۵۶۳.العقد الفريد- به نقل از ابو عبيد قاسم بن سلّام -: حسين عليه السلام مركبش را خواست و بر آن سوار شد و از راه اصلى به سوى مكّه رهسپار شد . ابن زبير نيز بر مركبش بِرذَون۱ نشست و راه عَرْج۲ را پيش گرفت ، تا به مكّه وارد شد .
حسين عليه السلام رفت تا بر عبد اللَّه بن مطيع وارد شد و او بر كنار چاهش بود . حسين عليه السلام آن جا فرود آمد. به حسين عليه السلام گفت: اى ابا عبد اللَّه! پس از تو ، خدا، ما را از آب پاكيزه سيراب نكند! كجا مىروى؟
فرمود : «عراق» .
گفت : سبحان اللَّه! چرا؟
فرمود : «معاويه مُرد و بيش از يك خورجين نامه نوشتهاند» .
گفت: اى ابا عبد اللَّه! چنين نكن. به خدا، پدرت را كه از تو بهتر بود ، نگاه نداشتند . پس چگونه تو را نگاه مىدارند؟ به خدا سوگند كه اگر كشته شوى، پس از تو هيچ حرمتى نخواهد ماند ، جز آن كه شكسته مىشود.
پس حسين عليه السلام بيرون رفت تا به مكّه رسيد۳ .۴
۵۶۴.تهذيب الكمال : عبد اللَّه بن مطيع به حسين عليه السلام گفت: نكن، پدر و مادرم به فداى تو! ما را از خود ، بهرهمند ساز و به عراق نرو . به خدا سوگند ، اگر اين گروه ، تو را بكشند ، ما را به بردگى و بندگى مىكشانند.۵
1.بِرذَون ، اسبى از نژاد غير عرب بوده است (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۵۱ مادّه «برذن») .
2.عَرج: روستاى بزرگى در ناحيه طائف (معجم البلدان : ج ۴ ص ۹۸ . نيز ، ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۲ ) .
3.اين نقل، اشكال دارد، چرا كه از يك سو، ملاقات عبد اللَّه بن مطيع با امام عليه السلام را قبل از ورود امام عليه السلام به مكّه دانسته و از سوى ديگر، سخن از نامههاى دعوت دارد، در حالى كه نامههاى كوفيان براى دعوت امام عليه السلام در زمان حضور ايشان عليه السلام در مكّه، واصل شده است.
4.دَعَا الحُسَينُ عليه السلام بِرَواحِلِهِ ، فَرَكِبَها وتَوَجَّهَ نَحوَ مَكَّةَ عَلَى المَنهَجِ الأَكبَرِ ، ورَكِبَ ابنُ الزُّبَيرِ بِرذَوناً لَهُ ، وأخَذَ طَريقَ العَرجِ حَتّى قَدِمَ مَكَّةَ . ومَرَّ حُسَينٌ عليه السلام حَتّى أتى عَلى عَبدِ اللَّهِ بنِ مُطيعٍ وهُوَ عَلى بِئرٍ لَهُ ، فَنَزَلَ عَلَيهِ ، فَقالَ لِلحُسَينِ عليه السلام : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، لا سَقانَا اللَّهُ بَعدَكَ ماءً طَيِّباً ، أينَ تُريدُ ؟ قالَ : العِراقَ . قالَ : سُبحانَ اللَّهِ ! لِمَ ؟ قالَ : ماتَ مُعاوِيَةُ ، وجاءَني أكثَرُ مِن حِملٍ صُحُفٌ .
قالَ : لا تَفعَل أبا عَبدِ اللَّهِ ! فَوَاللَّهِ ما حَفِظوا أباكَ وكانَ خَيراً مِنكَ ، فَكَيفَ يَحفَظونَكَ ؟ ووَاللَّهِ لَئِن قُتِلتَ ، لا بَقِيَت حُرمَةٌ بَعدَكَ إلَّا استُحِلَّت ! فَخَرَجَ حُسَينٌ عليه السلام حَتّى قَدِمَ مَكَّةَ (العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۶۳ ، المحن : ص ۱۴۲) .
5.قالَ لَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ مُطيعٍ : لا تَفعَل ، أي فِداكَ أبي واُمّي ! مَتِّعنا بِنَفسِكَ ، ولا تَسِر إلَى العِراقِ ، فَوَاللَّهِ لَئِن قَتَلَكَ هؤُلاءِ القَومُ ، لَيَتَّخِذُنّا خَوَلاً وعَبيداً (تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۶ ، الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۳) .