3 / 4
خبر دادن على عليه السلام به حُذَيفة بن يَمان از شهادت او
۱۲۷.الغيبة ، نعمانى- به نقل از عمرو بن سعد -: امير مؤمنان ، على بن ابى طالب عليه السلام ، به حذيفة بن يمان فرمود : «سوگند به آن كه جان على به دست اوست ، اين مردم پس از كشتن فرزندم حسين ، همه عمر را در گمراهى و ستم و كجرَوى و جور و چنددستگى در دين ، به سر خواهند بُرد و پيوسته در صدد تغيير و تبديل احكامى خواهند بود كه خداوند در كتاب خود ، فرو فرستاده و به آشكار نمودن بدعتها و از بين بردن سنّتها و بر هم زدن [دستوراتِ دين ]و به كار گرفتن قياس در موضوعاتِ همشكل و كنار زدن محكمات (دستورهاى صريح قرآن)، دست خواهند زد تا [به كلّى ، ]لباس اسلام از پيكرشان بيرون مىآيد و به وادى كورى و سرگردانى و بدبختىِ نيافتن راه نجات ، گرفتار مىشوند .
اى نسل اُمَيّه! تو را چه مىشود ؟! مرگ بر تو ، كه هرگز راه نخواهى يافت! و اى نسل عبّاس! تو را چه مىشود ؟! مرگ بر تو ، كه در بنى اميّه جز ستمكار و در بنى عبّاس ، جز تجاوزكار و سرپيچ از فرمان حق و كشنده فرزندان من و درندگان پرده حرمت من ، به چشم نمىخورَد !
پس اين امّت ، پيوسته ستمگرند و همچون سگان ، بر حرام دنيا در ستيز با يكديگر به سر مىبرند و در درياهاى هلاكت و گودالهاى خون ، عمرْ سپرى مىكنند تا آن زمان كه غايب شونده فرزندان من از ديدگان مردم ، پنهان شود و مردم به هم بگويند : «آيا او گم شده ؟ آيا او كشته شده و يا خود ، وفات يافته است ؟» ، كه فتنه شدّت مىگيرد و بلا نازل مىشود و آتش جنگ قبيلهاى برافروخته مىگردد و مردم در دينشان تندروى مىكنند و همصدا مىشوند كه حجّت ، از ميان رفته و امامت ، باطل شده است ، و حجگزاران در آن سال ، از شيعه على و دشمنانش ، همه به حج مىروند تا يادگار گذشتگان را جستجو و كند و كاو نمايند؛ ولى از او ، نه نشانهاى ديده مىشود و نه خبرى مىرسد و نه بازماندهاى شناخته مىشود .
پس در چنين وضعى ، شيعه على ، مورد ناسزاگويى قرار مىگيرند ، دشمنانشان به آنان سخنهاى ناشايست مىگويند و اشرار و نابهكاران در گفتگو بر آنان چيره مىشوند تا جايى كه امّت ، سرگردان مىماند و به وحشت مىافتد و اين سخن كه حجّت ، از ميان رفته و امامت ، باطل گرديده است ، فراوان مىشود (بر سر زبانها مىافتد) . به خداى على ، سوگند كه حجّت امّت ، همان هنگام ، ايستاده و در كوچههاى آنان گام بر مىدارد و به خانهها و كاخهايش داخل مىشود و در شرق و غرب زمين ، گردش مىكند و گفتهها را مىشنود و بر جماعت ، سلام مىكند . او مىبيند ؛ امّا ديده نمىشود تا زمان و وعدهاش فرا رسد و منادى از آسمان ، ندا دهد كه "هلا! امروز ، روز شادى فرزندان على و شيعيان اوست!"»۱ .۲
1.در برگردان اين حديث ، از ترجمه محمّد جواد غفّارى استفاده شده است .
