165
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

2 / 5 . گزارش «شَعشعة الحسينى»

اوايل قرن چهاردهم ، شيخ محمّدجواد يزدى خراسانى ، در كتاب شعشعة الحسينى‏۱ آورده است :
منقول است كه طفلى از حضرت امام حسين عليه السلام در خرابه شام ، از ديدن سرِ پدر بزرگوارش ، از دنيا رفت ؛ وليكن در نام او ، اختلاف است كه زُبَيده يا رُقَيّه يا زينب يا سَكينه بوده باشد۲ .
او همچنين در صفحات بعد ، به نقل از كتاب معاصرش ، رياض الأحزان ، آورده است كه اسم آن دختر ، فاطمه بوده است .۳در اين گزارش ، چندين نام و از جمله «رُقَيّه» براى كودكِ از دنيا رفته در شام ، مطرح گرديده است .

1.وى ، تأليف اين كتاب را در سال ۱۳۱۹ ق ، آغاز كرده است .

2.شعشعة الحسينى : ج ۲ ص ۱۷۱ .

3.شعشعة الحسينى : ج ۲ ص ۱۷۳ . نيز ، ر .ك : رياض الأحزان : ص‏۳۰۶ .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
164

2 / 3 . گزارش «المنتخب» طريحى‏

پس از ملّا حسين كاشفى، فخر الدين طُرَيحى (م 1085 ق) در كتاب المنتخب ، داستان را با تفاوت‏هايى تعريف مى‏كند . بخشى از متن المنتخب ، بدين شرح است :
روايت شده كه وقتى آل اللَّه وآل رسول او در شهر شام بر يزيد ، وارد شدند ، او خانه‏اى به آنها اختصاص داد و آنها در آن ، به سوگوارى مى‏پرداختند . مولاى ما امام حسين عليه السلام ، دخترى سه ساله داشت ... سرِ شريف امام عليه السلام را كه با دستمالى ديبقى‏۱پوشيده بود ، آوردند و در برابرش نهادند و پرده از آن برداشتند . دختر امام عليه السلام گفت : اين سرِ كيست؟ گفتند : سرِ پدرت است . آن را از طَبَق برداشت و درآغوش گرفت و مى‏گفت : «پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرد؟ پدر جان! چه كسى رگ‏هاى تو را بُريد؟ پدر جان! چه كسى مرا در كودكى ، يتيم كرد؟ پدر جان! پس از تو ، ما به چه كسى دل ببنديم؟ پدر جان! چه كسى از يتيم ، نگهدارى مى‏كند تا بزرگ شود؟ پدر جان! چه كسى پاسدار زنانِ رنجور است؟ پدر جان! چه كسى نگهدار بيوه‏هاى اسير است؟ پدر جان! چه كسى نوازشگر چشم‏هاى گريان است؟ پدر جان! پناه دهنده دور افتادگان غريب كيست؟ پدر جان! چه كسى نوازشگر موهاى پريشان است؟ پدر جان! براى ناكامى ما پس از تو ، چه كسى هست؟ پدر جان! براى غريبى ما ، چه كسى پس از تو هست؟ پدر جان! كاش من ، فداى تو مى‏شدم . پدرجان! كاش پيش از اين ، نابينا مى‏شدم . پدر جان! كاش من در خاك شده بودم و محاسن تو را خون‏آلود نمى‏ديدم» .
آن گاه ، دهانش را بر دهان شريف امام عليه السلام گذاشت و گريه سختى كرد تا از هوش رفت . وقتى تكانش دادند ، ديدند كه روحش از دنيا ، جدا شده است۲
.
قابل توجّه است كه اين متن، نخستين منبع شناخته‏شده‏اى است كه كودك را سه‏ساله معرّفى كرده است . همچنين ، نخستين منبعى است كه به تفصيل ، سخن گفتن وى را با امام عليه السلام مطرح كرده است ؛ امّا چيزى در باره نام او نمى‏گويد .

2 / 4 . گزارش «اَنوار المجالس»

اواخر قرن سيزدهم ، شخصى به نام محمّدحسين اَرجستانى در كتاب اَنوار المجالس ،۳ داستان را به گونه‏اى ديگر ، بيان مى‏كند . متن نوشته او ، اين است :
اهل بيت رسول خدا در آن شب‏ها ، نه شمعى، نه چراغى، نه آب و نه طعامى ، و نه فرش و نه لباسى ، غمگين نشسته بودند و شغل ايشان ، تعزيه‏دارى بر شهيدان كربلا بود تا آن كه زُبيده خاتون ، دختر سه‏ساله سيّد الشهدا ، شبى از فراق پدر بزرگوار ، بسيار گريه كرد ...۴ .
بررسى‏ها نشان مى‏دهند كه اين، نخستين گزارشى است كه نام كودك را مطرح و او را زُبيده و محلّ حادثه را خرابه شام ، معرّفى كرده است .
او در صفحه قبل كتاب خود ، در اشاره به خرابه شام ، مى‏گويد :
تذكّرتُ غرباء خربة الشام، أوَ لم يكن أهل البيت الذين هم خير الأنام غرباء في خربة الشام ؟ أوَ لم تكن سكينة ورقيّة طفلتي الحسين عليه السلام ؟ فلماذا لم يتكلّم أحد بكلمة يعزّي فيها هؤلاء الغرباء رغم معاناتهم من فقد الأب والأخ؟!از غريبان خرابه شام به خاطرم رسيد . مگر اهل بيت خير الأنام ، در خرابه شام غريب نبودند ؟! يا سَكينه و رُقَيّه ، طفل حسين نبودند ؟! باوجود آن كه داغ‏هاى متعدّد مانند بى‏پدرى و بى‏برادرى ديده بودند ، چرا كسى به تسلّى آن غريبان ، لب نگشود ؟!
بدين ترتيب ، طبق يافته ما ، اَنوار المجالس ، اوّلين كتابى است كه از دخترى براى امام حسين عليه السلام در خرابه شام به نام رُقيّه نام مى‏بَرد ، هر چند از سرنوشت او سخنى نمى‏گويد و ماجراى شهادت كودكى به نام زبيده را باز مى‏گويد .
اين نوشتار ، ممكن است زمينه‏ساز گزارش‏هاى آينده در مورد نام كودكى باشد كه در خرابه شام از دنيا رفته است .

1.دَيبَق : ديبا ؛ حرير .

2.المنتخب ، طريحى: ص‏۱۳۶ .

3.وى تأليف اين كتاب را در سال ۱۲۸۰ ق ، آغاز كرده است .

4.اَنوار المجالس : ص ۱۶۱ .

تعداد بازدید : 149723
صفحه از 873
پرینت  ارسال به