7
مجله محدث شماره 14




نگاهی به ترجمه های فارسی گروه ترجمه پژوهشكده علوم و معارف حدیث













نگاهی به ترجمه های فارسی گروه ترجمه پژوهشكده علوم و معارف حدیث



دیدگاه


نگاهی به ترجمه های فارسی گروه ترجمه پژوهشكده علوم و معارف حدیث

احمد شهدادی
بنابر شیوه صفحات «دیدگاه»، با توجه به گفتگویی در شماره قبل، با مسئول گروه ترجمه پژوهشکده چاپ شد، در این شماره نقدی بر آن ترجمهها از نظرتان میگذرد. متن کامل این مقاله با نام «سنخشناسی ترجمه، با نگاهی به ترجمههای دار الحدیث» است و اینک تلخیص شده آن آمده است.
مؤسسه ارجمند دار الحدیث، در طیّ سالها فعّالیت سختکوشانه علمی و فرهنگی در حوزه نشر و بسط فرهنگ و معارف دینی و مذهبی در قلمرو حدیث و حدیثپژوهی، بسیار کارها و پژوهیدههای مهم و گرانسنگ عرضه کرده است که هر یک در جای خود، شایسته بحث و سخن است. در این عرصه، توجّه این مؤسّسه به ترجمه و بازگردان معارف و دانشهای حدیثی و روایی، مکانتی پرارج دارد. این نوشته بر آن است تا ضمن سپاسگزاری علمی به منزلت کوشش همه ارجگزاران معارف دین، کار ترجمانیِ آثار حدیثی در این بنیاد فرهنگی و علمی را در کوتاه سخن باز بنگرد و نکاتی چند را به نحوی گزینگویه تذکار دهد.
روشن است که وارسیِ کوشش چندین و چند ساله مؤسّسهای بزرگ و نیز شماری از مترجمان، ویراستاران و ناظران امر بازگردان متون دینی و روایی به فارسی، کاری گران و نیازمند دقّت و تأمّل باریکبینانه و صَرف وقت فراوان و ـ البته به شیوهای بهتر ـ کاری جمعی و گروهی است. پس اگر در این مختصر، نکتهای گفته میشود، در حدّ اشاره و نیز در ظرف محدودیتهای زمانی و جانبی است.
برای این که به این نگره انتقادی، روشمندیِ علمی و هدفدار نیز داده شود، میکوشیم در بررسیِ بختانه (random review)، نکتههایی را در برخی از ترجمههای موجود، بکاویم و آنها را فهرست کنیم. برای هنجارمند کردن این نگاه، ده صفحه پایانی هر کتاب را چون قاعده و میزان، در نظر میآوریم و بر اساس آن، به بازسنجی شیوه مترجم در پردازش اثر میپردازیم.
در عین حال، ممکن است با نگاهی دیگر، از برخی موارد در ترجمهها سخن بگوییم که آن را هم به نسبت مساوی ـ بدون اِعمال نگره انتقادی بر یک ترجمه ویژه ـ انجام میدهیم.

