2 / 14
پيشگويى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره چگونگى شهادت او
۱۰۱.الأمالى ، صدوق -به نقل از ابن عبّاس ، از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله- : هنگامى كه حسين را ديدم، آنچه را پس از من با او مىكنند، به ياد آوردم . گويى كه مىبينم به حرم و قبر من پناه آورده ؛ امّا پناهش نمىدهند و در رؤيايش ، او را به سينهام مىچسبانم و به او فرمان كوچ از هجرتگاهم مىدهم و او را به شهادت ، مژده مىدهم ، و او از آن جا به سوى قتلگاه و جايگاه بر خاك افتادنش، بار مىبندد ؛ [به سوى ]سرزمين كرب و بلا و قتل و فنا. گروهى از مسلمانان ، او را يارى مىدهند . آنان از سَروران شهيدان امّت من در روز قيامت هستند . گويى به او مىنگرم كه تير خورده و از اسبش به زمين افتاده و سپس مانند گوسفند، سرش را مظلومانه مىبُرند .۱
۱۰۲.كفاية الأثر -به نقل از عبد اللَّه بن عبّاس- : بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آمدم و حسن عليه السلام بر گردن و حسين عليه السلام بر روى ران ايشان بود . پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صورت و دهان آن دو را مىبوسيد و مىفرمود: «خدايا! دوستدار اين دو را دوست بدار و دشمن آنان را دشمن بدار» .
سپس فرمود: «اى ابن عبّاس! گويى مىبينم كه موى سپيد مَحاسنش از خونش خضاب شده و دعوت مىكند ؛ امّا پاسخى نمىيابد ، و يارى مىطلبد ؛ امّا يارى نمىشود» .
گفتم: اى پيامبر خدا! چه كسانى اين كارها را مىكنند؟
فرمود: «بَدان امّتم! آنان را چه مىشود؟ خدا ، شفاعتم را شامل ايشان نكند!» .۲
۱۰۳.كامل الزيارات -به نقل از مِسمَع بن عبد الملك ، از امام صادق عليه السلام- : حسين عليه السلام در آغوش مادرش بود كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را گرفت و فرمود: «خدا ، قاتلان تو را لعنت كند! خدا ، غارتكنندگانِ تو را لعنت كند! خدا ، همكارىكنندگان بر ضدّ تو را لعنت كند! و خدا ميان من و هر كس كه بر ضدّ تو يارى دهد، حكم كند!» .
فاطمه عليها السلام گفت: اى پدر! چه مىفرمايى؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «دخترم! آنچه را پس از من و تو از آزار و ستم و خيانت و تجاوز به او مىرسد، ياد كردم .او در آن روز ، ميان يارانى به سانِ ستارگان آسمان است كه راه به شهادت مىبرند و گويى لشكرشان و جايگاه اسباب و تربتشان را مىبينم» .
فاطمه عليها السلام پرسيد: اى پدر! اين جايى كه توصيف مىكنى، كجاست؟
فرمود: «جايى كه كربلا ناميده مىشود و آن ، كرب (رنج) و بلا براى ما و امّت دارد. شروران امّتم ، بر آنان مىشورند و اگر همه آسمانيان و زمينيان ، يكى از آن شروران را شفاعت كنند، پذيرفته نمىشود و آنها در آتش دوزخ ، جاويدان خواهند بود» .
فاطمه عليها السلام گفت: اى پدر! [آيا حسين] كشته مىشود؟
فرمود: «آرى، اى دخترم! و كسى، پيش از او، به سانِ او كشته نمىشود و آسمانها و زمينها بر او مىگريند و نيز فرشتگان و وحوش و ماهيان درياها و كوهها كه اگر به آنها اذن داده شود، جاندارى را بر زمين ، باقى نمىگذارند ، و گروهى از دوستداران ما نزد او مىآيند كه در زمين از آنان ، عالمتر به خدا و پايدارتر به حقّ ما نيست و جز آنان ، كسى بر روى زمين به حسين، رو نمىكند . آنان چراغهايى در دل تاريكىهاى ستم و شفيعان و درآيندگان بر من در حوض [كوثر ]هستند. چون در آيند ، من آنان را از چهرهشان مىشناسم. گروندگان به هر دين، پيشوايان خود را مىجويند و آنان ما را و نه غير ما را مىجويند . آنان پايههاى استوار زمين و سبب نزول باران اند» .۳
1.إنّي لَمّا رَأَيتُهُ [أيِ الحُسَينَ عليه السلام] تَذَكَّرتُ ما يُصنَعُ بِهِ بَعدي ، كَأَنّي بِهِ وقَدِ استَجارَ بِحَرَمي وقَبري ، فَلا يُجارُ ، فَأَضُمُّهُ في مَنامِهِ إلى صَدري ، وآمُرُهُ بِالرَّحلَةِ عَن دارِ هِجرَتي ، واُبَشِّرُهُ بِالشَّهادَةِ ، فَيَرتَحِلُ عَنها إلى أرضِ مَقتَلِهِ ، ومَوضِعِ مَصرَعِهِ ، أرضِ كَربٍ وبَلاءٍ ، وقَتلٍ وفَناءٍ ، تَنصُرُهُ عِصابَةٌ مِنَ المُسلِمينَ ، اُولئِكَ مِن سادَةِ شُهَداءِ اُمَّتي يَومَ القِيامَةِ ، كَأَنّي أنظُرُ إلَيهِ وقَد رُمِيَ بِسَهمٍ ، فَخَرَّ عَن فَرَسِهِ صَريعاً ، ثُمَّ يُذبَحُ كَما يُذبَحُ الكَبشُ مَظلوماً (الأمالى ، صدوق : ص ۱۷۷ ح ۱۷۸ ، بشارة المصطفى : ص ۱۹۹) .
