافیاییشان، مذهبشان و... بشناسید. این فهارس، فنی و مخصوص این موضوع است نه مثل فهارس عمومی كتابها.
کتاب «الاسس الحدیثیة عند ملاّ محمدتقی المجلسی»، نیز نو و ابتکاری است. در حوزه تاریخ حدیث مشكلی كه داریم این است كه بعد از شیخ طوسی، اطلاعات دقیقی از روش عملكرد قدما در ارزیابی حدیث نداریم. حداکثر گزارشات از شیخ طوسی است و تا چند قرن، یک نوع ركود در حوزه حدیث و علوم مختلف حدیث دیده شد و بعد به دورانی رسیدیم كه میگوییم دوره متأخرین. در این بین، حلقه وصل، مفقود است. محمدتقی مجلسی، در آثار خودش مثل «روضة المتقین» كه در شرح «كتاب من لا یحضره الفقیه» نگاشته شده، خیلی از مطالب را جسته و گریخته در اختیار ما میگذارد كه این اطلاعات، از نظر تاریخی خیلی واجد اهمیت است. یعنی این كه ببینیم قدما، در ارزیابی حدیث و جرح و تعدیلها چه میكردهاند و چه اصولی داشتهاند. اینها اطلاعات بسیار ذی قیمتی است كه واقعاً تا مدتها عدهای از این غفلت داشتند و دوستانی كه این مطالب را میدیدند تعجب میكردند. این كار، به نظر ما، نهایی نیست و باید یک فیشبرداری منظم و دقیق انجام و بعد تحلیل شود. در این شیوه، از بین كتابهایی كه به عنوان شرح یا مستقل نوشته شده، دنبال اطلاعات در حوزه رجال و حدیث، میگردیم که این مسئله خیلی مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد.
از دیگر آثار، «آداب امیرالمؤمنین(ع)» است. در ابتدا شاید كسی تصور كند كه این کتاب چه ارتباطی با گروه رجال دارد و لكن این اثر با یک نظریه جدید رجالی همراه است. «آداب امیرالمؤمنین(ع)»، مشهور به «حدیث أربع مائة»، سخن امیرالمؤمنین(ع) است که چهارصد فقره مطلب را در یک مجلس القا كردند. این كتاب، در كتابهای فهرست ذکر شده بود اما به صورت مستقل وجود نداشت. بخش زیادی از آن در كتاب «خصال» شیخ صدوق آمده بود، اما چهارصد فقره به صورت كامل وجود نداشته است. ما با نسخههای پنجگانه دیگر مصادر، چهارصد فقره را كامل كردیم، اما کار مهمی كه انجام شده این است كه این حدیث اعتبار سندی ندارد، ما با یک شیوه خاص، صدور روایت را احراز كردیم به این ترتیب كه هر فقرهای پیگیری شد كه اسناد و طرق دیگر برای این فقره، به صورت مجزا یا مشترک، در کتب حدیثی یا غیر حدیثی، نقل شده است یا خیر. تمامی این اطلاعات، در زیرنویس آمده اما نه مثل زیرنویسی عمومی و صرفاً نشانی داده شود، بلکه در هر بخشی، مستندسازی كردهایم و آنچه که صدور روایت را احراز میكند، تببین كردهایم. درباره این روش، در مقدمه كتاب به تفصیل پرداخته شده است. آیة الله مددی، نظریهای دارند و اسمش را گذاشتهاند «نظریه تحلیل فهرستی حدیث». شیوه كار ما بر اساس این نظریه است كه به عنوان نمونه، به جامعه علمی عرضه كردهایم تا این نظریه و نمونهاش را ببینند و اگر مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، موجب خوشحالی و مسرت ما میشود.
کتاب هفتم «مأخذشناسی رجال شیعه» است. در این مأخذشناسی، ترتیب و تنظیم بر اساس قرون است. خیلی از منابع كتابشناسی، به ترتیب الفبایی و امثال آن است که صرفاً یک كتاب مرجع است و شما میتوانید به آن مراجعه كنید و اسم مؤلف یا اسم كتاب را پیدا کنید. اما اینجا، به ترتیب قرن است. خصوصیتی كه در اینجا وجود دارد این است كه معلوم میشود رجال در هر قرن، چه تحولاتی پیدا كرد و چه چیزهایی مورد نظر و توجه بیشتر یا کمتر قرار گرفته است. «مأخذ شناسی»، یک نوع كتاب مرجع و اطلاعرسانی است، اما واقعاً خودش قابل خواندن است، چون نظام تاریخی در آن، اصل قرار گرفته است. البته ما ترتیب الفبایی و امثال این موارد را با فهارس حل كرده ایم.
در تمامی این آثار، به تصورمان، ابداع داشتهایم و نوآوری بوده است.