تفسیرگریزی و ابهام افزایی

یکی از نکتههای بررسی شده و مهم در این مجموعه ترجمهها را «تفسیرگریزی و ابهامافزایی» میتوان نامید. بیشتر مباحث دینی و معارفیِ ما، وقتی از زبان عربی به در میآیند و جامه زبانی دیگر میپوشند، نیازمند روشنگری، توضیح، تبیین مبانی و انگارهها، رمز گشایی، تأویل، توجیه زمینههای فکری و فرهنگی و تاریخی، و در یک سخن، نیازمند بازگردان دقیق همه وجوه معناییِ خود میشوند. در ترجمه معارف دینی، این نکته اهمیّت بسیار دارد. مثلاً خواننده فارسی زبان امروزی، سدههای متمادی از کنش، رفتار و کردار متن عربی فاصله دارد و نیز به قدر فرهنگها و تاریخ، از آن دور است. اگر این بُعد و دوری فکری و تاریخی، به چشم مترجم نیاید و زدوده نشود، بسیاری از این متون، به ساحت فهم زیبانگرانه خواننده در نمیآیند و از لحاظ ذهن او میگریزند. یگانه وظیفه مترجم چیرهدست، آن نیست که تنها متن را به دستگاه زبانی دیگر بدل کند و نشانهها را تغییر دهد. مترجم، باید بکوشد متن را در زبان دیگر، «معنادار» کند.
این امر، بیمدد تفسیر و توضیح، ناممکن است.
در شماری از ترجمههای بررسی شده مؤسّسه دار الحدیث، این نکته ـ هر چند گذرا و اندکشمار ـ به چشم میآید. برخی از این نمونه ها را یادآور میشویم:
1.گاه در برخی از ترجمهها، اجمال چنان است که معنا را یکسره پنهان میکند و خواننده فارسی زبانِ عربیندان ـ که علی القاعده، این ترجمهها برای اوست ـ سر در گم و ناخرسند میماند. آغاز یک روایت این است: «الزهد، للحسین بن سعید، عن حنّان، عن أبیه، عن الامام الباقر(ع): سمعته یقول...». مترجم نیز آن را چنین ترجمه کرده است: «الزهد للحسین بن سعید از حنّان از پدرش از امام باقر(ع): از او شنیدم که میفرمود...» (حسینی ژرفا، الف، 2: 1055).
ناگفته پیداست که خواننده فارسی زبان، از جمله مترجم، هیچ در نمییابد. گذشته از این بحث که آیا در اصلْ لازم است نام راویان روایتی را نیز در ترجمه بیاوریم، باید گفت که هر گاه لازم باشد چنین کنیم، میسزد که متن را چنان پیراسته و آشکار بیاوریم که به دانایی خواننده چیزی افزوده شود. در این روایت، باید اشاره میشد که این حدیث، در کتاب «الزهد» ـ که نوشته حسین بن سعید اهوازی است ـ آمده و او به نقل از حنّان و... این روایت را آورده است.
2. از دیگر موارد ابهام و تاریکیِ معنا، ترجمه این جمله از متنی روایی است: «أشهد أنّکم قد بلغتم و نصحتم و صبرتم فی ذات الله». مترجم در ترجمه، چنین آورده است: «شهادت میدهم که شما رساندید، خیرخواهی کردید و در راه خدا صبر کردید» (محدّثی، بیتا: 543). در این جمله، بیشک، وجود متعلّقی برای «رساندید» لازم مینماید. این متعلّق، میتواند از مفاهیم ضمنی و التزامی متن یا با توجه به متون مشابه و همردیف، دریافته شود. بیگمان، خواننده فارسی زبان ـ هر چند آشنا با نثر و زبان امروز ـ خواهد پرسید که: «چه را رساندند؟». این از مواردی است که مترجم میباید از اجمال بگریزد و به تفسیر ـ و حتی در صورت لزوم، تأویل ـ روی آورد.
3. در روایتی آمده است: «فکانت المنّة منک علیَّ مع أقوامٍ خصصتهم بما خصصتهم به». مترجم در ترجمه، چنین آورده است: «بر من منّت داری، با گروههایی که آنان را نیز مخصوص ساختی به آنچه مرا بدان ویژه ساختی» (محدثی، بیتا: 545). روشنای متن در چنین ترجمهای، از دست رفته است. با خواندن این جمله فارسی، خواننده از دریافت مفهومی اعتقادی و بس مهم، باز میماند و آن را آسان به چنگ نمیآورد. معنای روشنتر و البته تفصیلیترِ متن، این است: «خدایا! به بسیاری گروهها و مردمان، همان نعمت ایمان و عقیده را بخشیدهای و اختصاص دادهای که به من هم دادهای، پس تو بر من و همه آنان، منّت نهادهای که ما را برای این نعمت برگزیدهای». این معنای تفصیلی البته در ترجمه صورت دیگری مییابد؛ اما نه چنان که روشنای آفتابگونه آن از دست برود و مبهم و دیریاب شود.

