۱۹۶.مثير الأحزان- در گزارش فرا خوانده شدن امام حسين عليه السلام، عبد اللَّه بن زبير، عبد اللَّه بن مطيع، عبد اللَّه بن عمر و عبد الرحمان بن ابى بكر از سوى وليد -: آنان نزد وليد ، حضور يافتند و وليد ، خبر مرگ معاويه را به آنان داد و آنها را به بيعت فرا خواند.
عبد اللَّه بن زبير ، پيش از ديگران آغاز به سخن كرد و ترسيد آنان جوابى دهند كه او مايل نيست . او گفت: تو كه بر ما حاكم شدى ، صله رحم به جا آوردى و با ما خوب رفتار كردى ؛ ولى مىدانى كه معاويه از ما براى يزيد ، بيعت خواست و ما سر باز زديم و مطمئن نيستيم كه يزيد از ما كينه به دل نداشته باشد . بنا بر اين اگر به وى خبر رسد كه ما جز در تاريكى شب و پشت درهاى بسته بيعت نمىكنيم ، از اين كار ، نفعى نمىبرد و كينهاش برطرف نمىگردد ؛ ليكن فردا كه مردم را فرا مىخوانى و آنان را به بيعت با يزيد ، فرمان مىدهى ، ما پيش از ديگران بيعت مىكنيم.
[راوى] مىگويد: من ، مروان را زير نظر داشتم ، كه آهسته به وليد گفت : گردن آنان را بزن . و آن گاه بلند گفت: عذر آنان را نپذير و گردن آنان را بزن.
حسين عليه السلام خشمگين شد و فرمود: «واى بر تو ، اى پسر زن كبودْچشم! تو به كشتن من فرمان مىدهى؟! دروغ گفتى و كارى زشت مرتكب شدى. ما ، خاندان نبوّت و معدن رسالتيم و يزيد ، مردى فاسق، مىگسار و آدمكُش است و شخصى مانند من ، با كسى مانند يزيد ، بيعت نمىكند ! بايد فردا شود و ببينيم كدام يك از ما براى خلافت و بيعت ، سزاوارتر است» .
وليد گفت: اى ابا عبد اللَّه! با نام و يارى خداوند ، باز گرد تا فردا نزد من آيى.۱