ما با هیچ مؤسسه و هیچ مركزی، خودمان را رقیب نمیدانیم، بلكه همكار میدانیم.



نكته ای را باید محض تأكید عرض كنم. سیاست كل مؤسسه و نیز اعتقاد شخصیام که در گروه رجال به صورت جدی مدّ نظر است این است که ما با هیچ مؤسسه و هیچ مركزی، خودمان را رقیب
نمی دانیم، بلكه همكار میدانیم. همه عزیزانی كه در این حوزهها سر و كار داشتند به صراحت گفتیم و در عمل هم، چنین بوده است. برخی از اوقات، بعضی از مؤسسات اظهار نگرانی میكردند كه طرحها و ایدههایشان را دار الحدیث میخواهد استفاده كند. من از طرف دار الحدیث، به آنها اعلام میکردم كه هر وقت دیدید ما كاری را آغاز كردهایم كه شما نیتش را دارید، انجامش بدهید و به ما خبر بدهید تا ما آن كار را تعطیل كنیم. چون ـ بحمدلله ـ ایده و زمینه برای كار، برای ما كم نیست. اینقدر كه ما مشكل نیرو داریم، مشكل ایده نداریم. روی این جهت، ما با دیگران همكار هستیم، اصلاً بنای بر این كه با كسی رقابت كنیم و كار كسی را یا ایدهاش را بگیریم، نداریم. این موارد را فقط به عنوان تفاوتها، نه به عنوان ترجیح، ذكر میكنیم. به هر حال هر كسی، كارش یک محسناتی دارد و شاید هم معایبی داشته باشد كه باید در مجموع ارزیابی بشود. اما اجمالاً تفاوتهایی وجود دارد. مهمترین تفاوتی كه رویش تأكید شد این بود كه مراكزی كه دارند كار میكنند، همان مجموعههای راویان و معجمهای رجالی را مدّ نظر دارند و بررسی میكنند. ما كارهای تحلیلی، بیشتر داریم و به كارهای اطلاعرسانی هم توجه داریم. نكته بعدی، کم بودن نیرو است. ما تقریباً سعی كردهایم كه بهرهوریمان را بالا ببریم. در گروه رجال ـ شاید تصور مزاح بشود ـ دو نفر و نصفی هستیم. به این معنا كه دو نفر از دوستان، مدتی است كه در آنجا ثابت هستند و خود بنده مسؤولیتهای دیگری هم دارم که شاید وقت گذاشتن من، كمتر از نصف باشد. البته یکی از همكاران كه در دانشنامه حدیث، كار میكند، گاهی به ما كمكهایی میكند اما بالنسبت خیلی كم است. ما نیروی زیادی نداریم اما تا همین مقدار كارهایی كه انجام شده، با تحسین اهل علم مواجه شده است.

