541
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۵۵۴.تاريخ دمشق- به نقل از شَعبى -: چون حسين بن على عليه السلام راهى عراق شد، به ابن عمر گفته شد: راستى برادرت حسين، ره‏سپار عراق شده است . اين بود كه نزد حسين عليه السلام آمد و او را به خدا سوگند داد و گفت : به راستى كه مردم عراق ، مردم بدى هستند و پدرت را كشتند و برادرت را [نيزه ]زدند و چنين و چنان كردند .
چون از او نوميد شد، دست به گردن او آويخت و ميان دو ديده‏اش را بوسيد و گفت: تو را كه كشته مى‏شوى، به خدا مى‏سپارم. از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود : «خدا، دنيا را براى شما نخواسته است» .۱

۵۵۵.تذكرة الخواصّ : واقدى مى‏گويد : چون خبر حركت حسين عليه السلام به عبد اللَّه بن عمر رسيد ، در راه بر او وارد شد و او را نكوهيد، سرزنش كرد و از حركت ، نهى نمود و به او گفت: اى ابا عبد اللَّه! از جدّت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى‏گويد: «مرا به دنيا چه كار؟! و دنيا را به من چه كار؟!» و تو ، پاره تن اويى .
آن گاه، مانند آنچه را ابن عبّاس به او گفته بود، گفت . چون او را بر رفتن، جدّى يافت ، ميان ديدگانش را بوسيد و گريست و گفت : تو را - كه كشته مى‏شوى - ، به خدا مى‏سپارم .۲

۵۵۶.تاريخ دمشق- به نقل از يحيى بن اسماعيل بن سالم اسدى -: شنيدم كه شَعبى در باره ابن عمر ، چنين روايت مى‏كرد كه : او در كنار چشمه آب خود بود كه خبر رسيد حسين بن على عليه السلام ره‏سپار عراق شده است. پس از سه شب راه پيمودن ، به او رسيد و به وى گفت: كجا مى‏روى؟
فرمود : «عراق» و طومارها و نامه‏هايى همراهش بود .
سپس فرمود : «اينها، نامه‏ها و پيمان‏هاى آنان است» .
پس گفت: نزدشان نرو. او نپذيرفت.
ابن عمر گفت : من برايت حديثى را مى‏گويم. جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و او را ميان دنيا و آخرت، مخيّر ساخت و او آخرت را برگزيد و نه دنيا را. شما نيز پاره تن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هستيد. به خدا سوگند ، هيچ يك از شما به دنيا دست نمى‏يابد و خدا، آن را جز براى آن كه خيرتان در آن بوده ، از شما دريغ نداشته است.
پس امام عليه السلام از بازگشت، سر باز زد . ابن عمر ، وى را در آغوش گرفت و گريست و گفت: تو را كه كشته مى‏شوى ، به خدا مى‏سپارم .۳

1.لَمّا تَوَجَّهَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام [إلَى‏] العِراقِ ، قيل لِابنِ عُمَرَ : إنَّ أخاكَ الحُسَينَ عليه السلام قَد تَوَجَّهَ إلَى العِراقِ ، فَأَتاهُ فَناشَدَهُ اللَّهَ ، فَقالَ : إنَّ أهلَ العِراقِ قَومٌ مَناكيرُ ، وقَد قَتَلوا أباكَ ، وضَرَبوا أخاكَ ، وفَعَلوا وفَعَلوا ! فَلَمّا أيِسَ مِنهُ ، عانَقَهُ وقَبَّلَ بَينَ عَينَيهِ ، وقالَ : أستَودِعُكَ اللَّهَ مِن قَتيلٍ ! سَمِعتُ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَقولُ : إنَّ اللَّهَ عزّوجل أبى‏ لَكُمُ الدُّنيا (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۰۱ ح ۳۵۴۱) .

2.قالَ الواقِدِيُّ : ولَمّا بَلَغَ عَبدَ اللَّهِ بنَ عُمَرَ ما عَزَمَ عَلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام ، دَخَلَ عَلَيهِ سفرى ، فَلامَهُ ووَبَّخَهُ ونَهاهُ عَنِ المَسيرِ . وقالَ لَهُ : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ! سَمِعتُ جَدَّكَ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله يَقولُ : «ما لي ولِلدُّنيا ، وما لِلدُّنيا وما لي» ، وأنتَ بَضعَةٌ مِنهُ . وذَكَرَ لَهُ نَحوَ ما ذَكَرَ ابنُ عَبّاسٍ ، فَلمّا رَآهُ مُصِرّاً عَلَى المَسيرِ ، قَبَّلَ ما بَينَ عَينَيهِ وبَكى‏ ، وقالَ : أستَودِعُكَ اللَّهَ مِن قَتيلٍ (تذكرة الخواصّ : ص ۲۴۰) .