پایبندی به هنجار زبانیِ عربی
هر گاه متنی به ترجمه در میآید، پیشاپیش و به هنگام عزیمت ذهنی، برای بازگردان خود، این نکته را مسلّم و حتمی فرض میگیرد که باید به شماری از نشانههای کلامی و زبانی در سامانه دیگری از زبان و کلمات بدل شود تا بتواند معنایی همانند معنای اصلی خود را در زبان نو بازآفرینی کند. ترجمه، فی نفسه، چنین آفرینشی است. در این عرصه، روشن است که بنیاد هنجارهای یک زبان (زبان مبدأ) بر هم زده میشود و فرو میریزد تا هنجارها و معیارهای زبانی دیگر (زبان مقصد) شکل بگیرد و معنا را در خود بارور کند.
اما این خطر همواره بر سر راه مترجمان هست که به لحاظ اُنس و آشنایی با وجه معناییِ متن در افق زبان مبدأ، انگارهها و هنجارهای آن را نیز به معنای آن در زبان تازه سرایت دهند و از دستگاه زبانیِ خاصّ آن متن، پیروی کنند. این است که گاه مییابیم که مترجمان، به قواعد و اسلوبهای زبان مبدأ پایبند ماندهاند و آن را در ترجمه نگاه داشتهاند. این نقیصه، به واقع، شکلی باژگونه شده به متن ترجمه شده میبخشد و آن را از معنای لازم در زبان جدید تهی میکند. در پی، شماری از این خطاها را در ترجمههای مورد بحث خود میآوریم:
1. در روایتی چنین آمده است: «لایخرج المسلم فی الجهاد مع من لایؤمن علی الحکم و لاینفذ فی الفیء أمر الله، فإن مات فی ذلک، کان معیناً لعدوّنا فی حبس حقوقنا و الإشاطة بدمائنا و میتته میتة جاهلیـة». مترجم، در بازگردان نیز چنین آورده است: «مسلمان، برای جهاد، با کسی که در حکمرانی، امین نیست و در مصرف فیء (اموالی عمومی)، دستور خداوند را در نظر ندارد، بیروننخواهد رفت؛ پس اگر در این راه بمیرد، یاور دشمن ما خواهد بود، در جلوگیری از حقوق و ریختن خون ما، و مرگ او، جاهلی خواهد بود» (مهریزی، 1378: 421). نکته نخست، این است که ترکیبِ «برای جهاد بیرون رفتن»، ترجمه تحت اللفظی است و زیبا نیست. دیگر این که حرف «با» در ترجمه، موهم این نکته است که مسلمانِ مورد بحث، علیه چنان حاکمی به جهاد برود؛ هر چند مترجم کوشیده با نهادن ویرگولی پیش از این کلمه، از این توهّم پیشگیری کند. امّا به گمان، این ویرگول، چاره کار نیست و مناسب بود واژگانی انتخاب میشد که نشان دهند مسلمانی که در لشکر چنان حاکمی جهاد کند، مورد بحث است.
در این ترجمه، باز هم جابهجایی در نظم جمله فارسی ـ آن هم بیدلیل ـ دیده میشود. عبارت «در جلوگیری از حقوق و ریختن خون ما» پس از فعل آمده است.
2. در حدیثی آمده است: «و لمأر أحفظ ممّا یکون عنده». مترجم، در ترجمه چنین آورده است: «و از او نگهدارندهتر بر چیزهای نزد او نیافتم» (مسعودی، 1379، 1: 427). به روشنی پیداست که ایستادگی و عمد در ترجمه لفظی و مطابقی، موجب آن شده است که جمله فارسی، تُنُک و تهی به نظر آید و از درستی و زیبایی بیبهره باشد.
3. یکی از بنیادیترین کارکردهای ترجمه بسامان و دقیق، عرضه متن مبدأ به آشکارترین و سر راستترین سویههای زبان مقصد است، چنان که گویی متن مبدأ، از آغاز، به زبان مقصد نوشته شده و این، نه ترجمه که نسخه تک زبانه اثر است. برای این کار و رسیدن به این اوج، مترجم باید همواره در ترجمه هر واژه و جمله، بیندیشد و بداند که مثلاً فارسی زبانان، این مفهوم را چگونه افاده میکنند. به این جمله انتخاب شده از یک روایت بنگرید: «إنّی کنت علی النصرانیة». مترجم، آن را چنین ترجمه کرده است: «من، بر دین مسیحی بودم» (نصیری: 419). امروزه در زبان فارسیِ معیار، چنین نمیگویند و نمینویسند. سر راستتر این است که گفته شود: «من مسیحی بودم»؛ «من به مسیحیت معتقد بودم». امّا مترجم، با پایبندیِ بیوجه به ساختار زبان عربی، جمله فارسیِ خود را سست و بیبهره از زیبایی نوشته است. این، باز هم لزوم حیاتیِ آشناییِ مترجمان را با سویههای زیباشناختی و ادبی و عصری زبان مقصد، روشن میکند.

