117
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

25 . زنان همْدان، كَهلان، ربيعه و نَخَع‏

در مروج الذهب آمده است :
مردم كوفه (پس از مرگ يزيد) از اطاعت بنى اميّه به در رفتند و ابن زياد را از امارت خلع كردند و خواستند اميرى انتخاب كنند تا فرصت تأمّل در كار خويش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص ، شايسته اين كار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند ، جمعى از زنان همدان و زنان كهلان و ربيعه و نخع آمدند و فريادزنان و گريه‏كنان وارد مسجد شدند و مصيبت حسين عليه السلام را ياد كردند و مى‏گفتند: «براى عمر بن سعد ، همين بس نبود كه حسين را كشت؟! اكنون مى‏خواهد در كوفه امير ما شود!؟» . مردم كوفه نيز بگريستند و از امارت عمر ، منصرف شدند. كسانى كه بيشتر از همه تلاش كردند ، زنان همدان بودند ؛ زيرا على عليه السلام به همدانيان علاقه داشت و آنها را بر ديگران ترجيح مى‏داد. همو مى‏فرمايد : اگر من دربان بهشت بودم ، به مردم همدان مى‏گفتم : «به سلامت وارد شويد!» و نيز مى‏فرمايد : «من هَمْدانيان را آماده كردم و آنها حِمْيَريان را آماده كردند»۱ .

26 . زنى از اهل كوفه‏

در باره اين زن - كه نامش مشخّص نيست - ، چنين عملكردى در كوفه گزارش شده است :
زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟
گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم .
آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند۲
.

27 . زنى از طايفه بكر بن وائل‏

در باره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، چنين آمده است :
حميد بن مسلم گفته است : ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل ، همراه همسرش ، ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمه‏هايشان هجوم برده‏اند و اموال آنان را بر مى‏دارند ، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمه‏ها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل ! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مى‏شود [و شما كارى نمى‏كنيد]؟!حكومت ، جز از آنِ خدا نيست . براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش باز گرداند۳ .

1.مروج الذهب : ج ۳ ص ۹۳ .

2.الملهوف : ص ۱۹۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۴۳۹ ح ۱۵۰۶ و ۱۵۰۷ .

3.الملهوف : ص ۱۸۰ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۳۱۲ ح ۱۲۵۳ و ۳۱۳ ح ۱۲۵۴ .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
116

22 . زنان اهل مدينه‏

هنگامى كه اسيران اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به دروازه شهر مدينه رسيدند ، زنان و مردان مدينه با حزن و گريه شديد به استقبال آنها رفتند و به آنها تسليت گفتند.
سيّد ابن طاووس از بشير نقل مى‏كند كه :
هيچ گاه به اندازه آن روز، مرد و زن گريان، و پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ، روزى تلخ‏تر از آن روز ، براى مسلمانان نديدم‏۱ .

23 . زنان روايتگرِ خبر شهادت امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‏

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اساس اسرار غيبى، اخبار گوناگونى در باره شهادت امام حسين عليه السلام و حادثه كربلا ، به افرادى ارائه كرده است. زنانى كه اين اخبار را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده و نقل كرده‏اند ، عبارت اند از: امّ سلمه ،۲ سلمى‏۳ همسر ابو رافع ،۴ زينب بنت جحش ،۵ صفيّه بنت عبد المطّلب‏۶ و عايشه دختر ابو بكر .۷

24 . زنان منطقه كربلا

بر اساس نقل سيّد ابن طاوس، هنگامى كه اسراى اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بازگشت از شام ، به كربلا آمدند ، چند روزى اقامه عزا كردند و از جمله كسانى كه با آنان همراهى كردند ، زنان منطقه كربلا بودند.۸

1.الملهوف : ص ۲۲۷ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۶۰۸ (بخش ششم / فصل هشتم /بازگشت خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه).

2.ر . ك : ص ۱۸۴ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به امّ سلمه از شهادت او) و ص ۱۸۷ (فصل دوم / پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين كربلا) وص ۱۹۲ (سرزمين عراق) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله).

3.در متون ، نام «اسماء بنت عميس» آمده است ؛ ولى همچنان كه در دانش‏نامه امام حسين عليه السلام (ج ۱ ص ۱۵۶) توضيح داده‏ايم ، اسماء در زمان صدور اين نقل‏ها به همراه شوهرش در حبشه بوده و در مدينه حضور نداشته و روايتگر اين نقل‏ها در حقيقت ، سلمى همسر ابو رافع است.

4.ر . ك : ص ۱۷۷ ح ۳۷ و ص ۱۷۸ ح ۳۸ وص ۲۰۲ ح ۹۰ .

5.ر . ك : ص ۱۸۶ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به زينب بنت جحش از شهادت او) وص ۱۹۹ ح ۸۳ .

6.ر . ك : ص ۱۷۶ (بخش سوم / فصل دوم / پيشگويى در باره شهادت او ، هنگام تولّدش).

7.ر . ك : ص ۱۸۵ (بخش سوم / فصل دوم / خبر دادن به عايشه از شهادت او) و ص ۱۹۰ ( پيشگويى در باره مكان شهادت او / سرزمين طف) وص ۱۹۲ (سرزمين بابل) وص ۱۹۳ (نشان داده شدن خاكى كه خون او در آن جا مى‏ريزد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) .

8.الملهوف : ص ۲۲۵ . نيز ، ر . ك : همين شهادت‏نامه : ج ۲ ص ۵۹۵ ح ۱۶۷۷ .

تعداد بازدید : 147352
صفحه از 873
پرینت  ارسال به