557
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

6 / 19

فَرَزدَق‏۱

۵۷۹.أنساب الأشراف- به نقل از زبير بن خِرّيت -: از فَرَزدَق شنيدم كه گفت: حسين را در منزل ذات عِرق‏۲ ديدم كه به كوفه مى‏رفت. به من فرمود : «گمان مى‏كنى مردم كوفه - كه خورجينى از نامه‏هايشان نزد من است - چه مى‏كنند؟».
گفتم: رهايت مى‏كنند. پس نرو. تو به سوى مردمى مى‏روى كه دل‏هايشان، با تو و دست‏هايشان، رو در روى توست. ولى او نپذيرفت.۳

1.همّام بن غالب بن صعصعه - كه كنيه‏اش ابو فراس و معروف به فرزدق است - ، در سال ۲۵ هجرى در بصره به دنيا آمد . وى از ياران امير مؤمنان، امام حسين و امام زين العابدين عليهم السلام است . قصيده‏اش در مدح امام زين العابدين عليه السلام در حضور هشام بن عبد الملك ، معروف است و بيت آغاز آن ، چنين است : اين، كسى است كه سرزمين بطحا ، جاى گام‏هايش را مى‏شناسد و كعبه و حرم و غير حرم، او را مى‏شناسند. هشام، از شنيدن اين اشعار ، خشمگين شد و دستور داد فرزدق را زندانى كنند. او را در عَسفان (ميان مكّه و مدينه) زندانى كردند و امام زين العابدين عليه السلام دوازده هزار درهم صله به خاطر آن شعر ، به وى داد ؛ ولى فرزدق ، آن را نپذيرفت و گفت كه تنها براى پاداش اخروى ، آن را سروده است و تنها با اصرار امام عليه السلام آن را پذيرفت. وى در سال ۱۱۰ هجرى پس از سفرى به عراق، شام و جزيره (شمال عراق و سوريه) در گذشت .

2.ذاتِ عِرق ، ميقات عراقيان است و مرز ميان نجد و تهامه است (معجم البلدان : ج ۴ ص ۱۰۷ . نيز ، ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۲) .

3.سَمِعتُ الفَرَزدَقَ قالَ : لَقيتُ الحُسَينَ عليه السلام بِذاتِ عِرقٍ وهُوَ يُريدُ الكوفَةَ ، فَقالَ لي : ماتَرى‏ أهلَ الكوفَةِ صانِعينَ ؟ فَإِنَّ مَعي جَمَلاً مِن كُتُبِهِم ؟ قُلتُ : يَخذُلونَكَ ، فَلا تَذهَب ، فَإِنَّكَ تَأتي قَوماً قُلوبُهُم مَعَكَ ، وأيديهم عَلَيكَ . فَلَم يُطِعني! (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۷۷ ، تاريخ الإسلام ، ذهبى : ج ۵ ص ۱۰) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
556

۵۷۸.الأخبار الطوال : حسين عليه السلام رفت تا به منزل عقيق‏۱ رسيد . مردى از بنى عِكرِمه، او را ديد و سلام كرد و از آمادگى سپاه ابن زياد از قادسيه تا عُذَيب براى پيگردِ او خبر داد. سپس به او گفت:
جانم فدايت! باز گرد . به خدا، جز به سوى نيزه‏ها و شمشيرها ره‏سپار نيستى و بر آنها كه به تو نامه نوشتند، تكيه مكن ؛ زيرا اينان ، نخستين كسانى هستند كه به جنگ با تو مى‏پردازند.
حسين عليه السلام به او گفت: «نيكخواهى كردى و آن را به اوج رساندى . پاداش خير ببينى!».
سپس با او خداحافظى كرد و رفت تا به منزل «شُرات»۲ فرود آمد و شب در آن جا ماند . سپس از آن جا كوچيد و به راه افتاد .۳

1.ظاهراً عقيق ، تصحيف «عُقْبه» است كه در نقل پيشين نيز آمده بود و مراد ، وادى عقيق نيست ؛ زيرا وادى عقيق ، نزديك مكّه است و در الأخبار الطوال آمده كه اين حادثه، يك روز پيش از رويارويى با حرّ بن يزيد رياحى اتّفاق افتاد ، يعنى در نزديكى كوفه.

2.صحيح آن، «شِراف» است.

3.سارَ [الحُسَينُ عليه السلام‏] حَتَّى انتَهى‏ إلى‏ بَطنِ العَقيقِ ، فَلَقِيَهُ رَجُلٌ مِن بَني عِكرِمَةَ فَسَلَّمَ عَلَيهِ ، وأخبَرَهُ بِتَوطيدِ ابنِ زِيادٍ الخَيلَ ما بَينَ القادِسِيَّةِ إلَى العُذَيبِ رَصَداً لَهُ . ثُمَّ قالَ لَهُ : اِنصَرفِ بِنَفسي أنتَ ! فَوَاللَّهِ ما تَسيرُ إلّا إلَى الأَسِنَّةِ وَالسُّيوفِ ، ولا تَتَّكِلَنَّ عَلَى الَّذينَ كَتَبوا لَكَ ؛ فَإِنَّ اُولئِكَ أوَّلُ النّاسِ مُبادَرَةً إلى‏ حَربِكَ . فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام : قَد ناصَحتَ وبالَغتَ ، فَجُزيتَ خَيراً . ثُمَّ سَلَّمَ عَلَيهِ ، ومَضى‏ حَتّى‏ نَزَلَ بِشراة باتَ بِها ، ثُمَّ ارتَحَلَ وسارَ (الأخبار الطوال : ص ۲۴۸ ، بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۲۲) .

تعداد بازدید : 149715
صفحه از 873
پرینت  ارسال به