529
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

6 / 5

اَحنف بن قَيس‏۱

۵۳۴.أنساب الأشراف- به نقل از ابو بكر بن عيّاش -: وقتى به اَحنَف خبر رسيد كه حسين عليه السلام تصميم به قيام دارد، به او نوشت: «( شكيبا باش كه وعده خدا، حق است و آنان كه يقين ندارند ، تو را به خفّت نكشانند)» .۲

۵۳۵.مثير الأحزان : همانا احنف ، به راستى كه براى حسين عليه السلام نوشت : «امّا بعد ، (پس شكيبا باش كه وعده خدا، حقّ است و آنان كه يقين ندارند، تو را به خفّت نكشانند)» .۳

6 / 6

اُمّ سلمه‏۴

۵۳۶.الخرائج و الجرائح : چون حسين عليه السلام آهنگ عراق كرد ، امّ سَلَمه به ايشان گفت: به عراق نرو كه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود: «فرزندم حسين، در سرزمين عراق كشته خواهد شد» . در نزد من ، خاكى است كه آن را در تُنگى شيشه‏اى به من داد.
حسين عليه السلام فرمود: «البتّه - به خدا سوگند - من كشته مى‏شوم. اگر به سوى عراق هم نروم، باز هم مرا مى‏كشند» .۵

1.ر . ك : ص ۳۱۷ (فصل سوم / يارى خواستن امام عليه السلام از اهل بصره) .

2.كَتَبَ الأَحنَفُ إلَى الحُسَينِ عليه السلام - وَبَلَغَهُ أنَّهُ عَلَى الخُروجِ - : (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ)(روم : آيه ۶۰) (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۷۵ ، سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۲۹۸) .

3.أمَّا الأَحنَفُ ، فَإِنَّهُ كَتَبَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام : أمّا بَعدُ ، (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ)» (مثير الأحزان : ص ۲۷ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۴۰) .

4.هند دختر ابو اُميّة بن مغيره قريشى مخزومى ، به كنيه‏اش شهرت دارد . پدرش از سخاوتمندان بود . او با شوهرش ابو سَلَمه ، به حبشه مهاجرت كرد و از آن جا به مدينه هجرت نمود و نخستين هودج‏نشين مهاجرى بود كه وارد مدينه شد . وقتى شوهرش بر اثر زخمى كه در جنگ اُحُد خورده بود ، از دنيا رفت ، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در سال چهارم هجرى ، او را به همسرى گرفت . اُمّ سلمه از زنان فهميده صحابى بود و از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، روايت نقل كرده است . داستان كسا كه در منزل وى اتّفاق افتاد ، مشهور است و در آن ، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمود : «تو بر راه درست هستى» . اُمّ سلمه ، زنى زيبا و دل‏ربا و صاحب‏نظر بود . وى از شخصيت‏هاى مشهور به دوستى اهل بيت عليهم السلام و ولايت آنان بود . امام حسين عليه السلام صحيفه مُهر و موم شده و سلاح پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و باقى ميراث نبوى را تسليم وى كرد و پس از آن ، امام زين العابدين عليه السلام آنها را تحويل گرفت . وى در دوران خلافت يزيد بن معاويه در سال ۶۱ ق ، از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد .

5.إنَّهُ عليه السلام لَمّا أرادَ العِراقَ قالَت لَهُ اُمُّ سَلَمَةَ : لا تَخرُج إلَى العِراقِ ، فَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَقولُ : «يُقتَلُ ابنِيَ الحُسَينُ بِأَرضِ العِراقِ» ، وعِندي تُربَةٌ دَفَعَها إلَيَّ في قارورَةٍ . فَقالَ عليه السلام : إنّي وَاللَّهِ مَقتولٌ كَذلِكَ ، وإن لَم أخرُج إلَى العِراقِ يَقتُلوني أيضاً (الخرائج و الجرائح : ج ۱ ص ۲۵۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۸۹ ح ۲۷) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
528

