183
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۴۵.مسند زيد- به نقل از زيد بن على ، از پدرش ، از جدّش امام على عليه السلام -: هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در بيمارى‏اش سنگين شد [و از بستر برنخاست‏]، خانه‏اش از جمعيت، پر شد. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «حسن و حسين را برايم بياوريد» .
على عليه السلام گفت: آن دو را فرا خواندم و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن دو را بوسيد تا از هوش رفت .
على عليه السلام خواست آن دو را از روى صورت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بردارد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چشمانش را گشود و فرمود: «آن دو را وا گذار تا از من بهره ببرند و من نيز از آنان بهره ببرم كه پس از من ، به آن دو ، ستم [و بى‏مهرى‏] مى‏شود» .۱

۴۶.شرح الأخبار: هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به حال احتضار فرو رفت ، حسن و حسين عليهما السلام را خواست و آن دو را بر صورتش نهاد تا آن كه از هوش رفت. امام على عليه السلام خواست تا آن دو را از روى صورت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بردارد كه او چشمانش را گشود و به على عليه السلام فرمود : «آن دو را بگذار تا از من بهره‏مند شوند و من نيز از آن دو ، بهره‏مند گردم كه پس از من ، به ستم ، گرفتار مى‏شوند» . مقصود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از ستم، ربوده شدن حقّشان از سوى زورگويانى بود كه [حكومت را] از آنِ خود نمودند و بدون آن كه حقّى داشته باشند، خود را بر آنان مقدّم كردند .۲

2 / 5

خبر دادن به فاطمه عليها السلام از شهادت او

۴۷.فضل زيارة الحسين عليه السلام- به نقل از حسن بن زيد ، از امام صادق ، از پدرش عليهما السلام، از اُمّ سلمه -:پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، فاطمه عليها السلام را از كشته شدن حسين عليه السلام باخبر كرد . فاطمه عليها السلام گريست . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «اى فاطمه! صبر كن و تسليم باش» .
گفت : صبر كردم و تسليم گشتم، اى پيامبر خدا! كشتن او كجا اتّفاق مى‏افتد؟
فرمود: «در سرزمينى به نام كربلا و دور از اهل و عشيره كشته مى‏شود و - اى فاطمه - گروهى او را زيارت مى‏كنند» .۳

1.لَمّا ثَقُلَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله في مَرَضِهِ ، وَالبَيتُ غاصٌّ بِمَن فيهِ ، قالَ : اُدعو لِيَ الحَسَنَ وَالحُسَينَ ، فَدَعَوتُهُما ، فَجَعَلَ يَلثِمُهُما حَتّى‏ اُغمِيَ عَلَيهِ ، قالَ: فَجَعَلَ عَلِيٌّ عليه السلام يَرفَعُهُما عَن وَجهِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، قالَ : فَفَتَحَ عَينَيهِ ، فَقالَ : دَعهُما يَتَمَتَّعانِ مِنّي وأتَمَتَّعُ مِنهُما ؛ فَإِنَّهُ سَيُصيبُهُما بَعدي أثَرَةٌ (مسند زيد : ص ۴۰۴ ؛ مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۱ ص ۱۱۴) .

2.إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله لَمَّا احتُضِرَ ، دَعا بِالحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهما السلام فَوَضَعَهُما عَلى‏ وَجهِهِ ، وجَعَلَ يُقَبِّلُهُما حَتّى‏ اُغمِيَ عَلَيهِ ، فَأَخَذَهُما عَلِيٌّ عليه السلام عَن وَجهِهِ ، فَفَتَحَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله عَينَيهِ ، وقالَ لِعَلِيٍّ عليه السلام : دَعهُما يَستَمتِعانِ مِنّي وأستَمتِعُ مِنهُما ، فَإِنَّهُ سَيُصيبُهُما بَعدي أثَرَةٌ - أرادَ بِالأَثَرَةِ مَا استَأثَرَ بِهِ أهلُ التَّغَلُّبِ مِن حَقِّهِما ، فَأَخَذوهُ لِأَنفُسِهِم ، فَأَثَروهُ بِهِ عَلَيهِما أثَرَةً بِغَيرِ حَقٍّ - (شرح الأخبار : ج ۳ ص ۹۹ ح ۱۰۲۹) .

3.أخبَرَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فاطِمَةَ عليها السلام بِقَتلِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَبَكَت ، فَقالَ : يا فاطِمَةُ ، اصبِري وسَلِّمي ، قالَت : صَبَرتُ وسَلَّمتُ يا رَسولَ اللَّهِ ، فَأَينَ يَكونُ قَتلُهُ ؟ قالَ : يُقتَلُ بِأَرضٍ يُقالُ لَها كَربَلاءُ ، في غُربَةٍ مِنَ الأَهلِ وَالعَشيرَةِ ، يَزورهُ - يا فاطِمَةُ قَومٌ (فضل زيارة الحسين عليه السلام : ص ۳۴) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
182