ترجمه نادرست واژه و جمله عربی


در ترجمه، آشناییِ دقیق با زبان مبدأ، بنیادین و بیبدیل است. شتابزدگیِ مترجمی که به راز و رمزهای این زبان آشنا نیست ـ یا هست و دقّت و تأمّل در کار نمیکند ـ ترجمه را ناقص و ابتر میسازد. البته میتوان و باید از حدّ و قدر این آشنایی و دانش نیز پرسید. ترجمه، آفرینش است و از این رو، بیشترین مایههای دانش عمیق و فهم بومی از زبان را میطلبد. بر این «فهم بومی»، تکیه و تأکید میکنیم. گاه متأسّفانه آشنایان با صورت خاصّی از زبان ـ مثلاً زبان تخصّصی دانش یا زبان گفتار یا زبان صنفی ویژه ـ گمان میبرند که با صرف این آشنایی، میتوانند و مجازند به امر خطیر ترجمه روی بیاورند؛ امّا این، نگرهای خطاست. ترجمه، حدّ بیشینه آشنایی با زبان مبدأ را میطلبد و علی الاصول این حدّ، در زبان ادبیات و متون ناب ادبی یافت میشود. پس اگر میخواهیم ترجمه هایی روشن و زیبا داشته باشیم، باید مترجمانی را به کارِ بازگردان، بویژه در متنهای دینی، بگماریم که دانشی عمیق از زبان مبدأ و ادبیات آن داشته باشند.
در ترجمههای گروه ترجمه دار الحدیث، گاه شاهدیم که مترجم، کلمات و واژگان و ترکیبات را نادرست ترجمه کرده و یا دست کم از باریکبینی و موشکافیِ معنایی بازمانده است. شماری از این نمونه ها را در پی میآوریم:
1. در روایتی چنین آمده است: «الیمین، تنفق السّلعة و تمحق البرکة». مترجم، در بازگردان آن نیز این گونه آورده است: «قسم خوردن، کالا را به پایان میرساند و برکت را از بین میبرد» (محدّثی، الف: 599). روشن است که در فارسی، مفهوم «به پایان رساندن کالا» معنای روشنی ندارد. به گمان، در جستجوی معنای آشکارتر و مناسبتری برای «تنفق السلعة»، میتوان واژهها و ترکیبهای بهتری یافت. از آن جمله، میتوان به این موارد اشاره کرد: «قسم خوردن، باعث میشود متاع و کالا، تمام شود / از دست برود و برکت، از آن برود».
در این جا به یک نکته باید اشاره کرد. به مثابه یک عنصر زبانشناختی، توجّه به ریشه کلمات عربی در بازگردان آنها به فارسی، هم معنای بهتری از آنها را به دست میدهد و هم موجب بُعد یافتن و عمیقتر شدن درک مفاهیم معرفتیِ آنها میشود. یکی از کسانی که در این عرصه به جدّیت و شادابیِ فراوان کوشیده است، مرحوم علی صفایی حائری است. بدون این که سرِ آن داشته باشیم تا چند و چون ترجمهها و دریافتهای آن مرحوم را از معارف قرآنی و روایی بررسی کنیم، به این نکته تذکار میدهیم که او دست کم در ترجمه درستِ واژگان و زیرساختهای زبانیِ جملات و گزارههای دینی، ذوق و نگرهای درخشان داشت.
از جمله، در موردی که از قضا به همین مسئله خاص باز میگردد، وی در ترجمه «نفق» از واژه «هرز رفتن» بهره برده است که در این جا بسیار مناسب و دقیق مینماید.
جای آن است که البته به یک نکته مهم دیگر اشاره کنیم. بسیاری از مترجمان ـ و از جمله همین مترجم که از بازگردان او شاهدی آوردیم ـ تواناییِ آن را دارند که با اندکی دقّت و تأمّل زبانشناختی و با بهرهوری از دانش و ذوق ادبی و زبانیِ خود، ترجمههایی درخشندهتر و جذّابتر ارائه کنند؛ امّا یک مانع را بر سر راه خود میبینند و آن ـ به گمان این قلم ـ حس و درک زیبایی شناختیِ آنان از کلام و سخن قدسی است. بیشتر این مترجمان، از بیم آن که معنای قدسی روایتی یا آیهای را فرو گذارند و از پیش خود، چیزی بر آن بیفزایند، به ترجمه حدّاقلی بسنده میکنند و فهم مطلب یا تفسیر و تأویل آن را به خواننده وا میگذارند. این تنزّهطلبیِ مؤمنانه، البته مغتنم و ارجمند است؛ امّا با آیین ترجمه، نمیسازد و دشواری میآفریند.
2. در روایتی آمده است: «ألا إنّ رجباً شهرُ الله الأصمّ». مترجم این جمله نیز در ترجمه خودآورده است: «بدانید که رجب، ماه سنگین خداست» (مهریزی، 1378: 411). گزینش واژه «سنگین» برای کلمه «اصم»، چندان روا و زیبا نیست. مترجم، میتوانست واژههایی امروزیتر و مناسبتر بجوید. کلماتی چون «گرانسنگ»، «گرانارج»، «بیمانند» و حتی «بزرگ» ـ با توجه به ادامه روایت که «اصم» را توضیح میدهد ـ از آن جملهاند. مترجم دیگری همین واژه را بیترجمه نهاده و فقط درباره آن توضیح داده است (شیخی، 1379، 4: 2011).
3. در حدیثی آمده است «... کان أشرفُهم فی الجاهلیة أسخاهم نفساً و أحسنهم خلقاً و أحسنهم جواراً و أکفّهم أذیً، فذلک الذی إذا اسلم لمیزده إسلامه إلاّ خیراً». مترجم، در ترجمه خود از این بند نیز آورده است: «شریفترینِ مردمان در جاهلیت، کسانیاند که از همه بخشندهتر، خوشاخلاقتر، همسایهدارتر و بیآزارتر بودند؛ اینان اگر اسلام آورند؛ جز بر خوبیشان نیفزاید» (مهریزی، 1378: 413). مترجم در این بند، برای ترجمه جملهای که در عربی به سیاق ماضی است و موضوع آن نیز منقضی شده است، از فعل مضارع فارسی استفاده میکند، که کاری نادرست است. ترجمه درستتر آن بود که گفته شود: «اینان اگر مسلمان میشدند، اسلام جز بر خوبیشان نمیافزود». این نکته را هم همین جا بگوییم که نشانه نگارشیِ «نقطه ویرگول» پیش از کلمه «جز» نادرست است.