۵۳۲.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ابو سعيد خُدرى نزد حسين عليه السلام آمد و به ايشان گفت: اى ابا عبد اللَّه! من ، نيكخواه شما و نگران و دلسوزتان هستم . به من خبر رسيده است كه گروهى از پيروان شما در كوفه، به تو نامه نوشته‏اند و به حركت به سوى خود، فرا خوانده‏اند ؛ ولى بيرون نرو . همانا كه من از پدرت - كه خداى رحمتش كند - در كوفه شنيدم كه مى‏فرمود : «به خدا سوگند ، از آنان ملول و خشمگينم و آنان هم از من ملول و خشمگين اند و از آنان وفا نيافتم . هر كه با آنان پيروز شود ، با تيرِ خطا رفته، پيروز شده است. به خدا سوگند ، نه انگيزه و نيّتى دارند ، نه آهنگ و تصميم كارى ، و نه شكيبايى در برابر شمشيرى» .۱

6 / 4

ابو واقد ليثى‏۲

۵۳۳.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة)- به نقل از ابو واقد ليثى -: خبرِ بيرون رفتن حسين عليه السلام به من رسيد. در [منزلگاه ]مَلَل‏۳ به او رسيدم. او را به خدا سوگند دادم كه بيرون نرود و قيام نكند ؛ زيرا او در جايى كه نبايد ، قيام مى‏كرد و خود را به كشتن مى‏داد. او فرمود : «باز نمى‏گردم» .۴

1.جاءَهُ [أيِ الإِمامَ الحُسَينَ عليه السلام‏] أبو سَعيدٍ الخُدرِيُّ فَقالَ : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، إنّي لَكُم ناصِحٌ ، وإنّي عَلَيكُم مُشفِقٌ ، وقَد بَلَغَني أنَّهُ كاتَبَكَ قَومٌ مِن شيعَتِكُم بِالكوفَةِ ، يَدعونَكَ إلَى الخُروجِ إلَيهِم ، فَلا تَخرُج ، فَإِنّي سَمِعتُ أباكَ رَحِمَهُ اللَّهُ يَقولُ بِالكوفَةِ : وَاللَّهِ لَقَد مَلِلتُهُم وأبغَضتُهُم ، وَملّوني وأبغَضوني ، وما بَلَوتُ مِنهُم وَفاءً ، ومَن فازَ بِهِم فازَ بِالسَّهمِ الأَخيَبِ ، وَاللَّهِ ما لَهُم نِيّاتٌ ، ولا عَزمُ أمرٍ ، ولا صَبرٌ عَلَى السَّيفِ (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۳۹ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۳) .

2.ابو واقد ليثى - كه ظاهراً همان حارث بن عوف بن اُسَيد است كه با كنيه مشهور شده است - ، صحابى است و برخى گفته‏اند : در سال دوم هجرى به دنيا آمد. در برخى از جنگ‏هاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حضور داشت و همراه امام على عليه السلام نيز در جنگ صفّين شركت كرد. معاويه سوگند ياد كرد كه در گوش‏هايش ، سرب گداخته بريزد. گفته‏اند : وى، يك سال در مكّه مجاور شد و همان جا در گذشت و در قبرستان مهاجران در فخ ، به خاك سپرده شد. نيز گفته‏اند : در سال ۶۵ يا ۶۸ در مدينه در گذشت. با اين كنيه ، مرد ديگرى به نام صالح بن محمّد بن زائده نيز هست كه در سال ۱۴۵هجرى از دنيا رفت و به كنيه ابو واقد ليثى صغير ، مشهور است و او غير از اين فردِ مورد نظر ماست .

3.جايى در راه مكّه ميان مكّه و مدينه (معجم البلدان : ج ۵ ص ۱۹۴ . نيز ، ر . ك: نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۲).

4.بَلَغَني خُروجُ حُسَينٍ عليه السلام فَأَدرَكتُهُ بِمَلَلٍ ، فَناشَدتُهُ اللَّهَ ألّا يَخرُجَ ، فَإِنَّهُ يَخرُجُ في غَيرِ وَجهِ خُروجٍ ، وإنَّما يَقتُلُ نَفسَهُ . فَقالَ : لا أرجِعُ (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۵ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۷) .

تعداد بازدید : 149686
صفحه از 873
پرینت  ارسال به