305
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
304

3 / 3

نامه كوفيان به امام و دعوت او به قيام‏

۲۳۸.تاريخ الطبرى- به نقل از محمّد بن بِشْر هَمْدانى -: شيعيان در منزل سليمان بن صُرَد ، گرد آمدند. از هلاكت معاويه سخن گفتيم و خداوند را بر آن ، حمد نموديم . سليمان بن صُرَد به ما گفت: به راستى كه معاويه به هلاكت رسيد و حسين عليه السلام از بيعت با آنان خوددارى كرده است و به سمت مكّه ره‏سپار شده است. شما ، شيعيان او و شيعيان پدر او هستيد . اگر در خود مى‏بينيد كه او را يارى دهيد و با دشمنانش نبرد كنيد ، برايش نامه بنويسيد و اگر بيم داريد كه سست و پراكنده شويد ، او را نسبت به خود ، اميدوار مسازيد.
گفتند: هرگز ؛ بلكه با دشمنانش نبرد مى‏كنيم و جان خود را در راهش فدا مى‏كنيم.
گفت: پس برايش نامه بنويسيد .
آن گاه اين‏چنين نامه نوشتند:
«به نام خداوند بخشنده مهربان . به حسين بن على ، از: سليمان بن صُرَد ،۱ مُسَيَّب بن نَجَبه،۲ رِفاعة بن شدّاد،۳حبيب‏بن مظاهر،۴ و شيعيان او از مؤمنان و مسلمانان كوفه.
درود بر شما ! به راستى كه ما خداوند يگانه را حمد مى‏گوييم. امّا بعد ، ستايش ، خدايى را كه دشمن جبّار و سركش تو را در هم شكست ؛ دشمنى كه در بدى كردن بر اين امّت ، شتاب كرد و زمام امور را به زور ، به دست گرفت، ثروت‏هاى عمومى را غصب كرد و بدون رضايت امّت ، بر آنان حكومت نمود. آن گاه بهترين‏هاى امّت را به شهادت رسانيد و اشرار را رها كرد و ثروت الهى را ميان ثروتمندان و زورمداران ، قسمت كرد . از رحمت خدا دور باد ، چنان كه ثمود ، دور شدند !
اينك ما ، پيشوايى نداريم . به سوى ما روى آور . اميد است كه خداوند ، ما را به واسطه شما بر محور حقيقت ، گرد آورد. نعمان بن بشير ، در قصرِ حكومتى است ؛ ولى ما در نماز جمعه و مراسم عيد او ، حاضر نمى‏شويم . اگر به ما خبر رسد كه شما به سمت ما مى‏آييد ، او را از قصر ، بيرون مى‏كنيم تا به خواست خدا ، به شام برود . درود و سلام خدا بر شما باد!» .
آن گاه نامه را با عبد اللَّه بن سَبعِ هَمْدانى و عبد اللَّه بن وال ، روانه كرديم و به آنان دستور داديم با سرعت ، حركت كنند. آن دو از كوفه حركت كردند و با شتاب ، راه پيمودند تا خود را دهم ماه رمضان در مكّه به حسين عليه السلام رساندند. پس از آن ، دو روز صبر كرديم . سپس قيس بن مُسهِر صيداوى، عبد الرحمان بن عبد اللَّه بن كَدِنِ اَرحَبى و عُمارَة بن عُبَيد سَلولى‏۵ را به سوى وى روانه ساختيم و آنان با خود ، پنجاه و سه نامه از جانب يك نفر، يا دو نفر يا چهار نفر بُردند. دو روز ديگر، صبر كرديم . آن گاه هانى بن هانىِ سَبيعى و سعيد بن عبد اللَّه حَنَفى را فرستاديم و اين نامه را همراهشان كرديم: «به نام خداوند بخشنده مهربان . به حسين بن على ، از طرف شيعيانش از مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد ، به سوى ما بشتاب . به راستى كه مردم ، انتظار شما را مى‏كشند و نظرى به غير شما ندارند. پس بشتاب ، بشتاب . درود بر شما!».
همچنين شَبَث بن رِبعى، حَجّار بن اَبجَر، يزيد بن حارث بن يزيد بن رُوَيم، عَزْرَة بن قيس، عمرو بن حَجّاج زُبَيدى و محمّد بن عُمَير تميمى ، اين نامه را نوشتند: «امّا بعد ، آستانه شهر ، سرسبز است و ميوه‏ها رسيده و آب‏ها فراوان اند.۶ پس هر گاه اراده كردى ، بر لشكرى آماده ، فرود آى. درود بر شما!».
نامه‏هاى بسيارى نزد ايشان جمع شد . پس نامه‏ها را خواند و از پيك‏ها در باره مردم ، پرسش كرد.۷

