143
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۱۳.روضة الواعظين : روايت شده كه فاطمه عليها السلام پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، از مصيبت وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، پيوسته سرش را [ از درد ]بسته بود و پيكرش لاغر شده و ستون بدنش از بين رفته بود . . . و گاه به حسن عليه السلام و گاه به حسين عليه السلام كه پيش رويش بودند ، مى‏نگريست و مى‏فرمود: «كجاست پدرتان كه شما را گرامى مى‏داشت و بارها و بارها سوارتان مى‏كرد؟ كجاست پدرتان كه دلسوزترينِ مردم نسبت به شما بود و نمى‏گذاشت پياده بر زمين راه برويد؟» .۱

۱۴.المعجم الكبير- به نقل از ابو سعيد خُدرى -: حسين عليه السلام آمد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نماز مى‏خواند . پس به گردن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چسبيد و ايشان با همو بلند شد و او را با دستش گرفت و آن قدر نگاهش داشت تا به ركوع رفت .۲

۱۵.السنن الكبرى- به نقل از زرّ بن حُبَيش -: روزى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با مردم نماز مى‏خواند كه حسن و حسين عليهما السلام - كه دو پسر بچّه بودند - به سويش آمدند و وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به سجده مى‏رفت ، بر پشتش مى‏پريدند . مردم به سوى آنها آمدند تا دورشان كنند كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «رهايشان كنيد . پدر و مادرم فدايشان ! هر كس مرا دوست دارد ، بايد اين دو را دوست داشته باشد» .۳

1.رُوِيَ أنَّ فاطِمَةَ عليها السلام لا زالَت بَعدَ النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله مُعَصَّبَةَ الرَّأسِ ، ناحِلَةَ الجِسمِ ، مُنهَدَّةَ الرُّكنِ مِنَ المُصيبَةِ بِمَوتِ النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله ... وتَنظُرُ مَرَّةً إلَى الحَسَنِ عليه السلام ومَرَّةً إلَى الحُسَينِ عليه السلام وهُما بَينَ يَدَيها عليها السلام فَتَقولُ : أينَ أبوكُمَا الَّذي كانَ يُكرِمُكُما ، ويَحمِلُكُما مَرَّةً بَعدَ مَرَّةٍ؟ أينَ أبوكُمَا الَّذي كانَ أشَدَّ النّاسِ شَفَقَةً عَلَيكُما ، فَلا يَدَعُكُما تَمشِيانِ عَلَى الأَرضِ؟ (روضة الواعظين : ص ۱۶۷ ، المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۳ ص ۳۶۲) .

2.جاءَ الحُسَينُ عليه السلام ورَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يُصَلّي ، فَالتَزَمَ عُنُقَ النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله ، فَقامَ بِهِ وأخَذَ بِيَدِهِ ، فَلَم يَزَل مُمسِكَها حَتّى‏ رَكَعَ (المعجم الكبير : ج ۳ ص ۵۱ ح ۲۶۵۷ ، تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۱۶۲) .

3.كانَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ذاتَ يَومٍ يُصَلّي بِالنّاسِ ، فَأَقبَلَ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام وهُما غُلامانِ ، فَجَعَلا يَتَوَثَّبانِ عَلى‏ ظَهرِهِ إذا سَجَدَ ، فَأَقبَلَ النّاسُ عَلَيهِما يُنَحّونَهُما عَن ذلِكَ . قالَ : دَعوهُما بِأَبي واُمّي ، مَن أحَبَّني فَليُحِبَّ هذَينِ (السنن الكبرى : ج ۲ ص ۳۷۳ ح ۳۴۲۴ ، تاريخ دمشق : ج ۱۳ ص ۲۰۲ ح ۳۱۷۷) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
142

