۵۸۴.إثبات الوصيّة : محمّد بن حنفيّه، براى بدرقه حسين عليه السلام۱ بيرون آمد و هنگام خداحافظى به او گفت: اى ابا عبد اللَّه! خدا را ، خدا را در باره خاندان پيامبر خدا، در نظر آور!
حسين عليه السلام به او فرمود : «خدا، جز اسير شدنِ آنان را نمىخواهد» .۲
۵۸۵.تاريخ الطبرى- به نقل از هشام بن وليد ، از كسى كه آن جا حضور داشت -: حسين عليه السلام با خانوادهاش از مكّه حركت كرد و محمّد بن حنفيّه، در مدينه بود. هنگامى كه در تشتى وضو مىگرفت، اين خبر به او رسيد. گريست ، آنچنان كه شنيدم اشكهايش بر تَشت مىريخت.۳
۵۸۶.تذكرة الخواصّ- به نقل از واقدى -: محمّد بن حنفيّه، از رفتن حسين عليه السلام آگاه شد، در حالى كه وضو مىگرفت و پيشِ رويش تَشتى بود . او گريست تا آن را از اشك ، پُر كرد و كسى در مكّه نبود ، مگر آن كه از رفتنش اندوهگين بود. چون آنها [ در استدلال براى نرفتن به كوفه ] بر او چيره شدند ، اين اشعار مرد اَوسى را خواند:
مىروم و مرگ ، بر جوان ، ننگ نيستآن گاه كه نيّت او نيك باشد و با تباهى ، نبرد كند
و مردان شايسته را با جانش يارى كندو از نابودى ، دورى گزيند و با حرامى مخالفت ورزد
اگر زنده بمانم ، نكوهش نمىشوم و چون بميرم ، سرزنش نمىشومدر خوارىِ تو ، همين بس كه تحت ستم ، زنده باشى!
سپس اين آيه را خواند: (و همواره فرمان خدا ، تقديرى رقم خورده است )۴.۵
1.عيون المعجزات، اين اضافه را نيز دارد: «در وقت رفتن به عراق».
2.خَرَجَ مُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِيَّةِ يُشَيِّعُهُ [أيِ الإِمامَ الحُسَينَ عليه السلام] ، فَقالَ لَهُ عِندَ الوَداعِ : يا أبا عَبدِ اللَّهِ ، اللَّهَ اللَّهَ في حُرَمِ رَسولِ اللَّهِ ! فَقالَ لَهُ : أبَى اللَّهُ إلّا أن يَكُنَّ سَبايا (إثبات الوصيّة : ص ۱۷۶ ، عيون المعجزات : ص ۶۹) .
3.أقبَلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام بِأَهلِهِ مِن مَكَّةَ ، ومُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِيَّةِ بِالمَدينَةِ ، قالَ : فَبَلَغَهُ خَبَرُهُ وهُوَ يَتَوَضَّأُ في طَستٍ ؛ قالَ : فَبَكى حَتّى سَمِعتُ وَكفَ دُموعِهِ فِي الطَّستِ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۹۴ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۷۷) .
4.احزاب : آيه ۳۸ .
5.لَمّا بَلَغَ مُحَمَّدَ بنَ الحَنَفِيَّةِ مَسيرُهُ [أي مَسيرُ الحُسَينِ عليه السلام ]وكانَ يَتَوَضَّأُ وبَينَ يَدَيهِ طَشتٌ ، فَبَكى حَتّى مَلَأَهُ مِن دُموعِهِ ، ولَم يَبقَ بِمَكَّةَ إلّا مَن حَزِنَ لِمَسيرِهِ ، ولَمّا كَثُروا عَلَيهِ ، أنشَدَ أبياتَ أخِي الأَوسِ :
سَأَمضي فَما فِي المَوتِ عارٌ عَلَى الفَتى
إذا ما نَوى خَيراً وجاهَدَ مُغرَماوآسَى الرِّجالَ الصّالِحينَ بِنَفسِهِ
وفارَقَ مَثبوراً وخالَفَ مَحرَماوإن عِشتُ لَم اُذمَم وإن مِتُّ لَم اُلَم
كَفى بِكَ ذُلّاً أن تَعيشَ وتُرغَما
ثُمَّ قَرَأ : (وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا )(تذكرة الخواصّ : ص ۲۴۰) .