1.ابو مطرّف سليمان بن صُرَد بن جون خُزاعى، از صحابه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و يكى از بزرگان بارز شيعه در كوفه بود. وى در جنگ جمل، از امام على عليه السلام سرپيچى كرد و امام عليه السلام او را سرزنش كرد و به شدّت نكوهيد؛ ولى در جنگ صفّين، فرمانده جناح راست سپاه امام عليه السلام بود. امام على عليه السلام در دوران حكومت خويش، سليمان را به ولايت منطقه جبل برگزيد و از استوارى او در دين، تمجيد كرد. او در دوران خلافت امام حسن عليه السلام، از ياران ايشان بود و هنگامى كه معاويه، پيمان‏شكنى كرد، سليمان، پيش‏قدم شد و به امام حسن عليه السلام پيشنهاد كرد كه والى معاويه را از كوفه بيرون كنند؛ ولى امام عليه السلام با وى موافقت نكرد. وى پس از مرگ معاويه، مردم كوفه را جمع كرد و به امام حسين عليه السلام نامه نوشت و ايشان را به كوفه دعوت كرد؛ ولى از بيعت با ايشان سرپيچى كرد و در واقعه طف، در كنار امام حسين عليه السلام حاضر نشد. وى پس از مرگ يزيد، شيعيان كوفه را گرد آورد و انقلاب انقلابيون بر ضدّ ابن زياد را، با شعار مشهورش «يا لَثاراتِ الحسين!» سامان داد؛ انقلابى كه حماسى و احساسى بود. سليمان، پس از جنگى سخت با عبيد اللَّه بن زياد، در برابر او شكست خورد و بدين گونه، در سال ۶۵ ق، در ۹۳ سالگى به شهادت رسيد .

2.مُسيَّب بن نَجَبة بن ربيعه فزارى، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را درك كرده بود و در جنگ قادسيّه و فتح عراق، شركت داشت. در جنگ‏هاى امام على عليه السلام همراه ايشان بود و به سال ۶۵ ق در عينُ الوَرده همراه با توّابين كشته شد. حُصَين بن نُمَير، سر وى را به وسيله ادهم بن محرز باهلى براى عبيد اللَّه بن زياد فرستاد .

3.ابوعاصم رفاعة بن شدّاد بجلى كوفى ، از ياران برگزيده امام على و از رؤساى توّابين بعد از قيام امام حسين به شمار مى‏رفت و در جنگ عين الوردة حضور داشت و با مختار بود تا در سال ۶۶ ق ، كشته شد .

4.ر . ك : ج ۲ ص ۳۵ (بخش پنجم / فصل سوم / حبيب بن مُظاهر) .

5.ظاهراً عُمارة بن عبد سَلولى كوفى ، درست است و آنچه در برخى كتب تراجم، «عمارة بن عُبَيد» يا «عُمارة بن عبد اللَّه» ثبت شده ، نادرست است . همچنين اين شخص همان «عمارة بن عبد كوفى» است كه در كتب رجال اهل سنّت آمده و او را از اصحاب امام على عليه السلام شمرده‏اند . از وى، ابو اسحاق سبيعى روايت كرده و بيشتر عالمان رجال (مانند : ابن حنبل، ابن حبّان، ابن حجر، عجلى و ديگران) او را توثيق كرده‏اند. وى از راويان حديثِ «علّت تسبيح فاطمه زهرا عليها السلام» از امير مؤمنان عليه السلام است .

6.اين جمله‏ها ، كنايه از اعلام آمادگى كامل شهر كوفه براى پذيرش امام عليه السلام اند .