برنامه های پژوهشی كه برای آینده، در نظر دارید، چیست؟

برنامههایی را كه داریم همه را شروع كردهایم، اما بر اساس برنامهریزیهایی كه در مؤسسه به لحاظ اداری و مالی و... هست، بعضی مواردش به همین زودی نتیجه نمیدهد.
چهار عنوان مهم را در برنامهها داریم. البته این را هم تذكر بدهم كه در حین كار برخی برنامهها، مقدمات كار دیگری را هم فراهم و اطلاعاتش را جمع میكنیم. من آنها را ذكر نمیكنم و فقط به آنهایی كه در دستور كار است، اشاره میکنم که چهار عنوان است.
یكی، «تصحیف در اسناد» است. تدوین اولیه کتاب، تقریباً انجام شده است. تصحیف و اشتباهاتی كه بر اساس اختلاف نسخ، در اسناد رخ داده است، كم نیستند و مشكلاتی را برای ارزیابی اسناد فراهم كردهاند. اینها را باید اولاً تعریف كنیم، ثانیاً چگونگی رخ دادن، راه حل مقابله و روشهایی كه اعلام، در برخورد با اینها داشتهاند، بیان شود. مثلاً روش آقای بروجردی، آقای خویی، آقای شوشتری و دیگران حوزه تصحیف، چیست. ما یک كتابی در این موضوع خواهیم داشت كه تدوین اولیهاش تمام شده، بازنویسی و تدوین نهاییاش مانده كه انجام خواهد شد. إن شاء الله.
نام عنوان دوم، «الروات فی الأخبار» است و درباره اعلام و رجالی است كه در روایات اسمشان آمده است. ما همیشه در حوزه رجال، رفتهایم سراغ بحث سند، اما خیلی از اشخاص هستند كه اسمشان در متن آمده و راجع به آنها، اظهار نظر شده است یا در متون، طوری با آن راوی برخورد شده كه ما میتوانیم نسبت به آن راوی، یک شناختی پیدا كنیم. در این کتاب، شبیه «رجال كشی»، اخباری را كه مربوط به روات است، أعم از این كه صریحاً در مورد یک راوی مدحی یا ذمی شده، یا اصلاً روایت، راجع به موضوعی در فقه، اخلاق یا تفسیر است، اما در ضمنش اشارهای هم به حال شخصی كه مخاطب است، وجود دارد، استخراج كردهایم. مجموعهای كه فعلاً در اختیار داریم، با حذف مكررات، تقریباً پنجاه برابر «رجال كشی» میشود. تدوین، حذف مكررات و یک دست كردنش دارد انجام میشود و مرحله طراحی شکل ارائه با حجم کم و فایده زیاد، مانده است.
سوم، تک نگاری سهل بن زیاد است. یكی از آن راویانی كه محل بحث و دعوا است، سهل بن زیاد است. این کتاب را ما به محقق سپردهایم که مشغول كار است.
چهارم، الفاظ جرح وتعدیل است. وقتی كسانی به كتب رجالی مراجعه میكنند تا اطلاعاتی را در مورد یک راوی ببینند، به كلمات و تعبیراتی برخورد میكنند كه رجالی، وضعیت راوی را با آن كلمه، معین كرده است، اما مدلول اینها، گاه محل بحث و تردید قرار میگیرد و روشن نیست. چون قدما، تفسیر و تبیین نكردهاند که دقیقاً از هر كلمه، مرادشان چیست. این را باید از لابهلای كلماتشان استخراج كرد، با مقایسه كلمات با همدیگر و برداشتهایی كه دارند. ما این كار را در دستور كار قرار دادهایم و اسمش را گذاشتهایم «الفاظ جرح و تعدیل». برای هر کدام از الفاظ جرح و تعدیلی كه در كتابهای موجود ما هست، یک پرونده علمی مفصل تشكیل میشود، حتی تعداد كاربرد این لفظ، معنای این لفظ، چه كسانی و به چه معانی، به كار برده اند.



باید این نظام علمی را كه در علوم حدیث حاكم است، برای خودمان حل كنیم و به آن پایبند باشیم.



