فال - صفحه 15

و في بحار الأنوار عن النوادر بإسناده عن حُمرانَ عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال : «مَن سافَرَ أو تَزَوَّجَ و القَمَرُ في العَقرَبِ لَم يَرَ الحُسنى ...» الخبر .
و في كتاب النجوم لابن طاووس عن عليٍّ عليه السلام : «يُكرَهُ أن يُسافِرَ الرجُلُ في مَحاقِ الشهرِ ، و إذا كانَ القَمَرُ في العَقرَبِ» .
و يمكن حمل أمثال هذه الروايات علَى التقيّة على ما قيل ، أو على مقارنة الطيرة العامّة كما ربّما يشعر به ما في عدّة من الروايات من الأمر بالصدقة لدفع النحوسة ، كما في نوادر الراونديِّ بإسناده عن موسَى بن جعفر عن أبيه عن جدِّه في حديث : «إذا أصبَحتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنكَ نَحسَ ذلكَ اليَومِ ، و إذا أمسَيتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنكَ نَحسَ تلكَ الليلةِ ...» الخبر ، و يمكن أن يكون ذلك لارتباط خاصٍّ بين الوضع السماويِّ و الحادثة الأرضيَّة بنحو الاقتِضاء .
و منها : ما يدلُّ على تكذيب تأثيرات النجوم في الحوادث و النهي الشديد عن الاعتقاد بها و الاشتغال بعلمها ، كما في نهج البلاغة : «المُنَجِّمُ كالكاهِنِ ، و الكاهِنُ كالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ كالكافِرِ ، و الكافِرُ في النارِ» . و يظهر من أخبار اُخرُ تُصدِّقها و تُجوِّزُ النظرَ فيها أنَّ النهي عن الاشتغال بها و البناء عليها إنّما هو فيما اعتقد لها استقلال في التأثير لتأديته إلَى الشِّرك كما تقدَّم .
و منها : ما يدلُّ على كونه حقّا في نفسه غير أنّ قليله لا يَنفعُ و كثيره لا يُدرَك ، كما في الكافي بإسناده عن عبد الرحمن بن سيّابة قال : «قلتُ لأبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام : جُعِلتُ فِداكَ ، إنّ الناسَ يقولونَ : إنّ النُّجومَ لا يَحِلُّ النَّظرُ فيها و هو يُعجِبُني ، فإن كانَت تُضِرُّ بِدِينِي فلا حاجَةَ لي في شيءٍ يُضِرُّ بدِيني ، و إن كانَت لا تُضِرُّ بدِينِي فوَ اللّه ِ إنّي لَأشتَهيها و أشتَهِي النَّظَرَ فيها ، فقالَ : ليسَ كما يقولونَ لا يُضِرُّ بدِينِكَ ، ثُمّ قالَ : إنّكُم تَنظُرُونَ في شيءٍ مِنها كثيرُهُ لا يُدرَكُ و قَليلُهُ لا يُنتَفَعُ به ...» الخبر .
و في بحار الأنوار عن كتاب النجوم لابن طاووس عن معاوية بن حكيم عن محمّد بن زياد عن محمّد بن يحيى الخثعميِّ قال : «سألتُ أبا عبدِ اللّه ِ عليه السلام عنِ النُّجومِ : حَقٌّ هي ؟ قالَ لي : نَعَم، فقلتُ لَهُ : و في الأرضِ مَن يَعلَمُها ؟ قالَ : نَعَم و في الأرضِ مَن يَعلَمُها» و في عدَّة من الروايات : «ما يَعلَمُها إلاّ أهلُ بيتٍ مِن الهندِ و أهلُ بيتٍ من العَرَبِ» ، و في بعضها : «من قريشٍ» .

در بحار الأنوار از نوادر و او به سند خود از حمران از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود : كسى كه هنگام قمر در عقرب مسافرت يا ازدواج كند، خوبى و خوشى نمى بيند...
در كتاب نجوم ابن طاووس از على عليه السلام روايت شده است كه فرمود : مسافرت كردن در هر ماه وقتى كه قمر در محاق يا قمر در عقرب است، مكروه است.
به قولى مى توان اين روايات را حمل بر تقيّه كرد، يا حمل بر تقارن اين اوقات با فال بد زدن عمومى دانست. همچنان كه دسته اى از روايات نيز گوياى آن است؛ چون در آنها دستور داده شده است كه براى دفع نحوست، صدقه پرداخت شود. مثلاً در نوادر راوندى (النوادر : 228 / 466) به سندش از موسى بن جعفر از پدر بزرگوارش از جدّش نقل كرده كه در حديثى فرمود: در هر صبحگاه صدقه اى بده، تا نحوست آن روز از تو برطرف شود و در هر شامگاه صدقه اى بده تا شومى آن شب از تو دور گردد.
امكان هم دارد كه اين امر به خاطر ارتباط خاصّى باشد كه ميان وضع آسمان و رخداد زمينى است، اما ارتباط به نحو اقتضا [نه به نحو علّيت].
دسته دوم از اين روايات، تأثيرات ستارگان در حوادث را انكار و تكذيب كرده و از اعتقاد به اين امر و اشتغال به علم نجوم بشدّت نهى نموده اند. مثلاً در نهج البلاغه آمده است : منجم مانند كاهن است و كاهن همچون ساحر و ساحر همانند كافر و كافر در آتش است.
از اخبار ديگرى كه اين تأثيرات را درست دانسته و پرداختن به نجوم را تجويز كرده اند، برمى آيد كه نهى از اشتغال به اين علم و تكيه كردن به آن به خاطر اين است كه اگر كسى براى تأثير آنها استقلال عمل قائل باشد،، در نتيجه اين باور كارش به شرك مى انجامد.
دسته سوم رواياتى است كه نشان مى دهد نجوم و تأثير كواكب در اوضاع زمينى فى نفسه واقعيت دارد، اما چيزى كه هست اندكِ از اين علم، سودمند نيست و زيادش هم دست يافتنى نمى باشد. مثلاً در كافى به سندش از عبد الرحمن بن سيّابه روايت كرده است كه گفت : به امام صادق عليه السلام عرض كردم : فدايت شوم، مردم مى گويند كه پرداختن به علم نجوم جايز نيست و من از اين علم خوشم مى آيد. بنا بر اين، اگر به دينم ضرر مى زند، من به چيزى كه براى دينم زيانمند باشد هرگز نيازى ندارم و اگر به دينم ضرر نمى زند، به خدا كه من به اين علم علاقه مندم و تحصيل آن را دوست دارم. حضرت فرمود : اين طور كه مردم مى گويند، نيست.نجوم، ضررى به دينت نمى زند. سپس فرمود : شما به علمى مى پردازيد، كه بسيار آن حاصل نمى شود و اندكش هم به كار نمى آيد و سودى نمى رساند...
در بحار الأنوار از كتاب نجوم ابن طاووس از معاوية بن حكيم از محمّد بن زياد از محمّد بن يحيى خثعمى روايت شده است كه گفت : از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه آيا نجوم راست است و حقيقت دارد؟ فرمود : آرى. عرض كردم : آيا در روى زمين كسى هست كه اين علم را بداند؟ فرمود : آرى، در روى زمين كسى هست كه آن را بداند. در دسته اى از روايات آمده است : از اين علم كسى اطّلاع ندارد، مگر يك خانواده هندى و يك خانواده عرب. در بعضى روايات آمده است : خانواده اى از قريش.

صفحه از 18