افزوده های بی دلیل
پیشتر گفتیم که تفسیر، از ترجمه جدا نیست و هر بازگردانی، به گونهای تفسیر و توضیح نیاز دارد. اما این دلیل نمیشود که مترجمان با پیشفرضهای خود، معنایی ویژه را بر متن بیفزایند و بدون مبنا و مؤیّد، متن را تفسیر و تأویل کنند. در متنهای دینی، این نکته، هم شیوع بیشتر و هم خطر افزونتر دارد. در ترجمه آثار دینی، باید به معنای سر راست و اولیه اثر بسنده کنیم، مگر آن که لازم باشد برای روشن کردن وجهی پنهان از متن سخنی بگوییم یا نکتهای بیفزاییم. البته تأثیر پیشفرضها و انگارههای پیشین در کار مترجم، امری انکار ناکردنی است. اما در هر حال، بازبینی و بازسنجی ترجمه میتواند از رویدادِ دانستههای قبلی مترجم در ترجمه بکاهد.
در ترجمههای گروه ترجمه دار الحدیث، خوشبختانه این نقص کمتر یافت میشود و این به دلیل بازبینی مدام و چند مرحلهایِ هر ترجمه است. با این حال، در چند مورد، نمونههایی از این خطا نیز در ترجمهها دیده میشود:
1. در ترجمه سخن مشهور پیامبر(ص): «من عشق فکتم و عفّ فمات، فهو شهید»، چنین آمده است: «عاشقی که عشق خود را بپوشاند و پاکدامنی ورزد و بدان سبب بمیرد، شهید است» (شیخی، 1381، 1: 553). در این سخن، معنای سر راستتر و بینقصتر این است که عاشق با همان عشق بمیرد؛ وگرنه، کدام عاشق است که به سبب عشق بمیرد؟! آن مقام، از آنِ خاصّان درگاه حق است و بس.
2. ترجمه بدون تفسیر، ناممکن است؛ امّا اگر میباید و میسزد که نوعی از تفسیر و تأویل در بازگردان برخی از کلمات و جملات روایی و معارفی به کار گرفته شود، باید با منطق و در حاشیه (پانوشت یا پینوشت) باشد تا ذهن خواننده را از معنای متن غافل نکند. مفهوم «ندای فرشتگان و ملائک»، در بسیاری از روایات و معارف دینی آمده است. امّا در ترجمه این احادیث، لازم نیست معنای این ندا و صدا را در متن توضیح دهیم. مترجمی در ترجمه عبارتِ «ما طلعت شمسٌ قطّ إلاّ بعث بجنبتیها ملکان ینادیان»، چنین آورده است: «هیچ گاه خورشید سر بر نزند، مگر آن که در کنارههای آن، دو فرشته برخیزند و گونهای ندا دهند» (حسینی ژرفا، الف، 2: 1045). در این ترجمه، دو واژه «برخیزند» و «گونهای» بیدلیل و به سودای تفسیرِ ضمن متنی، آورده شدهاند.
3. در روایتی آمده است: «و أنا أدعوکم... إلی المعونة أو طائفة من العطاء». مترجم در ترجمه خود، این گونه آورده است: «و من، شما را دعوت میکنم... و کمک و بخشش میدهم» (همو، 1: 479). گذشته از تعبیر نازیبا و سست «کمک دادن» و «بخشش دادن»، جمله هم به درستی ترجمه نشده و مترجم از پیش خود، چیزی را به متن افزوده است که در آن نیست. سر راستتر این بود که جمله روایت چنین ترجمه شود: «من، شما را به کمک و بخشش [ ِ هدیهای] دعوت میکنم».

فارسیِ ناهمساز
ترجمه در بنیاد خود، استوار بر زبان مقصد است. مترجم، کسی است که با آگاهی از زبان مبدأ، متنی را از آن به زبان مادری خود ـ زبان مقصد ـ باز میگرداند. زبان مقصد مترجم، همواره زبان مادری اوست؛ زیرا لازم است عمق و استواری و آگاهیِ همه جانبه در آن باشد. فهم غریزی از زبان ـ اگر وجود داشته باشد ـ در زبان مادری ممکن است. این است که همواره در هر ترجمهای، توجّه به زبان مقصد، اهمّیت بنیادین دارد؛ امّا نکته مهمتر این است که حدّ و مرز آشنایی و آگاهیِ مترجم از زبان مقصد، چگونه باید باشد؟ در ترجمه متون دینی، به لحاظ بُعد زیباییشناختیِ ژرف آنها، مترجم نیازمند دانش بیشینه از زبان مادری است. در این روند، او باید با ادبیات زبان، سبکها و شیوهها، مکاتب ادبی، لحن و پیرایههای زبانی آشنا باشد تا بتواند به وقت و درست، از این امکانات زبانی بهره برد و متنی در خور بیافریند.
بیشترین نقصی که در ترجمههای مؤسّسه دار الحدیث به چشم میآید، در همین عرصه است که مترجمان، گاه آشنایی عمیق و جدّی با زبان مقصد ندارند و گاه صرفاً به سبب آشنایی با حد و حدود زبان معیار و رسمی، به ترجمه دست یازیدهاند و این فراروند، هرگاه خواستهاند ابداعی در کار کنند یا سبکی پدید آورند، به بنبست خوردهاند و زیبایی و ادراک حسّانی از زبان را از دست دادهاند. بیتردید، آگاهیِ ژرف و پُر دامنه از زبان مقصد، به مترجم توان انتخاب و قدرت چرخش میدهد و نثر او را میآراید.
اکنون به برخی از دشواریهای ترجمه که از این ریشه برخاستهاند، اشاره میکنیم:
1. مترجمی در ترجمه خود چنین آورده است: «هر که در راه خدا مجروح شود، در روز قیامت در حالی میآید که بویش هم چون بوی مُشک باشد و رنگش مانند رنگ زعفران و نشان شهیدان بر اوست» (شیخی، 1381، 1: 553). به جز تکرار دو واژه «بو» و «رنگ»، که بیهوده است، دو جمله اصلیِ این گزاره، ناهمسازند. معنای حدیث چنین است: «هر که در راه خدا مجروح شود، در روز قیامت با بوی مُشک و رنگ زعفران و نشان شهیدان میآید / از خاک برمیخیزد / محشور میشود».
2. در ترجمه جملهای از «نهج البلاغة»، مفهوم، پیچیدگی و غموض دارد. متن این است: «فإنّی لستُ فی نفسی بفوق أن اُخطیء و لا آمِنُ ذلک من فعلی، إلاّ أن یکفی الله مِن نفسی ما هو أملکُ به منّی». مترجم، در ترجمه خود آورده است: «زیرا من خود را بالاتر از این که خطا کنم، نمیدانم و از اشتباهکاری ایمن نیستم، مگر این که خدای بزرگ مرا حفظ کند، که اختیاردار هموست» (همان، 1: 557).
3. در حدیثی آمده است: «و مایُغنی عنکم أن تنقوا جلودکم و قلوبکم دنسة». مترجم در ترجمه خود، این گونه آورده است: «و پاکیزه کردن پوستهایتان، با چرکین بودن دلهایتان، به شما سودی نبخشد» (همان، 2: 681). جملاتی از این دست ـ که متعلّق با متمّمی را فرو میگذارند و به اثر متن بر خواننده، بیاعتنا میمانند ـ نازیبا، کهنهشده و نخنما مینمایند.
فارسی امروزه، اگر میخواست ـ بیتوجّه به ترجمه بودنِ جمله ـ چنین مفهومی را بیان کند، چگونه میگفت و چه طرحی برای جمله میریخت؟ این، پرسشی است که مترجم باید از خود میپرسید. این شکل پیشنهادی، میتواند یک گزینه باشد: «برای شما، بیفایده / منفعت / سود است که با وجود چرکین بودن دل، پوستتان را تمیز میکنید»؛ «برایتان چه فایده دارد که با وجود دلهای چرک و کثیف، پوستتان را تمیز کنید؟!». نزدیک کردن مفاهیم متون معارفی و دینی به ذهن و ذائقه خواننده معاصر و بویژه جوانان و کتابخوانان، کار چندان دشواری نیست؛ امّا به شدّت گریزناپذیر و لازم است.

