نمونههايى از متفرّدات منابع متأخّر
اكنون براى نمونه ، به شمارى از گزارشهايى كه در منابع متأخّر آمده يا در زبان مرثيهسرايانْ شهرت يافتهاند ، امّا در منابع اصلى ديده نمىشوند ، به طور اجمال ، اشاره مىكنيم :
1 . فتواى شُرَيح قاضى در باره امام حسين عليه السلام
در منابع اصلى ، نقش شُرَيح قاضى در ماجراى دستگيرى و شهادت هانى بن عروه بيان شده است ؛ امّا آنچه شهرت يافته كه وى ، فتواى قتل امام حسين عليه السلام را صادر كرده ، تنها در منابع متأخّر (مانند : تذكرة الشهداء۱ كه در قرن چهاردهم نگارش يافته) ديده مىشود .
2 . نوازش دختر مسلم
در كتاب المنتخب طُرَيحى ، ضمن گزارش رسيدن خبر شهادت مسلم عليه السلام به امام حسين عليه السلام در راه كوفه ، آمده است :
مسلم ، دخترى يازده ساله داشت كه همراه حسين عليه السلام بود . حسين عليه السلام زمانى كه از مجلس برخاست ، به سمت خيمه آمد ، آن دخترك را نوازش كرد و به خود ، نزديك نمود و چون همان گونه كه با يتيمان رفتار مىكنند ، به سر و پيشانى او دست كشيد ، به دخترك ، احساس ناخوشى دست داد . پس گفت : عمو جان ! قبلاً نديده بودم كه با من ، چنين كنى . گمان مىكنم كه پدرم به شهادت رسيده است ! پس حسين عليه السلام نتوانست خود را نگاه دارد . گريست و فرمود : «دخترم ! من ، پدر تو اَم و دخترانم ، خواهران تو اَند ...»۲ .
ظاهراً منبع اصلى اين گزارش ، كتاب روضة الشهدا (اثر فارسى مُلّا حسين واعظ كاشفى) است كه طُرَيحى ، در المنتخب ، آن را تعريب و نقل كرده است ؛ ولى اين گزارش ، در منابع كهن و قابل استناد ، نيامده است .
3 . دستور خاموشى در شب عاشورا
مشهور است كه در شب عاشورا ، امام حسين عليه السلام دستور داد كه چراغها را خاموش كنند تا هر كس كه مىخواهد ، برود . پس چراغها را خاموش كردند و همراهان امام عليه السلام شروع به رفتن كردند .
ظاهراً اصل اين ماجرا ، برگرفته از كتاب ضعيف الدمعة الساكبة است كه مطلبى را از كتابى ضعيفتر از خود ، يعنى كتاب نور العين ، نقل مىكند۳ و اين گزارش را به سَكينه عليها السلام نسبت مىدهد كه گفته است :
من در شبى مهتابى ، در وسط چادر نشسته بودم كه از پشت آن ، صداى گريه و شيون شنيدم . دامنكشان ، از خيمه بيرون رفتم و ناگهان ، پدرم را ديدم كه نشسته و يارانش دورش هستند . پدرم مىگريست و شنيدم كه مىگفت : «بدانيد كه با من بيرون آمديد ، چون مىدانستيد كه من به سوى مردمى مىروم كه با من از دل و زبان ، بيعت كردهاند ؛ امّا اوضاع ، كاملاً دگرگون شد ؛ چون شيطان بر آنها چيره گشت و خدا را از يادشان برد ، و اكنون ، جز كشتن من و كشتن هر كه در راه من تلاش مىكند ، و نيز اسارت خانوادهام پس از غارتشان ، هدفى ندارند . من نگرانم كه شما در بيان آنچه مىدانيد ، خجالت بكشيد . نيرنگ زدن ، در نزد ما اهل بيت ، حرام است . پس هر يك از شما كه دوست ندارد بماند ، برود . شب ، تاريك است و راه ، باز و زمان ، به هنگام . و هر كس به ما كمك كند ، همراه ما در بهشت خواهد بود و از خشم خداى مهربان ، در امان . جدّم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «پسرم حسين ، در سرزمين كربلا ، تنها و بىكس و تشنه و غريب ، كشته مىشود . هر كه به او كمك كند ، به من كمك كرده است و نيز به فرزند او قائم - كه خداوند در فَرَج او تعجيل نمايد - كمك كرده است . هر كس با زبانش به ما كمك كند ، در قيامت با حزب ما خواهد بود» .
به خدا سوگند ، هنوز سخن پدرم به پايان نرسيده بود كه جمعيت ، ده تا و بيست تا ، پراكنده شدند و با او جز ۷۱ نفر نماند . به پدرم نگاه انداختم كه سرش به زير بود . اشك، گلوگيرم شد ...۴ .
گفتنى است كه فرمان دادن امام عليه السلام به خاموش كردن چراغها ، حتّى در مَقتلهاى ضعيف هم ديده نشده است ، چنان كه هيچ منبع معتبرى ، گزارش نكرده كه شب عاشورا ، كسى از ياران امام عليه السلام ، از ايشان جدا شده باشد ؛ بلكه به عكس ، در مقابل پيشنهاد امام عليه السلام مبنى بر ترك كربلا ، همگى ضمن حقير شمردن مرگ ، دليرانه سرود مقاومتْ سر دادند و با سخنانى شورانگيز و اظهار آمادگى براى جانبازى در راه خدا، حماسهاى جاويد آفريدند.