۴۹۰.الأمالى ، شجرى- به نقل از سعيد بن خالد -: مسلم را آوردند، در حالى كه عبيد اللَّه بن زياد با اُمّ ايّوب دختر عُتبه ازدواج كرده بود.
پس از آن ، هانى بن عروه مرادى را آوردند. وقتى هانى بر عبيد اللَّه وارد شد ، گفت: امير با ازدواج ، از من ، پيش افتاده است.
عبيد اللَّه گفت: اى هانى ! تو هم قصد ازدواج داشتى؟ و عصايى را كه در دست داشت ، به سويش پرتاب كرد كه عصا بر ديوار نشست. سپس دستور داد او را به بازار بُردند و گردن زدند .
پس از آن ، دستور كشتن مسلم را صادر كرد. مسلم گفت: اجازه بده وصيّت كنم... .۱
۴۹۱.مثير الأحزان : ابن زياد ، دستور داد هانى بن عروه را به محلّه كُناسه بردند و او را در آن جا كشتند و به دار آويختند . گفتهاند: يكى از غلامان عبيد اللَّه به نام رَشيد ، گردنش را در بازار زد.۲
۴۹۲.تاريخ الطبرى- به نقل از عمّار دُهْنى ، از امام باقر عليه السلام -: ابن زياد ، دستور داد هانى را به محلّه كُناسه بردند و در آن جا به دار آويختند . شاعر آنان ، در باره اين حادثه ، چنين سروده است:
اگر نمىدانى مرگ چيست ، بنگربه هانى [كشته] در بازار و به پسر عقيل.
دستور حاكم ، در باره آنان به اجرا در آمدو آن دو ، محور سخن هر كسى شدند كه به هر راهى مىرفت .
آيا اسماء بن خارجه به سرعت و ايمن، اسب مىتازد،در حالى كه قبيله مَذحِج ، براى انتقام گرفتن به دنبال اويند؟۳
1.فَلَمّا اُتِيَ بِمُسلِمٍ - وقَد عَرَّسَ عُبَيدُ اللَّهِ بنُ زِيادٍ بِاُمِّ أيّوبَ بِنتِ عُتبَةَ - قالَ : فَاُتِيَ بِهانِئِ بنِ عُروَةَ المُرادِيِّ ، فَلَمّا اُدخِلَ عَلى عُبَيدِ اللَّهِ قالَ : اِستَأثَرَ عَلَيَّ الأَميرُ بِالعُرسِ !
قالَ : وهَل أرَدتَ العُرسَ يا هانِئُ ؟ ورَماهُ بِمِحجَنٍ كانَ في يَدِهِ ، فَارتَجَّ فِي الحائِطِ ، وأمَرَ بِهِ إلَى السّوقِ فَضُرِبَت عُنُقُهُ ، ثُمَّ أمَرَ بِمُسلِمِ بنِ عَقيلٍ فَقالَ : اِيذَن لي بِالوَصِيَّةِ (الأمالى ، شجرى : ج ۱ ص ۱۶۷) .
2.أمَرَ [ابنُ زِيادٍ] بِهانِي بنِ عُروَةَ فَسُحِبَ إلَى الكُناسَةِ ، فَقُتِلَ وصُلِبَ هُناكَ ، وقيلَ : ضَرَبَ عُنُقَهُ فِي السّوقِ غُلامٌ لِعُبَيدِ اللَّهِ اسمُهُ رَشيدٌ (مثير الأحزان : ص ۳۷ ؛ البداية و النهاية : ج ۸ ص ۱۵۷) .
3.أمَرَ [ابنُ زِيادٍ ]بِهانِئٍ ، فَسُحِبَ إلَى الكُناسَةِ فَصُلِبَ هُنالِكَ ، وقالَ شاعِرُهُم في ذلِكَ :
فَإِن كُنتِ لا تَدرينَ مَا المَوتُ فَانظُري
إلى هانِىً فِي السّوقِ وَابنِ عَقيلِأصابَهُما أمرُ الإِمامِ فَأَصبَحا
أحاديثَ مَن يَسعى بِكُلِّ سَبيلِأيَركَبُ أسماءُ الهَماليجَ آمِناً
وَقَد طَلَبَتهُ مَذحِجٌ بِذُحولِ(تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۰ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۲۷) .