2.فَوَالَّذي نَفسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ ، لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ بَعدَ قَتلِ الحُسَينِ ابني في ضَلالٍ وظُلمٍ ، وعَسفٍ وجَورٍ ، وَاختِلافٍ فِي الدّينِ ، وتَغييرٍ وتَبديلٍ لِما أنزَلَ اللَّهُ في كِتابِهِ ، وإظهارِ البِدَعِ ، وإبطالِ السُّنَنِ ، وَاختِلالٍ وقِياسِ مُشتَبِهاتٍ ، وتَركِ مُحكَماتٍ ، حَتّى تَنسَلِخَ مِنَ الإِسلامِ ، وتَدخُلَ فِي العَمى وَالتَّلَدُّدِ وَالتَّكَسُّعِ .
ما لَكَ يا بَني اُمَيَّةَ ! لا هُديتَ يا بَني اُمَيَّةَ ، وما لَكَ يا بَنِي العَبّاسِ ! لَكَ الأَتعاسُ ، فما في بني اُمَيَّةَ إلّا ظالِمٌ ، ولا في بَنِي العَبّاسِ إلّا مُعتَدٍ مُتَمَرِّدٌ عَلَى اللَّهِ بِالمَعاصي ، قَتّالٌ لِوُلدي ، هَتّاكٌ لِسِتري وحُرمتي .
فَلا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ جَبّارينَ يَتَكالَبونُ عَلى حَرامِ الدُّنيا ، مُنغَمِسينَ في بِحارِ الهَلَكاتِ ، وفي أودِيَةِ الدِّماءِ ، حَتّى إذا غابَ المُتَغَيِّبُ مِن وُلدي عَن عُيونِ النّاسِ ، وماجَ النّاسُ بِفَقدِهِ أو بِقَتلِهِ أو بِمَوتِهِ ، أطلَعَتِ الفِتنَةُ ، ونَزَلَتِ البَلِيَّةُ، وَالتَحَمَتِ العَصَبِيَّةُ ، وغَلاَ النّاسُ في دينِهِم ، وأجمَعوا عَلى أنَّ الحُجَّةَ ذاهِبَةٌ ، وَالإِمامَةَ باطِلَةٌ ، ويَحُجُّ حَجيجُ النّاسِ في تِلكَ السَّنَةِ مِن شيعَةِ عَلِيٍّ ونَواصِبِهِ لِلتَّحَسُّسِ وَالتَّجَسُّسِ عَن خَلَفِ الخَلَفِ ، فَلا يُرى لَهُ أثَرٌ ، ولا يُعرَفُ لَهُ خَبَرٌ ولا خَلَفٌ .
فَعِندَ ذلِكَ سُبَّت شيعَةُ عَلِيٍّ ، سَبَّها أعداؤُها ، وظَهَرَت عَلَيهَا الأَشرارُ وَالفُسّاقُ بِاحتِجاجِها ، حَتّى إذا بَقِيَتِ الاُمَّةُ حَيارى ، وتَدَلَّهَت ، وأكثَرَت في قَولِها : إنَّ الحُجَّةَ هالِكَةٌ ، وَالإِمامَةَ باطِلَةٌ ! ! فَوَرَبِّ عَلِيٍّ ، إنَّ حُجَّتَها عَلَيها قائِمَةٌ ماشِيَةٌ في طُرُقِها ، داخِلَةٌ في دورِها وقُصورِها ، جَوّالَةٌ في شَرقِ هذِهِ الأَرضِ وغَربِها ، تَسمَعُ الكَلامَ ، وتُسَلِّمُ عَلَى الجَماعَةِ ، تَرى ولا تُرى إلَى الوَقتِ وَالوَعدِ ، ونِداءِ المُنادي مِنَ السَّماءِ ؛ ألا ذلِكَ يَومٌ فيهِ سُرورُ وُلدِ عَلِيٍّ وشيعَتِهِ (الغيبة ، نعمانى : ص ۱۴۳ ح ۳ ، بحار الأنوار : ج ۲۸ ص ۷۱ ح ۳۱) .