انقلاب - صفحه 3

۲۳۷۲.الملاحم و الفتن عن عبدِ اللّهِ :بينَما نحنُ جُلوسٌ عندَ رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله إذْ مَرَّ فِتْيَةٌ مِن قُرَيشٍ فَتَغيّرَ لَونُهُ، فقُلنا : يا رسولَ اللّهِ ، إنّا لا نَزالُ نَرى في وَجهِكَ شَيئا نَكْرَهُهُ! قالَ: إنّا أهلُ بَيتٍ اخْتارَ اللّهُ لَنا الآخِرَةَ على الدُّنيا، و إنّ أهلَ بَيتي هؤلاءِ سَيُصيبُهُم بَعدي بَلاءٌ و تَطْريدٌ و تَشْريدٌ ، حتّى يَخرُجَ قَومٌ مِن هاهُنا ـ و أوْمَأَ بيَدِهِ نحوَ المَشرِقِ ـ مَعَهُم راياتٌ سُودٌ ، يَسْألونَ الحقَّ فلا يُعطَونَهُ ، و يَسْألونَ فلا يُعْطَون فيُقاتِلونَ و يَصْبِرونَ، فيُعْطَونَ ما سَألوا فلا يَقْبَلونَهُ، حتّى يَدْفَعوها إلى رجُلٍ مِن أهلِ بَيتي يَمْلَأُها قِسْطا و عَدْلاً كما مُلِئَتْ ظُلْما و جَورا ، فمَنْ أدْرَكَهُم فلْيَأتِهِم و لَو حَبْوا على الثَّلْجِ . ۱

۲۳۷۳.الإمامُ الباقرُ عليه السلام :كأنّي بقومٍ قد خَرَجوا بالمَشرِقِ يَطْلُبونَ الحَقَّ فلا يُعْطَونَهُ ، ثُمّ يَطْلُبونَهُ فلا يُعْطَونَهُ ، فإذا رَأَوا ذلكَ وَضَعوا سُيوفَهُم على عَواتِقِهِم ، فيُعْطَونَ ما سَألوهُ فلا يَقْبَلونَهُ ، حتّى يَقوموا، و لا يَدْفَعونَها إلاّ إلى صاحِبِكُم . قَتْلاهُم شُهَداءُ ، أمَا إنّي لَو أدْرَكْتُ ذلكَ لاسْتَبْقَيتُ نَفْسي لصاحِبِ هذا الأمرِ . ۲

۲۳۷۲.الملاحم و الفتنـ به نقل از عبد اللّه ـ: در خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نشسته بوديم كه چند جوان قرشى از آن جا گذشتند. رنگ پيامبر دگرگون شد. عرض كرديم: اى پيامبر خدا ! ما در چهره شما حالت ناراحت كننده اى مى بينيم! فرمود: ما خاندانى هستيم كه خداوند آخرت را به جاى دنيا برايمان برگزيد. پس از من، خانواده ام گرفتار بلا و آوارگى و تبعيد خواهند شد تا آن كه مردمى از اين جا ـ با دستش به مشرق اشاره كرد ـ با پرچمهاى سياه قيام كنند كه حق را طلب مى كنند اما به آنان نمى دهند. دوباره حق را مى طلبند اما باز به آنان نمى دهند. پس دست به جنگ و مقاومت مى زنند تا آن كه خواسته آنان را مى دهند اما ايشان نمى پذيرند تا آن را به مردى از خاندان من دهند كه دنيا را پر از عدل و داد مى كند همچنان كه آكنده از انحراف و بى عدالتى شده بود. هر كس اين مردم را درك كند، حتى اگر شده با خزيدن بر روى برف، به آنان بپيوندد.

۲۳۷۳.امام باقر عليه السلام :گويا مردمانى را مى بينم كه در خاورْ زمين قيام كرده اند و حق را مى طلبند، اما آن را به آنان نمى دهند. دوباره مى طلبند باز به آنان داده نمى شود . چون چنين مى بينند، شمشيرهاى خود را برمى فرازند. در اين هنگام خواسته شان داده مى شود اما آنها نمى پذيرند تا آن كه بر مى خيزند و آن را تنها به مولاى شما مى دهند، كشتگان آنان شهيدند. بدانيد كه اگر من آن زمان را درك كنم جان خود را براى صاحب اين امر حفظ خواهم كرد.

1.الملاحم و الفتن : ۳۱۴ / ۴۴۵.

2.الغيبة للنعماني : ۲۷۳/۵۰.

صفحه از 8