فرجام سخن
به نظر میرسد که در برخی از ترجمههای انجام یافته در مؤسّسه دار الحدیث، نکتههایی دیگر نیز گفتنی باشد.
برخی از ترجمهها به دلیل کارکرد خوب زبانی و هشیاریِ مترجم، به غنایی درخور رسیده است. بیشتر این ترجمهها با بهرهگیری از زبان معیار و امروزی پدید آمدهاند و چون با نگاهی سادهگرا و محتوابنیاد، نگاشته شدهاند، کارا و زیبا مینمایند. دریغم میآید که به یکی دو نمونه اشاره نکنم.
در ترجمه این حدیث: «مِن إجلال الله، إجلال ذی الشیبة المُسلم»، آمده است: «احترام به مسلمان سالخورده، احترام به خداوند است» (شیخی، 1381، 1: 559). نیز در ترجمه این حدیث: «صَبَروا أیّاماً قصیرةً، أعقبتهم راحةٌ طویلة»، آمده است: «چند صباحی صبر کردند و در پی آن، به آسایشی طولانی دست یافتند» (همان، 1: 565).
از دیگر نمونههای خوب و زیبای بهرهگیری از نثر معیار معاصر نیز شاهدی میآوریم. در روایتی آمده است: «لایبارک فی ثمن أرض و لا دار، لایُجعل فی أرض و لا دار». مترجم نیز آن را چنین به فارسی بازگردانده است: «بهای زمین یا خانهای که در خرید زمین یا خانه دیگر خرج نشود، برکت ندارد» (محدّثی، الف: 601).
در میان شمار انبوه ترجمههای حدیث، میتوان ترجمه حمیدرضا شیخی از «میزان الحکمة» (و نیز گزینشی از آن با عنوان «منتخب میزان الحکمة») را از نمونههای زیبا و اثرگذار ترجمه حدیث به شمار آورد. این بازگردان که در پانزده جلد ـ و گزینکرده آن در دو جلد ـ چاپ و منتشر شده است، علاوه بر طبع نفیس و فنّی، همراه با زیباییهای بصریِ اثرگذار بر خواننده، ترجمهای روان، به نثر معیار و گزیده و دقیق، مایل به سادهگرایی و محتواگراییِ بینقص و اغلب، رها از پندار نادرست پایبندی به هنجار زبان عربی است. به گمانم، در سنجش شاخصههای ترجمه احادیث، این بازگردان میتواند سنجه معتبری برای روششناسی ترجمه روایت باشد.
همچنین ترجمه دیگری نیز در این عرصه، یاد کردنی است. استاد جواد محدّثی، در ترجمه خود با عنوان «ماه خدا»، در دو جلد، بازگردان دقیق و روانی از احادیث و ادعیه ـ که ترجمه آنها نیز گاه بسیار مشکل است ـ به دست داده است. شاخصه درخور اعتنا و بازآموزیِ این ترجمه، نثر معاصر و معیار آن، و نیز روانی و توجّه سنجیده آن به ادراک کنونیِ مخاطب فارسی زبان است. آنچه در این ترجمه، بویژه شیوه بنیادین بوده است، گریز هوشمندانه از ترجمههای لفظی و صوری است.
به نظر میرسد که این ترجمهها، در مجموع، به سطح پذیرفتهای از بازگردان و نیز روانی و زیبایی، دست یافتهاند؛ امّا یک نکته باقی میماند. خواننده امروز، با متنها و کتابهای پر حجم و مفصّل و دورهای کنار نمیآید. اگر این ترجمهها در ویرایشها و گزینشهایی جدید، آسانیاب، تک جلدی، با قطر و پوش اندک و جوان پسند، به بازار عرضه شوند، علاوه بر علاقهمندان جدّیترِ این آثار، شاید خوانندگان جوان و کم حوصله نیز راهی به معارف دینی و مینوی بیابند و خود را محروم و مانده نپندارند. اگر این ترجمهها، خلاصه و بازپیرایی شوند و در ویرایشی تازه و مختصر ـ حتی بدون متن عربی ـ عرضه شوند و از نگره فنّی و چاپی نیز شکل و سیمایی زیبا و خوشدست و چشمنواز بیابند، نسل نو نیز از آشنایی با معارف دینی بهره افزونتری خواهد برد.

