481
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۴۶۹.الإرشاد : ابن زياد به وى گفت: خداوند ، مرا بكشد ، اگر تو را به گونه‏اى نكشم كه [پيش از اين ]در اسلام ، كسى آن گونه كشته نشده است!
مسلم به وى گفت: تو سزاوارترين كسى هستى كه در اسلام ، بدعت بگذارد و تو هيچ گاه بدترين كشتن و زشت‏ترين مُثله كردن و بدسرشتى و پيروزىِ دنائت‏آميز را رها نمى‏كنى.
ابن زياد، شروع به دشنام دادن به مسلم و حسين و على و عقيل - كه درود و سلام خداوند بر آنان باد - كرد و مسلم ، هيچ پاسخ نمى‏گفت. آن گاه ابن زياد گفت: او را بالاى قصر ببريد و گردنش را بزنيد و آن گاه بدنش را به سرش ملحق سازيد.
مسلم بن عقيل - كه رحمت خدا بر او باد - گفت: اگر ميان من و تو ، خويشاوندى‏اى بود ، مرا نمى‏كشتى !
ابن زياد گفت: كجاست كسى كه ابن عقيل بر سرش ضربت زد؟
بكر بن حُمرانِ احمرى را آوردند. ابن زياد به وى گفت: بالا [ى قصر] برو . بايد تو گردنش را بزنى.
او مسلم را بالا [ى قصر] بُرد ، در حالى كه مسلم تكبير مى‏گفت، استغفار مى‏كرد و بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درود مى‏فرستاد و مى‏گفت: خداوندا ! ميان ما و قومى كه ما را فريفتند و تكذيب كردند و خوار ساختند، داورى فرما.
مسلم را به بالاى محلّى كه امروزه جايگاه كفشدارها ناميده مى‏شود ، بردند و گردنش را زدند و بدنش را به دنبال سرش پايين انداختند .۱

1.قالَ لَهُ ابنُ زِيادٍ : قَتَلَنِي اللَّهُ إن لَم أقتُلكَ قِتلَةً لَم يُقتَلها أحَدٌ فِي الإِسلامِ مِنَ النّاسِ . قالَ لَهُ مُسلِمٌ : أما إنَّكَ أحَقُّ مَن أحدَثَ فِي الإِسلامِ ما لَم يَكُن ، وإنَّكَ لا تَدَعُ سوءَ القِتلَةِ ، وقُبحَ المُثلَةِ ، وخُبثَ السّيرَةِ ، ولُؤمَ الغَلَبَةِ . فَأَقبَلَ ابنُ زِيادٍ يَشتِمهُ ويَشتِمُ الحُسَينَ و عَلِيّاً وعَقيلاً عَلَيهِمُ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ ، وأخَذَ مُسلِمٌ لا يُكَلِّمُهُ . ثُمَّ قالَ ابنُ زِيادٍ : اِصعَدوا بِهِ فَوقَ القَصرِ فَاضرِبوا عُنُقَهُ ، ثُمَّ أتبِعوهُ جَسَدَهُ . فَقالَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ - رَحمَةُ اللَّهِ عَلَيهِ - : لَو كانَ بَيني وبَينَكَ قَرابَةٌ ما قَتَلتَني . فَقالَ ابنُ زِيادٍ : أينَ هذَا الَّذي ضَرَبَ ابنُ عَقيلٍ رَأسَهُ بِالسَّيفِ ؟ فَدُعِيَ بَكرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ ، فَقالَ لَهُ : اِصعَد فَلتَكُن أنتَ الَّذي تَضرِبُ عُنُقَهُ . فَصَعِدَ بِهِ وهُوَ يُكَبِّرُ ويَستَغفِرُ اللَّهَ ، ويُصَلّي عَلى‏ رَسولِهِ ، ويَقولُ : اللَّهُمّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ غَرّونا وكَذَّبونا وخَذَلونا . وأشرَفوا بِهِ عَلى‏ مَوضِعِ الحَذّائينَ اليَومَ ، فَضُرِبَت عُنُقُهُ ، واُتبِعَ جَسَدُهُ رَأسَهُ (الإرشاد : ج ۲ ص ۶۲ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۴۴۴) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
480