۱۰.صحيح ابن حبّان- به نقل از ابو هُرَيره -: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله زبانش را براى حسين عليه السلام بيرون مى‏آورد و او ، سرخىِ آن را مى‏ديد و از آن ، شاد مى‏شد .
[ روزى ] عُيَينة بن بدر به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفت : ببين كه با اين ، چه كار مى‏كند ! به خدا سوگند ، من فرزند دارم و تا به هنگام در آمدن موى صورتش او را نبوسيده‏ام .
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «آن كه رحم نكند ، به او رحم نمى‏شود!»۱ .۲

۱۱.المعجم الكبير- به نقل از جابر -: بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آمدم ، در حالى كه چهار دست و پا مى‏رفت و حسن و حسين عليهما السلام را بر پشت خود ، سوار كرده بود و مى‏فرمود : «چه شتر خوبى داريد و چه بارهاى خوبى هستيد!»۳ .۴

4 / 2

بهترين سوار

۱۲.سنن الترمذى- به نقل از ابن عبّاس -: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، حسين بن على عليه السلام را روى گردنش نهاده بود . مردى گفت : چه مَركب خوبى سوار شده‏اى ، اى پسر !
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «و چه سوار خوبى است او!»۵ .۶

1.در موارد الظمآن ، اين ماجرا براى حسن عليه السلام ذكر شده است .

2.كانَ النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله يَدلَعُ لِسانَهُ لِلحُسَينِ عليه السلام ، فَيَرَى الصَّبِيُّ حُمرَةَ لِسانِهِ ، فَيَهِشُّ إلَيهِ . فَقالَ لَهُ عُيَينَةُ بنُ بَدرٍ : ألا أراهُ يَصنَعُ هذا بِهذا ، فَوَاللَّهِ إنَّهُ لَيَكونُ لِيَ الوَلَدُ قَد خَرَجَ وَجهُهُ ، وما قَبَّلتُهُ قَطُّ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله : مَن لا يَرحَم لا يُرحَم (صحيح ابن حبّان : ج ۱۵ ص ۴۳۱ ح ۶۹۷۵ ، موارد الظمآن : ص ۵۵۳ ح ۲۲۳۶) .

3.سيّد حِميَرى ، اين ماجرا را به شعر در آورده است : پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نزد حسن و حسين عليهما السلام آمد / در حالى كه چاشتگاه ، براى بازى بيرون آمده بودند . آن دو را به خود چسباند و قربان‏صدقه‏شان رفت / و چنين جايگاهى نزد او داشتند . شانه‏هاى خود را زير آنها گسترد / چه خوش مركوبى و چه نيكو سوارانى ! (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۳ ص ۳۸۸) .

4.دَخَلتُ عَلَى النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله وهُوَ يَمشي عَلى‏ أربَعَةٍ ، وعَلى‏ ظَهرِهِ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام ، وهُوَ يَقولُ : نِعمَ الجَمَلُ جَمَلُكُما ، ونِعمَ العِدلانِ أنتُما (المعجم الكبير : ج ۳ ص ۵۲ ح ۲۶۶۱ ، سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۲۵۶) .

5.گمان نرود كه اين گونه تعبيرها ، اهانت به حريم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است ؛ زيرا عرف آن روزگار ، از اين تعبيرها ، معناى مَجازى و مقصود كنايى آن را مى‏فهميده و آنها را توهين نمى‏دانسته است . گفتنى است در المستدرك على الصحيحين (ج ۳ ص ۱۸۶) و اُسد الغابة (ج ۲ ص ۱۶) و تاريخ دمشق (ج ۱۳ ص ۲۱۷ ح ۳۲۱۶) ، اين ماجرا براى امام حسن عليه السلام ذكر شده است .

6.كانَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله حامِلَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام عَلى‏ عاتِقِهِ ، فَقالَ رَجُلٌ : نِعمَ المَركَبُ رَكِبتَ يا غُلامُ . فَقالَ النَّبِيُّ صلى اللَّه عليه و آله : ونِعمَ الرّاكِبُ هُوَ (سنن الترمذى : ج ۵ ص ۶۶۱ ح ۳۷۸۴ ، المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۸۶ ح ۴۷۹۴) .

تعداد بازدید : 172599
صفحه از 873
پرینت  ارسال به