فال - صفحه 18

الخبر على ما في بحار الأنوار مذكور في الكافي و الخصال و المحاسن و الفقيه ، و ما في المتن مطابق لبعض نسخ الفقيه . (كما في هامش المصدر) .
و يلحق بهذا البحث الكلاميِّ في نُحوسة سائر الاُمور المعدودة عند العامّة مشؤومة نَحسة كالعِطاس مرّة واحدة عند العزم على أمر و غير ذلك ، و قد وردت في النهي عن التطيُّر بها و التوكُّل عند ذلك روايات في أبواب متفرّقة ، و في النبويِّ المرويِّ من طرق الفريقَين : «لا عَدوى ، و لا طِيَرَةَ ، و لا هامةَ ، و لا شُؤمَ ، و لا صفرَ ،
العدوى : مصدر كالإعداء بمعنى تجاوز مرض المريض منه إلى غيره، كما يقال في الجَرَب و الوباء و الجُدَريّ و غيرها . و المراد بنفي العدوى كما يفيده مورد الرواية أن يكون العدوى مقتضَى المرض من غير انتساب إلى مشيئة اللّه تعالى ، و الهامة : ما كان أهل الجاهليّة يزعمون أنّ روح القتيل تصير طائرا يأوي إلى قبره و يصيح و يشتكي العطش حتّى يؤخذ بثأره ، و الصفر : هو التصفير عند سقاية الحيوان و غيره. (كما في هامش المصدر).
و لا رضاعَ بعدَ فِصالٍ ، و لا تَعَرُّبَ بعد هِجرَةٍ ، و لا صَمتٌ يَوما إلَى الليلِ ، و لا طَلاقَ قبلَ نِكاحٍ ، و لا عِتقَ قبلَ مِلكٍ ، و لا يُتمَ بعدَ إدراكٍ» . (الميزان في تفسير القرآن : 19/71 ـ 79).

اين خبر به همان صورتى كه در بحار هست، در كافى و خصال و محاسن و فقيه آمده است. اما آنچه ما در اين جا آورديم مطابق با برخى نسخه هاى فقيه مى باشد.
ساير امورى كه در نظر عامه مردم شوم و نحس است، نيز در حيطه همين بحث كلامى قرار مى گيرند. مانند شنيدن يك بار عطسه هنگام تصميم گرفتن بر انجام كارى و امثال اين. در ابواب متفرّق و گوناگون، رواياتى در نهى از فال بد زدن به اين امور و توكّل به خدا كردن هنگام بروز آنها وارد شده است. مثلاً در حديث نبوى كه از طريق شيعه و سنّى نقل شده، آمده است : سرايت و فال بد زدن و خونخواهىِ روحِ مقتول و شومى و سوت زدن هنگام آب دادن حيوان، و شير دادن پسِ گرفتن از شير و باديه نشينى بعد از هجرت (كفر بعد از اسلام) و روزه سكوت تا شب و طلاق قبل از ازدواج و آزاد كردن بنده قبل از مالك شدنِ آن و يتيمى بعد از بلوغ [در اسلام معنا و ]وجود ندارد .
منظور از «عدوى» يا سرايت، سرايت بيمارى، مانند گرى و و با و آبله و غيره، از شخص بيمار به شخص سالم است. مراد از نفى سرايت بيماريها، آن گونه كه از مورد روايت برمى آيد، اين است كه ما خود واگيرى را عامل مستقل بيمارى بدانيم بى آن كه آن را به مشيّت و خواست الهى نسبت دهيم. «هامه» نيز به اين معناست كه در جاهليت مردم بر اين باور بودند كه روحِ مقتول به صورت پرنده اى در مى آيد و به سر قبر او مى رود و همواره مى نالد و از عطش شكوه مى كند تا آن كه انتقامش از قاتلش گرفته شود. «صفر» هم به معناى سوت زدن هنگام آب دادن حيوان است.

صفحه از 18