4 / 34

شهادت مسلم بن عقيل‏

مسلم بن عقيل عليه السلام ، يكى از درخشان‏ترين چهره‏هاى نهضت حسينى بود كه براى ارزيابى زمينه قيام، به‏وسيله امام حسين عليه السلام به كوفه اعزام شد.۱ كنيه مسلم، ابو داوود بود.۲ وى به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شباهت داشت،۳از راويان حديث بود۴ و شجاع‏ترين فرزند عقيل بن ابى طالب ، شمرده مى‏شد.۵
مادر مسلم عليه السلام ، كنيزى‏۶به نام حُلَيَّه ،۷ از اسيران شام بوده است كه پدرش عقيل ، او را خريده بود .۸ بر پايه گزارش طبرى ، مسلم عليه السلام در كوفه متولّد شده است .۹ اين گزارش ، در كنار گزارش‏هاى ديگر - كه وى را از ياران امام على عليه السلام و در جنگ صِفّين ، از فرماندهان جناح راست پياده‏نظام لشكر ايشان شمرده‏اند - ،۱۰ حاكى از آن است كه عقيل ، سال‏ها قبل از آمدن امام على عليه السلام به كوفه ، در اين شهر، زندگى مى‏كرده است و شايد يكى از عللى كه امام حسين عليه السلام ، مسلم را به نمايندگى از جانب خود به كوفه اعزام كرد ، آشنايى او با مردم آن شهر باشد .
مسلم ، داماد امير مؤمنان عليه السلام بود و نام همسرش در برخى منابع ، رُقَيّه‏۱۱ و در برخى ديگر، امّ كلثوم ،۱۲ گزارش شده است كه احتمالاً كنيه رقيّه باشد . وى ، دو فرزند به نام‏هاى عبد اللَّه و على داشت‏۱۳كه عبد اللَّه ، در كربلا به شهادت رسيد .۱۴ فرزندان ديگرى نيز از وى ، گزارش شده است .۱۵ به هر حال ، تصريح شده كه نسلى از وى ، باقى نمانده است .۱۶
چند تن از برادران مسلم عليه السلام در كربلا حضور داشته‏اند و به شهادت رسيده‏اند .۱۷

1.ر . ك : ص ۳۱۲ (فصل سوم / فرستاده شدن نماينده ويژه امام عليه السلام به همراه نامه به كوفه) و ص ۳۲۸ (فصل چهارم / گزارش‏هايى در باره رخدادها در مسير كوفه).

2.الثقات ، ابن حبّان : ج ۵ ص ۳۹۱ .

3.التاريخ الكبير : ج ۷ ص ۲۶۶ ، الثقات ، ابن حبّان : ج ۵ ص ۳۹۱ .

4.الثقات ، ابن حبّان : ج ۵ ص ۳۹۱ .

5.المعارف ، ابن قتيبه : ص ۲۰۴ ، أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۴ .

6.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۹ ، الطبقات الكبرى : ج ۴ ص ۴۲ . در المعارف ابن قتيبه (ص ۲۰۴) ، اين افزوده آمده است: «برخى، مادر وى را نبطيّه از آل فرزندا مى‏دانند».

7.أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۴۳ ، مقاتل الطالبيّين : ص ۸۶ . در برخى منابع، اين نام به گونه‏هايى ديگر آمده: حلبة (تاريخ خليفة بن خيّاط : ص ۱۷۹ ؛ لباب الأنساب : ج ۱ ص ۳۷۶) ، حبلة (الأمالى ، شجرى : ج ۱ ص ۱۷۱) ، جبلة (الحدائق الوردية : ج ۱ ص ۱۲۱) .

8.لباب الأنساب : ج ۱ ص ۳۷۶ ، مقاتل الطالبيّين : ص ۸۶ .

9.تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۹ .

10.الفتوح : ج ۴ ص ۲۴ ؛ المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۳ ص ۱۶۸ .

11.المعارف ، ابن قتيبه : ص ۲۰۴ ، أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۲۸ . در المُحَبَّر (ص ۵۶) و المجدىّ (ص ۱۸) ، «رُقيّه صُغرا» آمده است. و در برخى منابع ديگر ، همچون المجدىّ (ص ۱۸) و الأمالى شجرى (ج ۱ ص ۱۷۱) و الحدائق الورديّة (ج ۱ ص ۱۲۱) اين افزوده آمده است كه : «مادرش اُمّ ولد (كنيزِ آزاد شده پس از بچه‏دار شدن از ارباب) بوده است».

12.عمدة الطالب : ص ۳۲ .

13.أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۲۸ ، المعارف ، ابن قتيبه : ص ۲۰۴ .

14.ر . ك : ج ۲ ص ۲۳۲ (بخش پنجم / فصل هشتم / عبد اللَّه بن مسلم بن عقيل).

15.مانند: مسلم بن مسلم (أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۲۸) و عبد العزيز بن مسلم (المعارف ، ابن قتيبه : ص ۲۰۴) . در بعضى نقل‏ها ، سه فرزند براى مسلم ذكر كرده‏اند: عبد اللَّه ، چهارده ساله، محمّد ، دوازده ساله و عاتكه كه در كربلا ، هفت ساله بود (ر . ك : ذخيرة الدارين : ص ۳۱۰) .

16.لباب الأنساب : ج ۱ ص ۳۷۶ ؛ جمهرة أنساب العرب : ص ۶۹ .

17.ر . ك: ج ۲ ص ۲۳۲ (بخش پنجم / فصل هشتم : شهادت فرزندان عقيل).

تعداد بازدید : 170388
صفحه از 873
پرینت  ارسال به