این کتاب، به صورت یک فرهنگنامه، تنظیم خواهد شد؟

بخش مهمی از آن، مباحث نظری است. یعنی اهمیت شناخت این الفاظ و شیوه شناخت دقیق معانی آن، بحث خواهد شد. مابقیاش مثل فرهنگنامه است، اما صرفاً اطلاعرسانی نیست، بلکه تحلیل است ولی شکل كار، مثل فرهنگ ظهور میكند.

اگر نكته خاصی هست بفرمایید.
نكتهای كه باید مورد توجه قرار بگیرد این است كه در حوزه علوم حدیث، علوم مختلفی داریم. دوستان در هر كدام از این علوم، تخصص دارند، دوستی، در درایه و دوست دیگری، در فقه الحدیث یا در تاریخ حدیث و امثال آن. به نظرم هم در پژوهش و هم در آموزش و هم در برخورد علمی بین علوم، باید توجه داشت كه این دانشها، همه در راستای یک هدف هستند. یعنی حدیثپژوهی، منحصر در یک شاخه و یک علم نیست، بلکه هر كدام جای خودش را دارد. به بیان دیگر، علوم مختلفی كه در حوزه حدیث، تعریف میكنید، مثل یک تیم فوتبال است و همه كسانی كه بازیكن هستند، در آن تأثیر و نقش دارند. بله، شاید نهایتاً یک نفر گل بزند، اما معنایش این نیست كه این تیم، بدون همه اعضا فقط و با كسی كه گل زده، میتواند كاری را پیش ببرد. در حوزه حدیث، باید برای همه دانشهای مختلف، ارزش خودش را قائل باشیم. گاه دیده میشود که كسانی این چنین تبلیغ میكنند که همه علوم حدیث، فقط فقه الحدیث است یا بالعكس. یا كسی بگوید، رجال است. چون تا صدور حدیث را نفهمید و اطمینان پیدا نكنید، این حرفها، شاخ و برگ هستند و اینها را نمیتوانید اثبات كنید. به هر حال، هر كدام از اینها را بگوید جهالت است. یعنی مطلق، بگوید این است و جز این نیست، این جز جهالت چیز دیگری نیست. هر كدام از این علوم، جایگاه و شأن خودش را دارد و نقش خودش را ایفا میكند. باید این نظام علمی را كه در علوم حدیث حاكم است، برای خودمان حل كنیم و به آن پایبند باشیم.
لذا توصیهام به همكاران در بخشهای مختلف این است كه اگر در یكی از این علوم متمحضّ هستند، سعی كنند با علوم دیگر هم آشنا بشوند. مثلاً دوستانی كه كار فقه الحدیثی میكنند، در صورتی كه در حوزه رجال، آشنایی ندارند، حتماً این آشنایی را كسب كنند. چون درست است كه در هندسهای كه ما از علوم حدیث ترسیم میكنیم، مأموریت هر كدام از این دانشها را مجزا تعریف میكنیم ولی ترابط و تعامل وجود دارد. جای این بحث اینجا نیست كه من عرض كنم، در حوزه رجال و ارزیابی راویان هم نگاهی به محتوای حدیثشان داریم. یعنی نگاه فقه الحدیثی هم داریم. پس فقه الحدیث میتواند به رجال کمک بكند. بالعكس هم این چنین است. بسیاری از اوقات، در حوزه فقه الحدیث میخواهید بگویید این حدیث، تقیهای صادر شده است، یكی از قراین مهم شناخت حدیث تقیهای، رواتش هستند كه اینها مثلاً عامی مذهب هستند، زیدی هستند و امثال این موارد.
این بحث، جای خودش را میخواهد، اما عرضم این است كه در ارزیابی این علوم مختلفی كه در حدیثپژوهی، با آنها سر و كار داریم، طوری نشود كه علمی، به نظرمان تمام علوم حدیث تصور بشود و علمی دیگر، زائد.



  • نام منبع :
    مجله محدث شماره 14
    تاريخ انتشار :
    دی 1386
    سردبیر :
    هادی ربانی
تعداد بازدید : 12524
صفحه از 14
پرینت  ارسال به