مآخذ:
1. حسینی ژرفا ـ الف: توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث، 2 ج، محمدی ریشهری، ترجمه سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)، قم: دار الحدیث، 1382.
2. حسینی ژرفا ـ ب: دانشنامه امیرالمؤمنین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمدی ریشهری و دیگران، ترجمه سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)، ج 6، قم: دار الحدیث، 1382.
3. شیخی: میزان الحکمة با ترجمه فارسی، محمدی ریشهری، 15 ج، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم: دار الحدیث، چ سوم، 1379.
4. محدثی الف: خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، ترجمه جواد محدثی، قم: دار الحدیث: 1382.
5. محدثی: ماه خدا، 2 ج، محمدی ریشهری، ترجمه جواد محدثی، قم: دار الحدیث، 1383.
6. مسعودی: دانشنامه امیرالمؤمنین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمدی ریشهری و دیگران، ترجمه عبد الهادی مسعودی، ج 1، 2، 3، 12، قم: دار الحدیث، 1382.
7. مهریزی: دانشنامه امیرالمؤمین بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، محمدی ریشهری و دیگران، ترجمه مهدی مهریزی، ج 4 و 5، قم: دار الحدیث، 1382.
8. نصیری: تبلیغ بر پایه قرآن و حدیث، محمدی ریشهری، ترجمه علی نصیری، قم: دار الحدیث، ویرایش دوم، 1382.




مجله محدث شماره 14
6




تأسیس کانون ترجمه متون دینی، از فعالیت های موازی جلوگیری می کند













تأسیس کانون ترجمه متون دینی، از فعالیت های موازی جلوگیری می کند




در گفتگو با دكتر علیرضا محمدرضایی مطرح شد:

تأسیس کانون ترجمه متون دینی، از فعالیت های موازی جلوگیری می کند


روح الله مهپور


درآمد


دکتر علیرضا محمدرضایی، در زمینه ترجمه عربی و فارسی فعالیتهای بسیاری دارد. او، اکنون معاون گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه پردیس قم است و از سال 84 به همّت او، رشته مترجمی زبان و ادبیات عربی، به طور رسمی، در مقطع کارشناسی ارشد برای اولین بار در ایران برپا گردیده است.
تألیف کتابهای: «مبانی نظری ترجمه»، «حروف ربط و اضافه در فارسی و معادلهای آن در عربی»، «تجزیه و تحلیل کلام»، «واژههای متجانس» و مقالههایی در زمینه ترجمه، از جمله: «درآمدی بر کامپیوتری نمودن متون علمی در زبان عربی» و «معانی "از" در زبان فارسی و معادلهای آن در زبان عربی»، از فعالیتهای علمی اوست.
دکتر محمدرضایی، در گفتگوی اختصاصی با محدث، خبر داد که در آیندهای نزدیک، انجمن ایرانی مطالعات ترجمه بین زبان عربی و فارسی، در دانشگاه پردیس، تأسیس خواهد شد.
این گفتگو، در ادامه پرونده ترجمه متن دینی در شماره قبل «محدث» است.


