كه: گرچه معناى «بالابردن دستها» يكى از معانى نحر است، ولى كشتن شتر نيز معناى ديگر آن است و نحر، در اين معنا هم كم استعمال نمى شود. بدين شكل، ابهامى پديد مى آيد و «إنحر» مجمل مى شود و درنتيجه، اين سؤال جوانه مى زند كه از كجا معناى «بالابردن دستها» در «وانحر» متعيّن است و «كشتن شتر» نيست؟ دليل اين تعيين چيست؟
در پاسخ مى گوييم: فراموش نكنيم كه در ابتدا توهّم اين بود كه معناى بالابردن دستها اصلا با واژه «نحر» هماهنگ نيست و از اين واژه، به دست نمى آيد؛ ولى كم كم روشن شد كه ريشه نحر، همان «به نحرزدن و به نحرشدن» است و از همين باب، به كشتن شتر (كه به شكل زدن به محلّ نحر است)، نحر اطلاق مى شود.
بدين شكل، پيوند و ارتباط معناى مذكور در روايات، با واژه نحر و معناى آن، بسيار شديد شد؛ تا جايى كه معناى اوّل نحر، همين زدن به نحر شد. گرچه اين واژه در «نحر البعير» هم به همين مناسبت، بسيار استعمال شده، ولى خود نحر، گويا همچنان همان معناى اصلى خودش را مى رساند كه «به موضع نحرزدن» و مانند آن است. و اگر به حيوانى اسناد داده شود، آن زمان، قرينه بر معناى كشتن پيدا مى شود و معناى كشتن از آن استفاده مى شود كه در آيه، البتّه چنين قرينه اى نيست. بدين شكل، جاى اين هست كه معناى كشتن به ذهن بيايد؛ ولى با توجّهى كه جبرئيل داده و ائمه (ع) نيز بيان فرموده اند، روشن مى شود كه «وانحر» همان معناى اصيل خود را مى رساند.
ما به تو كوثر داديم؛ پس براى پروردگارت نمازبگذار (بنده او باش و او را عبادت كن)! و قد راست كن و دستها را به تكبير او بالابر! بدخواه و دشمن تو، از بين رفتنى و ناپايدار است.
در چنين موردى، سخن از كشتن حيوان به نام خدا، جدّا بى مورد است؛ و همچنين مسئله قربانى. چراكه مكّه است و زمان تشريع قربانى و نماز عيد نيست؛ و اين، همان جهتى است كه باعث شده