3.سَمِعتُ الشَّعبِيَّ يُحَدِّثُ عَنِ ابنِ عُمَرَ : أنَّهُ كانَ بِماءٍ لَهُ ، فَبَلَغَهُ أنَّ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام قَد تَوَجَّهَ إلَى العِراقِ ، فَلَحِقَهُ عَلى‏ مَسيرَةِ ثَلاثِ لَيالٍ ، فَقالَ لَهُ : أينَ تُريدُ ؟ فَقالَ : العِراقَ ، وإذا مَعَهُ طَواميرُ [و ]كُتُبٌ ، فَقالَ : هذِهِ كُتُبُهُم وبَيعَتُهُم ، فَقالَ : لا تَأتِهِم ، فَأَبى‏ . قالَ : إنّي مُحَدِّثُكَ حَديثاً : إنَّ جِبريلَ أتَى النَّبِيَّ صلى اللَّه عليه و آله فَخَيَّرَهُ بَينَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَاختارَ الآخِرَةَ ولَم يُرِدِ الدُّنيا ، وإنَّكُم بَضعَةٌ مِن رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، وَاللَّهِ لا يَليها أحَدٌ مِنكُم ، وما صَرَفَهَا اللَّهُ عَنكُم إلّا لِلَّذي هُوَ خَيرٌ لَكُم . فَأبى‏ أن يَرجِعَ . قالَ : وَاعتَنَقَهُ ابنُ عُمَرَ وبَكى‏ ، وقالَ : أستَودِعُكَ اللَّهَ مِن قَتيلٍ ! (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۰۲ ، مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۱ ص ۲۲۱) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
540

۵۵۲.سِيَرُ أعلام النُّبَلاء- به نقل از شعبى -: ابن عمر ، وارد مدينه شد و خبردار شد كه حسين عليه السلام ره‏سپار عراق است . پس از دو شب راه، به او رسيد. گفت: كجا مى‏روى؟
فرمود : «عراق» ، در حالى كه با او نامه‏ها و طومارهايى بود. گفت: نزد آنان نرو .
فرمود : «اين، نامه‏ها و پيمان‏هاى آنان است» .
پس گفت: راستى كه خدا، پيامبرش را ميان دنيا و آخرت ، مختار ساخت و او آخرت را برگزيد و شما پاره تن او هستيد . هرگز كسى از شما ، دنبال دنيا نمى‏رود و خدا، آن را از شما دريغ نداشت ، مگر به آن سبب كه خير شما ، در آن بود. پس برگرديد.
او نپذيرفت . پس ابن عمر با او معانقه‏كرد و گفت : تو را كه كشته مى‏شوى ، به خدا مى‏سپارم .۱

۵۵۳.الأمالى ، صدوق- به نقل از عبد اللَّه بن منصور ، از امام صادق ، از پدرش امام باقر ، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام -: عبد اللَّه بن عمر شنيد كه حسين عليه السلام حركت كرده است . بر مَركبش سوار شد و شتابان، در پى او روان شد و در يكى از منازل، به او رسيد . پس گفت: اى فرزند پيامبر خدا! به كجا مى‏روى؟
فرمود : «عراق» . گفت: درنگ كن و به حرم جدّت باز گرد .
حسين عليه السلام از او نپذيرفت . ابن عمر، چون ديد كه او نمى‏پذيرد ... ، گريست و گفت: اى ابا عبد اللَّه! تو را به خدا مى‏سپارم كه تو در اين راه ، كشته خواهى شد .۲

1.كانَ ابنُ عُمَرَ قَدِمَ المَدينَةَ ، فَاُخبِرَ أنَّ الحُسَينَ عليه السلام قَد تَوَجَّهَ إلَى العِراقِ ، فَلَحِقَهُ عَلى‏ مَسيرَةِ لَيلَتَينِ ، فَقالَ : أينَ تُريدُ ؟ قالَ : العِراقَ ، ومَعَهُ طَواميرُ وكُتُبٌ ، فَقالَ : لا تَأتِهِم ، قالَ : هذِهِ كُتُبُهُم وبَيعَتُهُم . فَقالَ : إنَّ اللَّهَ خَيَّرَ نَبِيَّهُ بَينَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ ، فَاختارَ الآخِرَةَ ، وإنَّكُم بَضعَةٌ مِنهُ ، لايَليها أحَدٌ مِنكُم أبَداً ، وما صَرَفَهَا اللَّهُ عَنكُم إلّا لِلَّذي هُوَ خَيرٌ لَكُم ، فَارجِعوا ، فَأَبى‏ ، فَاعتَنَقَهُ ابنُ عُمَرَ ، وقالَ : أستَودِعُكَ اللَّهَ مِن قَتيلٍ (سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۲۹۲ ح ۴۸ ، تهذيب التهذيب : ج ۱ ص ۵۹۴ ح ۱۵۷۷) .

2.سَمِعَ عَبدُ اللَّهِ بنُ عُمَرَ بِخُروجِهِ [أيِ الحُسَينِ عليه السلام ]فَقَدَّمَ راحِلَتَه ، وخَرَجَ خَلفَهُ مُسرِعاً ، فَأَدرَكَهُ في بَعضِ المَنازِلِ ، فَقالَ : أينَ تُريدُ يَابنَ رَسولِ اللَّهِ ؟ قالَ : العِراقَ . قالَ : مَهلاً ، اِرجِع إلى‏ حَرَمِ جَدِّكَ . فَأَبَى الحُسَينُ عليه السلام عَلَيهِ ، فَلَمّا رَأَى ابنُ عُمَرَ إباءَهُ . . . بَكى‏ وقالَ : أستَودِعُكَ اللَّهَ يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، فَإِنَّكَ مَقتولٌ في وَجهِكَ هذا (الأمالى ، صدوق : ص ۲۱۷ ح ۲۳۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۱۳) .

تعداد بازدید : 173926
صفحه از 873
پرینت  ارسال به