ترجمه دستاوردهای ادبی، بهترین راهکار مقابله با راهبرد جدید آمریکا است

دکتر محمدرضایی، هدف از ارائه رشته مترجمیِ زبان و ادبیات عربی را نارسایی در ترجمه متون عنوان کرد و افزود: «این رشته، از آغاز سال تحصیلی 84 ـ 85 به طور رسمی با حضور هشت دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد، برای اولین بار در ایران شروع به فعالیت کرد».
وی، به راهبرد جدید آمریکا بر ضدّ ایران اشاره کرد و گفت: «آمریکا با القا به کشورهای عربی، ایران را کشوری خشن و بدون ادبیات معاصر معرفی میکند و این موضوع را دلیلی برای دستیابی ایران به انرژی هستهای مطرح کرده است».
این مترجم متون دینی و عربی، ترجمه متون و دستاوردهای ادبی به عربی را از راهکارهایِ مقابله با تصورِ اشتباه از ایران دانست و اظهار داشت: «با ترجمه ادبیات معاصر ایران و ارائه آن به کشورهای عربی، نقشه آمریکا خنثی خواهد شد».
دکتر محمدرضایی، به خلأ بحثهای نظری ترجمه متون دینی اشاره کرد و گفت: «بسیاری از مترجمان، از مسایل و راهکارهای علمی ترجمه متون دینی فاصله داشتهاند. برای مثال، بحث تجزیه و تحلیل متون دینی، یکی از بهترین راههای ترجمه است و بسیاری از آسیبها و ایرادهای وارد بر حوزه ترجمه، به دلیل عدم توجه مترجمان به بافت، ساختار و شرایطِ زمانی و مکانی و حال و مقامهاست. همچنین، مترجمانی که به علایم و نشانههای زبانی دقت نکردهاند، ترجمه دقیقی ارائه ندادهاند. بنا بر این، توجه به علایم و نشانههای زبانی، همچنین توجه به بحث تجزیه و تحلیل، یکی از نکتههای مهمی است که در مباحث نظری، کمترمورد توجه قرار میگیرد. بحثهای ترجمه، نیازمند مباحثِ زبانشناختی و معناشناختی است و بدون توجه به این دو حوزه، امکان ترجمه دقیق وجود نخواهد داشت».

شیوه نامه ترجمه یا خلاقیت؟
این مؤلف متون دینی، تدوین یک شیوهنامه را از ابزارهای مورد نیاز ترجمه عنوان کرد و افزود: «در ترجمه یک متن دینی، مترجم میتواند با وجود شیوهنامه و ذوق هنری خود، یک ترجمه زیبا به وجود آورد. البته مترجم باید از مسایل اعتقادی، فرهنگی، سیاسی و تاریخیای که در دلِ متون دینی وجود دارد آگاهی کامل داشته باشد؛ زیرا اگر مترجم به مسائل یاد شده، همچنین مسائل دستوریِ حاکم بر دو زبان توجه نداشته باشد، ترجمه متن، دچار خلل خواهد شد».

کانون مترجمان، کاستن از فعالیتهای موازی

این پژوهشگر متون دینی، تجمع و گردهمایی مترجمان متون دینی را در قالب کانون، از ضرورتهای این حوزه برشمرد و افزود: «این کانون، از فعالیتهای موازی جلوگیری میکند و باعثِ مشورتِ مترجمان و ارائه ترجمههای دقیقی خواهد شد».
دکتر محمدرضایی، ارتباط تناتنگِ مراکز دانشگاهی قم را خواستار شد و افزود: «برای این که نتیجه مطلوبی از برگزاری نشستهای ترجمه متونِ دینی حاصل شود، مراکز علمی، محورهای همایش را مشخص کنند».
وی، عدم انتقال چالشها و تجربیات مترجمان مجرب را به مترجمان جوان، از کاستیهای حوزه ترجمه دانست و گفت: «تدوین یک فرهنگنامه خاص، همراه با علایم و نشانههای زبانی میتواند اطلاعات جامعی به مترجمان حوزه متون دینی ارائه دهد».

ارتباطِ انجمنها و کانونهای ادبیات و متون دینی، نیاز امروز حوزه ترجمه


این استاد دانشگاه، ارتباط کانونها و انجمنهایی که حالت بین رشتهای دارند را از نیازهای اساسی حوزه ترجمه عنوان کرد و افزود: «دستاوردهای این انجمنها کمک مؤثری به مباحث تجزیه و تحلیل میکند، تا این متون با توجه به مسائل جامعهشناختی و روانشناختی، همگام با دستاوردهای انجمنهای ادبی و همراه با شرایط زمانی و مکانی و نیازهای افراد در حوزههای مختلف، تنظیم و ارائه شود».

انجمن ایرانی مطالعات ترجمه بین زبان عربی و فارسی

دکتر محمدرضایی به برپایی «انجمن ایرانی مطالعات ترجمه بین زبان عربی و فارسی» در دانشگاه پردیس، در آیندهای نزدیک اشاره کرد و گفت: «این انجمن، به فعالیت و مطالعه در زمینه مبانی نظری ترجمه در ایران و جهان، بحثهای زبانشناختی کاربردی و ترجمه، بحث تجزیه و تحلیل کلام و ترجمه، شناختِ عنصرهای فرهنگی در دو زبان فارسی و عربی در حوزه واژهشناسی و واژهگزینی، بررسی رموز و علایم زبانی و مباحثِ پدیدهشناختی، جامعهشناختی و روانشناختیِ انعکاس یافته در ادبیات فارسی و عربی، کارگاههای ترجمه و سمینارهای مربوط به متون مختلف اقتصادی، سیاسی، دینی و عربی میپردازد».



  • نام منبع :
    مجله محدث شماره 14
    تاريخ انتشار :
    دی 1386
    سردبیر :
    هادی ربانی
تعداد بازدید : 12530
صفحه از 14
پرینت  ارسال به