547
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۵۶۳.العقد الفريد- به نقل از ابو عبيد قاسم بن سلّام -: حسين عليه السلام مركبش را خواست و بر آن سوار شد و از راه اصلى به سوى مكّه ره‏سپار شد . ابن زبير نيز بر مركبش بِرذَون‏۱ نشست و راه عَرْج‏۲ را پيش گرفت ، تا به مكّه وارد شد .
حسين عليه السلام رفت تا بر عبد اللَّه بن مطيع وارد شد و او بر كنار چاهش بود . حسين عليه السلام آن جا فرود آمد. به حسين عليه السلام گفت: اى ابا عبد اللَّه! پس از تو ، خدا، ما را از آب پاكيزه سيراب نكند! كجا مى‏روى؟
فرمود : «عراق» .
گفت : سبحان اللَّه! چرا؟
فرمود : «معاويه مُرد و بيش از يك خورجين نامه نوشته‏اند» .
گفت: اى ابا عبد اللَّه! چنين نكن. به خدا، پدرت را كه از تو بهتر بود ، نگاه نداشتند . پس چگونه تو را نگاه مى‏دارند؟ به خدا سوگند كه اگر كشته شوى، پس از تو هيچ حرمتى نخواهد ماند ، جز آن كه شكسته مى‏شود.
پس حسين عليه السلام بيرون رفت تا به مكّه رسيد۳ .۴

۵۶۴.تهذيب الكمال : عبد اللَّه بن مطيع به حسين عليه السلام گفت: نكن، پدر و مادرم به فداى تو! ما را از خود ، بهره‏مند ساز و به عراق نرو . به خدا سوگند ، اگر اين گروه ، تو را بكشند ، ما را به بردگى و بندگى مى‏كشانند.۵

1.بِرذَون ، اسبى از نژاد غير عرب بوده است (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۵۱ مادّه «برذن») .

2.عَرج: روستاى بزرگى در ناحيه طائف (معجم البلدان : ج ۴ ص ۹۸ . نيز ، ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۲ ) .

3.اين نقل، اشكال دارد، چرا كه از يك سو، ملاقات عبد اللَّه بن مطيع با امام عليه السلام را قبل از ورود امام عليه السلام به مكّه دانسته و از سوى ديگر، سخن از نامه‏هاى دعوت دارد، در حالى كه نامه‏هاى كوفيان براى دعوت امام عليه السلام در زمان حضور ايشان عليه السلام در مكّه، واصل شده است.

4.دَعَا الحُسَينُ عليه السلام بِرَواحِلِهِ ، فَرَكِبَها وتَوَجَّهَ نَحوَ مَكَّةَ عَلَى المَنهَجِ الأَكبَرِ ، ورَكِبَ ابنُ الزُّبَيرِ بِرذَوناً لَهُ ، وأخَذَ طَريقَ العَرجِ حَتّى‏ قَدِمَ مَكَّةَ . ومَرَّ حُسَينٌ عليه السلام حَتّى‏ أتى‏ عَلى‏ عَبدِ اللَّهِ بنِ مُطيعٍ وهُوَ عَلى‏ بِئرٍ لَهُ ، فَنَزَلَ عَلَيهِ ، فَقالَ لِلحُسَينِ عليه السلام : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، لا سَقانَا اللَّهُ بَعدَكَ ماءً طَيِّباً ، أينَ تُريدُ ؟ قالَ : العِراقَ . قالَ : سُبحانَ اللَّهِ ! لِمَ ؟ قالَ : ماتَ مُعاوِيَةُ ، وجاءَني أكثَرُ مِن حِملٍ صُحُفٌ . قالَ : لا تَفعَل أبا عَبدِ اللَّهِ ! فَوَاللَّهِ ما حَفِظوا أباكَ وكانَ خَيراً مِنكَ ، فَكَيفَ يَحفَظونَكَ ؟ ووَاللَّهِ لَئِن قُتِلتَ ، لا بَقِيَت حُرمَةٌ بَعدَكَ إلَّا استُحِلَّت ! فَخَرَجَ حُسَينٌ عليه السلام حَتّى‏ قَدِمَ مَكَّةَ (العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۶۳ ، المحن : ص ۱۴۲) .

