ر. ك: ص 618 (فصل هفتم / ديدار فرزدق در صفاح)
و ص 75 (فصل سوم : ارزيابى سفر امام حسين عليه السلام به عراق و نهضت كوفه / اقسام شيعيان در آن دوران).
و ص 527 (فصل ششم / ابو محمّد واقدى و زرارة بن جلح) .
6 / 20
محمّد بن حنفيّه۱
۵۸۰.الإرشاد- در گزارش بيرون رفتن امام عليه السلام از مدينه -: حسين عليه السلام شبهنگام (شب يكشنبه، دو روز مانده از رجب)، به سوى مكّه به راه افتاد و فرزندان، برادران، برادرزادگان و همه خانوادهاش، جز محمّد بن حنفيّه ، همراه او بودند . محمّد بن حنفيّه ، چون دريافت كه ايشان آهنگ بيرون رفتن از مدينه را دارد و خودش هم نمىداند كه به كجا مىرود، به وى گفت: برادر! تو محبوبترينِ مردم و گرامىترينِ آنان در نزد منى و دلسوزى را براى هيچ يك از مردم ، جز براى تو ، نگاه نمىدارم و تو ، بِدان سزاوارترى. از بيعت با يزيد بن معاويه و از شهرها ، تا آن جا كه مىتوانى ، چشمپوشى كن. سپس فرستادگانى به سوى مردم ، گسيل دار و آنان را به سوى خود ، فرا بخوان. پس اگر مردم از تو پيروى كردند و به بيعت تو در آمدند ، خدا را بر آن ، سپاس بگزار و اگر سراغ كسى جز تو رفتند، از دين و خِرد تو ، كاسته نمىشود و مردانگى و ارجمندىِ تو ، بر باد نمىرود .
من نگرانم كه به يكى از اين شهرها وارد شوى و مردم ، دچار چنددستگى شوند : گروهى با تو و گروهى بر ضدّ تو ، و با يكديگر نبرد كنند و تو، هدف نخستين نيزه باشى و در آن صورت ، بهترينِ همه اين امّت از نظر شخصيت فردى و پدر و مادر ، خونش از همه پايمالتر و خانوادهاش از همه خوارتر شود .
حسين عليه السلام به او فرمود : «برادر! پس كجا بروم؟» .
گفت: مكّه . پس اگر سراى آرامى بود، همان جا بمان و اگر تو را در آن ، آرامش نبود ، به رَمْلها و ستيغ كوهها پناه ببر و از شهرى به شهرى برو تا بنگرى كه سرنوشت مردم، چه
خواهد شد . پس درستترين تصميمگيرى تو ، زمانى است كه به استقبال حوادث و رخدادها بروى.
امام عليه السلام فرمود : «برادرم! تو نيكخواهى و دلسوزى كردى و اميد دارم كه نظر تو ، استوار و همراه توفيق باشد» .۲