445
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۴۳۶.البداية و النهاية : سپاهيان بر مسلم ، هجوم آوردند و مسلم با شمشير ، در برابر آنان ايستاد و سه مرتبه آنان را از خانه بيرون راند . لب بالا و پايين مسلم ، ضربت خورد . آن گاه سپاهيان به سوى مسلم ، سنگ پرتاب كردند و طناب‏هاى حصيرى را آتش زدند [و به طرفش انداختند] ؛ ولى باز هم نتوانستند بر او دست يابند . مسلم با شمشير از خانه بيرون آمد و به نبرد با آنان پرداخت.۱

۴۳۷.الأخبار الطوال : ابن زياد به عُبَيد بن حُرَيث گفت: يكصد مرد از قبيله قريش‏۲ بفرست . او خوش نداشت كه از غير قريش‏۳ بفرستد و مى‏ترسيد طغيان كنند. آنان به راه افتادند تا به خانه‏اى كه مسلم در آن بود ، رسيدند . در را گشودند. مسلم با آنان به نبرد پرداخت. به سمت مسلم ، سنگ پرتاب شد . دهانش شكست و دستگير شد . او را بر استرى سوار كردند و نزد ابن زياد آوردند.۴

۴۳۸.العِقد الفريد- به نقل از ابو عبيد قاسم بن سلام -: [سپاهيان‏] به سمت مسلم بن عقيل روانه شدند. مسلم با شمشير به سوى آنان آمد و با آنان مى‏جنگيد، تا اين كه جراحت‏هاى سنگين برداشت و او را اسير كردند.۵

1.دَخَلوا عَلَيهِ [أي عَلى‏ مُسلِمٍ‏] فَقامَ إلَيهِم بِالسَّيفِ ، فَأَخرَجَهُم مِنَ الدّارِ ثَلاثَ مَرّاتٍ ، واُصيبَت شَفَتُهُ العُليا وَالسُّفلى ، ثُمَّ جَعَلوا يَرمونَهُ بِالحِجارَةِ ، ويُلهِبونَ النّارَ في أطنابِ القَصَبِ ، فَضاقَ بِهِم ذَرعاً ، فَخَرَجَ إلَيهِم بِسَيفِهِ فَقاتَلَهُم (البداية و النهاية : ج ۸ ص ۱۵۵) .

2.قبيله قيس ، درست است (ر. ك: ص ۴۴۰ ح‏۴۲۷) .

3.قبيله قيس ، درست است .

4.قالَ [ابنُ زِيادٍ] لِعُبَيدِ بنِ حُرَيثٍ : اِبعَث مِئَةَ رَجُلٍ مِن قُرَيشٍ ، وكَرِهَ أن يَبعَثَ إلَيهِ غَيرَ قُرَيشٍ خَوفاً مِنَ العَصَبِيَّةِ أن تَقَعَ ، فَأَقبَلوا حَتّى‏ أتَوا الدّارَ الَّتي فيها مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ فَفَتَحوها ، فَقاتَلَهُم ، فَرُمِيَ فَكُسِرَ فوهُ واُخِذَ ، فَاُتِيَ بِبَغلَةٍ فَرَكِبَها ، وصاروا بِهِ إلَى ابنِ زِيادٍ (الأخبار الطوال : ص ۲۴۰) .

5.اُرسِلَ إلى‏ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ ، فَخَرَجَ إلَيهِم بِسَيفِهِ ، فَما زالَ يُقاتِلُهُم حَتّى‏ أثخَنوهُ بِالجِراحِ ، فَأَسَروهُ (العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۶۵ ، المحاسن والمساوئ : ص ۶۰) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
444