۴۳.الفتوح- به نقل از ابن عبّاس -: نزد پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - كه در حال احتضار بود - حاضر شدم . حسين بن على عليه السلام را به سينه‏اش چسبانده بود و مى‏فرمود: «اين، از پاكان تبار من و نورهاى خاندان و برگزيدگان نسل من است . خدا به كسى كه او را پس از من محافظت نمى‏كند، بركت ندهد!» .
سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله لختى بيهوش شد و به هوش آمد و فرمود : «اى حسين! روز قيامت ، ميان من و قاتل تو در پيشگاه خدا، ايستادن و طرح دعوايى است و من خشنودم كه خداوند ، مرا مدّعى قاتل تو در روز قيامت قرار داده است» .۱

۴۴.الأمالى ، صدوق- به نقل از ابن عبّاس -: پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در آن بيمارى [منجر به فوتش ]مى‏فرمود: «محبوبم را برايم بياوريد» و مردان را يك به يك برايش فرا مى‏خواندند ؛ امّا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از آنها روى مى‏گرداند. به فاطمه عليها السلام گفتند: كسى را به سوى على روانه كن كه به نظر ما مقصودش كسى غير از على نيست.
فاطمه عليها السلام به سوى على عليه السلام فرستاد و چون على عليه السلام آمد، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله چشمانش را گشود و صورتش [ از خوش‏حالى ] شكفته شد . سپس فرمود: «على! نزديك بيا . على! نزديك بيا» و پيوسته او را نزديك كرد تا دستش را گرفت و بر بالينش نشاند و سپس از هوش رفت.
حسن و حسين عليهما السلام صيحه‏زنان و گريان آمدند و خود را بر روى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله انداختند و على عليه السلام خواست آنان را دور كند كه پيامبر خدا به هوش آمد و فرمود: «اى على! بگذار من آنها را ببويم و آنها نيز مرا ببويند و من از آنها توشه بگيرم و آنان نيز از من توشه بگيرند . بدان كه پس از من ، به اين دو ، ستم مى‏شود و به ستم ، كشته مى‏شوند . لعنت خدا بر ستمكار به ايشان!» و سه بار اين را فرمود .۲

1.إنّي حَضَرتُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله وهُوَ فِي السِّياقِ ، وقَد ضَمَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام إلى‏ صَدرِهِ ، وهُوَ يَقولُ : هذا مِن أطائِبِ أرومَتي ، وأنوارِ عِترَتي، وخِيارِ ذُرِّيَّتي ، لا بارَكَ اللَّهُ فيمَن لا يَحفَظُهُ بَعدي . قالَ ابنُ عَبّاسٍ : ثُمَّ اُغمِيَ عَلَى النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله ساعَةً ، ثُمَّ أفاقَ ، وقالَ : يا حُسَينُ ، إنَّ لي ولِقاتِلِكَ يَومَ القِيامَةِ مَقاماً بَينَ يَدَي رَبّي ، وخُصومَةً ، وقَد طابَت نَفسي ؛ إذ جَعَلَنِيَ اللَّهُ خَصيماً لِمَن قَتَلَكَ يَومَ القِيامَةِ (الفتوح : ج ۴ ص ۳۵۰) .

2.إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله في ذلِكَ المَرَضِ كانَ يَقولُ : اُدعوا لي حَبيبي ، فَجَعَلَ يُدعى‏ لَهُ رَجُلٌ بَعدَ رَجُلٍ ، فَيَعرِضُ عَنهُ ، فَقيلَ لِفاطِمَةَ عليها السلام : اِمضي إلى‏ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَما نَرى‏ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يُريدُ غَيرَ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَبَعَثَت فاطِمَةُ عليها السلام إلى‏ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَلَمّا دَخَلَ فَتَحَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله عَينَيهِ ، وتَهَلَّلَ وَجهُهُ . ثُمَّ قالَ : إلَيَّ يا عَلِيُّ ، إلَيَّ يا عَلِيُّ ، فَما زالَ صلى اللَّه عليه و آله يُدنيهِ حَتّى‏ أخَذَهُ بِيَدِهِ ، وأجلَسَهُ عِندَ رَأسِهِ ، ثُمَّ اُغمِيَ عَلَيهِ ، فَجاءَ الحَسَنُ وَالحُسَينُ عليهما السلام يَصيحانِ ويَبكِيانِ ، حَتّى‏ وَقَعا عَلى‏ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، فَأَرادَ عَلِيٌّ عليه السلام أن يُنَحِّيَهُما عَنهُ ، فَأَفاقَ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله . ثُمَّ قالَ : يا عَلِيُّ ، دَعني أشُمُّهُما ويَشُمّانّي ، وأتَزَوَّدُ مِنهُما ويَتَزَوَّدانِ مِنّي ، أما إنَّهُما سَيُظلَمانِ بَعدي ، ويُقتَلانِ ظُلماً ، فَلَعنَةُ اللَّهِ عَلى‏ مَن يَظلِمُهُما ، يَقولُ ذلِكَ ثَلاثاً (الأمالى ، صدوق : ص ۷۳۶ ح ۱۰۰۴ ، روضة الواعظين : ص ۸۶) .

تعداد بازدید : 173698
صفحه از 873
پرینت  ارسال به