5.قالَ لَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ مُطيعٍ : لا تَفعَل ، أي فِداكَ أبي واُمّي ! مَتِّعنا بِنَفسِكَ ، ولا تَسِر إلَى العِراقِ ، فَوَاللَّهِ لَئِن قَتَلَكَ هؤُلاءِ القَومُ ، لَيَتَّخِذُنّا خَوَلاً وعَبيداً (تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۶ ، الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۳) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
546

۵۶۲.الفتوح : در آن هنگام كه حسين عليه السلام اين‏چنين در ميان مكّه و مدينه بود، عبد اللَّه بن مطيعِ عَدَوى ، با او رو به رو شد و گفت : كجا مى‏روى ، اى ابا عبد اللَّه؟! فدايت شوم!
فرمود : «اينك به سوى مكّه مى‏روم و چون بدان جا رسيدم ، از خدا مى‏خواهم كه از آن پس ، خير پيش آورد» .
عبد اللَّه بن مطيع به او گفت: خدا برايت - اى فرزند دختر پيامبر خدا - در اين تصميمى كه دارى ، خير بخواهد! من پيشنهادى دارم . از من بپذير.
حسين عليه السلام فرمود : «پيشنهادت چيست ، اى ابن مطيع؟» .
گفت: چون به مكّه رسيدى ، زينهار كه كوفيان فريبت ندهند، كه پدرت در آن جا كشته شد و برادرت با نيزه‏اى كه نزديك بود به كشتن او بينجامد، آسيب ديد. پس در حرم نشيمن گير كه تو سالار عرب در اين روزگارى. به خدا، اگر كشته شوى، دودمانت با مرگ تو نابود مى‏گردند. بدرود!
حسين عليه السلام با او بدرود گفت و در حقّش دعاى نيك كرد.۱

1.فَبَينَمَا الحُسَينُ عليه السلام كَذلِكَ بَينَ المَدينَةِ ومَكَّةَ ، إذِ استَقبَلَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ مُطيعٍ العَدَوِيُّ ، فَقالَ : أينَ تُريدُ أبا عَبدِ اللَّهِ ، جَعَلَنِي اللَّهُ فِداكَ؟! قالَ : أمّا في وَقتي هذا اُريدُ مَكَّةَ ، فَإِذا صِرتُ إلَيهَا استَخَرتُ اللَّهَ تَعالى‏ في أمري بَعدَ ذلِكَ . فَقالَ لَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ مُطيعٍ : خارَ اللَّهُ لَكَ يَابنَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله فيما قَد عَزَمتَ عَلَيهِ ، غَيرَ أنّي اُشيرُ عَلَيكَ بِمَشورَةٍ ، فَاقبَلها مِنّي ، فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام : وما هِيَ يَابنَ مُطيعٍ ؟ قالَ : إذا أتَيتَ مَكَّةَ فَاحذَر أن يَغُرَّكَ أهلُ الكوفَةِ ، فيها قُتِلَ أبوكَ ، و[طُعِنَ‏] أخوكَ بِطَعنَةٍ طَعَنوهُ كادَت أن تَأتِيَ عَلى‏ نَفسِهِ ، فَالزَمِ الحَرَمَ فَأَنتَ سَيِّدُ العَرَبِ في دَهرِكَ هذا ، فَواللَّهِ لَئِن هَلَكتَ لَيَهلِكَنَّ أهلُ بَيتِكَ بِهَلاكِكَ ، وَالسَّلامُ . قالَ : فَوَدَّعَهُ الحُسَينُ عليه السلام ودَعا لَهُ بِخَيرٍ (الفتوح : ج ۵ ص ۲۲ ، مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۱ ص ۱۸۹) .

تعداد بازدید : 174596
صفحه از 873
پرینت  ارسال به