7.اِجتَمَعَتِ الشّيعَةُ في مَنزِلِ سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ ، فَذَكَرنا هَلاكَ مُعاوِيَةَ فَحَمِدنَا اللَّهَ عَلَيهِ ، فَقالَ لَنا سُلَيمانُ بنُ صُرَدٍ : إنَّ مُعاوِيَةَ قَد هَلَكَ ، وإنَّ حُسَيناً عليه السلام قَد تَقَبَّضَ عَلَى القَومِ بِبَيعَتِهِ ، وقَد خَرَجَ إلى‏ مَكَّةَ وأنتُم شيعَتُهُ وشيعَةُ أبيهِ ، فَإِن كُنتُم تَعلَمونَ أنَّكُم ناصِروهُ ومُجاهِدو عَدُوِّهِ فَاكتُبوا إلَيهِ ، وإن خِفتُمُ الوَهَلَ وَالفَشَلَ فَلا تَغُرُّوا الرَّجُلَ مِن نَفسِهِ . قالوا : لا، بَل نُقاتِلُ عَدُوَّهُ ، ونَقتُلُ أنفُسَنا دونَهُ . قالَ : فَاكتُبوا إلَيهِ . فَكَتَبوا إلَيهِ : بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ‏ لِحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ مِن : سُلَيمانَ بنِ صُرَدٍ ، وَالمُسَيَّبِ بنِ نَجَبَةَ ، ورِفاعَةَ بنِ شَدّادٍ ، وحَبيبِ بنِ مُظاهِرٍ ، وشيعَتِهِ مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُسلِمينَ مِن أهلِ الكوفَةِ . سَلامٌ عَلَيكَ ، فَإِنّا نَحمَدُ إلَيكَ اللَّهَ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ . أمّا بَعدُ ، فَالحَمدُ للَّهِ‏ِ الَّذي قَصَمَ عَدُوَّكَ الجَبّارَ العَنيدَ ، الَّذِي انتَزى‏ عَلى‏ هذِهِ الاُمَّةِ ، فَابتَزَّها أمرَها وغَصَبَها فَيئَها وتَأَمَّرَ عَلَيها بِغَيرِ رِضىً مِنها ، ثُمَّ قَتَلَ خِيارَها وَاستَبقى‏ شِرارَها ، وجَعَلَ مالَ اللَّهِ دُولَةً بَينَ جَبابِرَتِها وأغنِيائِها ، فَبُعداً لَهُ كَما بَعُدَت ثَمودُ . إنَّهُ لَيسَ عَلَينا إمامٌ ، فَأَقبِل لَعَلَّ اللَّهَ أن يَجمَعَنا بِكَ عَلَى الحَقِّ ، وَالنُّعمانُ بنُ بَشيرٍ في قَصرِ الإِمارَةِ لَسنا نَجتَمِعُ مَعَهُ في جُمُعَةٍ ولا نَخرُجُ مَعَهُ إلى‏ عيدٍ ، ولَو قَد بَلَغَنا أنَّكَ قَد أقبَلتَ إلَينا أخرَجناهُ حَتّى‏ نُلحِقَهُ بِالشّامِ إن شاءَ اللَّهُ ، وَالسَّلامُ ورَحمَةُ اللَّهِ عَلَيكَ . قالَ : ثُمَّ سَرَّحنا بِالكِتابِ مَعَ عَبدِاللَّهِ بنِ سَبعٍ الهَمْدانِيِّ وعَبدِ اللَّهِ بنِ والٍ وأمَرناهُما بِالنَّجاءِ ، فَخَرَجَ الرَّجُلانِ مُسرِعَينِ حَتّى‏ قَدِما عَلى‏ حُسَينٍ لِعَشرٍ مَضَينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ بِمَكَّةَ . ثُمَّ لَبِثنا يَومَينِ ، ثُمَّ سَرَّحنا إلَيهِ قَيسَ بنَ مُسهِرٍ الصَّيداوِيَّ ، وعَبدَ الرَّحمنِ بنَ عَبدِ اللَّهِ بنِ الكَدِنِ الأَرحَبِيَّ ، وعُمارَةَ بنَ عُبَيدٍ السَّلولِيَّ ، فَحَمَلوا مَعَهُم نَحواً مِن ثَلاثٍ وخَمسينَ صَحيفَةً مِنَ الرَّجُلِ والاِثنَينِ وَالأَربَعَةِ . قالَ : ثُمَّ لَبِثنا يَومَينِ آخَرَينِ ، ثُمَّ سَرَّحنا إلَيهِ هانِئَ بنَ هانِئٍ السَّبيعِيَّ وسَعيدَ بنَ عَبدِ اللَّهِ الحَنَفِيَّ ، وكَتَبنا مَعَهُما : بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ‏ لِحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ مِن شيعَتِهِ مِنَ المُؤمِنينَ وَالمُسلِمينَ ، أمّا بَعدُ ، فَحَيَّهَلا ؛ فَإِنَّ النّاسَ يَنتَظِرونَكَ ، ولا رَأيَ لَهُم في غَيرِكَ ، فَالعَجَلَ العَجَلَ ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ . وكَتَبَ شَبَثُ بنُ رِبعِيٍّ ، وحَجّارُ بنُ أبجَرَ ، ويَزيدُ بنُ الحارِثِ بنِ يَزيدَ بنِ رُوَيمٍ ، وعَزرَةُ بنُ قَيسٍ ، وعَمرُو بنُ الحَجّاجِ الزُّبَيدِيُّ ، وَمُحَمَّدُ بنُ عُمَيرٍ التَّميمِيُّ : أمّا بَعدُ ، فَقَدِ اخضَرَّ الجَنابُ وأينَعَتِ الثِّمارُ وطَمَّتِ الجِمامُ ، فَإِذا شِئتَ فَاقدَم عَلى‏ جُندٍ لَكَ مُجَنَّدٍ ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ . وتَلاقَتِ الرُّسُلُ كُلُّها عِندَهُ ، فَقَرَأَ الكُتُبَ وسَأَلَ الرُّسُلَ عَن أمرِ النّاسِ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۲ ؛ الإرشاد : ج ۲ ص ۳۵) .

تعداد بازدید : 174136
صفحه از 873
پرینت  ارسال به