۴۳۴.الملهوف : مسلم بن عقيل ، تنها در كوچه‏هاى كوفه رفت تا بر درِ خانه زنى به نام طوعه رسيد . از او آب درخواست كرد و او به وى آب داد. آن گاه از او پناه خواست . زن به مسلم ، پناه داد. پسر آن زن ، از جريان، مطّلع شد و خبر را به عبيد اللَّه بن زياد رساند. ابن زياد ، محمّد بن اشعث را احضار كرد و جمعيتى را به وى سپرد و او را براى آوردن مسلم فرستاد . وقتى به خانه زن رسيدند و مسلم ، صداى سم اسبان را شنيد ، زره پوشيد و بر اسب خود ، سوار شد و با سپاه عبيد اللَّه به نبرد پرداخت.۱

۴۳۵.المناقب ، ابن شهرآشوب : عبيد اللَّه بن زياد، عمرو بن حُرَيث مخزومى و محمّد بن اشعث را به همراه هفتاد مرد فرستاد تا آن خانه را محاصره كردند . مسلم بر آنان يورش بُرد و اين شعر را مى‏خواند:
اين مرگ است . هر چه مى‏توانى ، انجام بده.تو از جام مرگ ، بى شك ، خواهى نوشيد .
پس براى [انجام‏] فرمان خداوند عزّوجل ، استقامت داشته باش‏كه تقدير الهى در ميان بندگانش ، اجرا مى‏گردد .
مسلم ، 41 نفر از مردان آنان را كشت . ابن زياد ، پيغام سرزنش براى پسر اشعث فرستاد . پسر اشعث هم جواب فرستاد كه: اى امير ! مرا به سوى شيرى درنده و شمشيرى بُرنده كه در دست قهرمانى بزرگ از خاندان بهترينِ انسان‏هاست، فرستاده‏اى.۲

1.خَرَجَ [مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ ]وَحيداً في سِكَكِ الكوفَةِ ، حَتّى‏ وَقَفَ عَلى‏ بابِ امرَأَةٍ يُقالُ لَها : طَوعَةُ ، فَطَلَبَ مِنها ماءً فَسَقَتهُ ، ثُمَّ استَجارَها فَأَجارَتهُ ، فَعَلِمَ بِهِ وَلَدُها فَوَشَى الخَبَرَ إلى‏ عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ ، فَأَحضَرَ مُحَمَّدَ بنَ الأَشعَثِ وضَمَّ إلَيهِ جَماعَةً ، وأنفَذَهُ لإِحضارِ مُسلِمٍ ، فَلَمّا بَلَغوا دارَ المَرأَةِ ، وسَمِعَ مُسلِمٌ وَقعَ حَوافِرِ الخَيلِ ، لَبِسَ دِرعَهُ ، ورَكِبَ فَرَسَهُ ، وجَعَلَ يُحارِبُ أصحابَ عُبَيدِ اللَّهِ (الملهوف : ص ۱۱۹) .

2.أنفَذَ عُبَيدُ اللَّهِ عَمرَو بنَ حُرَيثٍ المَخزومِيَّ ، ومُحَمَّدَ بنَ الأَشعَثِ ، في سَبعينَ رَجُلاً حَتّى‏ أطافوا بِالدّارِ ، فَحَمَلَ مُسلِمٌ عَلَيهِم وهُوَ يَقولُ : هُوَ المَوتُ فَاصنَع وَيكَ ما أنتَ صانِعُ‏ فَأَنتَ بِكَأسِ المَوتِ لا شَكَّ جارِعُ‏فَصَبرٌ لِأَمرِ اللَّهِ جَلَّ جَلالُهُ‏ فَحُكمُ قَضاءِ اللَّهِ فِي الخَلقِ ذايعُ‏ فَقَتَلَ مِنهُم واحِداً وأربَعينَ رَجُلاً ، فَأَنفَذَ ابنُ زِيادٍ اللّائِمَةَ إلَى ابنِ الأَشعَثِ، فَقالَ: أيُّهَا الأَميرُ ! إنَّكَ بَعَثتَني إلى‏ أسَدٍ ضِرغامٍ ، وسَيفٍ حُسامٍ ، في كَفِّ بَطَلٍ هُمامٍ ، مِن آلِ خَيرِ الأَنامِ (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۹۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۵۴) .

تعداد بازدید : 173815
صفحه از 873
پرینت  ارسال به