2.دَخَلتُ عَلَى النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله وَالحَسَنُ عليه السلام عَلى عاتِقِهِ ، وَالحُسَينُ عليه السلام عَلى فَخِذِهِ ، يَلثِمُهُما ويُقَبِّلُهُما ، ويَقولُ : اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُما ، وعادِ مَن عاداهُما ، ثُمَّ قالَ : يَابنَ عَبّاسٍ ، كَأَنّي بِهِ وقَد خُضِبَت شَيبَتُهُ مِن دَمِهِ ، يَدعو فَلا يُجابُ ، ويَستَنصِرُ فَلا يُنصَرُ . قُلتُ : مَن يَفعَلُ ذلِكَ يا رَسولَ اللَّهِ ؟
قالَ : شِرارُ اُمَّتي ، ما لَهُم ؟ لا أنالَهُمُ اللَّهُ شَفاعَتي ! (كفاية الأثر : ص ۱۶ ، مستدرك الوسائل : ج ۱۰ ص ۲۷۶ ح ۱۲۰۰۹) .
3.كانَ الحُسَينُ عليه السلام مَعَ اُمِّهِ تَحمِلُهُ ، فَأَخَذَهُ رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، فَقالَ : لَعَنَ اللَّهُ قاتِليكَ ، ولَعَنَ اللَّهُ سالِبيكَ ، وأهلَكَ اللَّهُ المُتَوازِرينَ عَلَيكَ ، وحَكَمَ اللَّهُ بَيني وبَينَ مَن أعانَ عَلَيكَ !
فَقالَت فاطِمَةُ : يا أبَه ، أيَّ شَيءٍ تَقولُ ؟ قالَ : يا بِنتاه ، ذَكَرتُ ما يُصيبُهُ بَعدي وبَعدَكِ مِنَ الأَذى وَالظُّلمِ وَالغَدرِ وَالبَغيِ ، وهُوَ يَومَئِذٍ في عُصبَةٍ كَأَنَّهُم نُجومُ السَّماءِ ، يَتَهادَونَ إلَى القَتلِ ، وكَأَنّي أنظُرُ إلى مُعَسكَرِهِم ، وإلى مَوضِعِ رِحالِهِم وتُربَتِهِم .
فَقالَت : يا أبَه ، وأينَ هذَا المَوضِعُ الَّذي تَصِفُ ؟ قالَ : مَوضِعٌ يُقالُ لَهُ كَربَلاءُ ، وهِيَ ذاتُ كَربٍ وبَلاءٍ عَلَينا وعَلَى الاُمَّةِ ، يَخرُجُ عَلَيهِم شِرارُ اُمَّتي ، ولَو أنّ أحَدَهُم شَفَعَ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ما شُفِّعوا فيهِم ، وهُمُ المُخَلَّدونَ فِي النّارِ .
قالَت : يا أبَه ، فَيُقتَلُ ؟ قالَ : نَعَم يا بِنتاه ، وما قُتِلَ قِتلَتَهُ أحَدٌ كانَ قَبلَهُ ، وتَبكيهِ السَّماواتُ وَالأَرضونَ ، وَالمَلائِكَةُ وَالوَحشُ وَالحيتانُ فِي البِحارِ وَالجِبالُ ، لَو يُؤذَنُ لَها ما بَقِيَ عَلَى الأَرضِ مُتَنَفِّسٌ ، ويَأتيهِ قَومٌ مِن مُحِبّينا ، لَيسَ فِي الأَرضِ أعلَمُ بِاللَّهِ ولا أقوَمُ بِحَقِّنا مِنهُم ، ولَيسَ عَلى ظَهرِ الأَرضِ أحَدٌ يَلتَفِتُ إلَيهِ غَيرُهُم ، اُولئِكَ مَصابيحُ في ظُلُماتِ الجَورِ ، وهُمُ الشُّفَعاءُ ، وهُم وارِدونَ حَوضي غَداً ، أعرِفُهُم إذا وَرَدوا عَلَيَّ بِسيماهُم ، وأهلُ كُلِّ دينٍ يَطلُبونَ أئِمَّتَهُم ، وهمُ يَطلُبونَنا ولا يَطلُبونَ غَيرَنا ، وهُم قِوامُ الأَرضِ ، بِهِم يَنزِلُ الغَيثُ (كامل الزيارات : ص ۱۴۴ ح ۱۷۰ ، تفسير فرات : ص ۱۷۱ ح ۲۱۹) .