۵۹۷.الأخبار الطوال : چون حسين عليه السلام تصميم به بيرون رفتن از مكّه گرفت و شروع به آماده شدن كرد ، خبر به عبد اللَّه بن عبّاس رسيد . وى به ديدار ايشان آمد و گفت: اى پسرعمو ! شنيدهام كه قصد رفتن به عراق دارى؟
فرمود : «آرى . چنين تصميمى دارم» .
عبد اللَّه گفت: اى پسرعمو ! تو را به خدا سوگند ، از اين كار ، منصرف شو .
فرمود : «تصميم خود را گرفتهام و چارهاى جز حركت نيست» .
ابن عبّاس گفت: آيا به جايى مىروى كه [اهالىاش] اميرِ خود را بيرون كردهاند و سرزمينهاى خود را به تصرّف خويش در آوردهاند؟ اگر چنين كردهاند ، برو ؛ ولى اگر تو را به سوى خود ، دعوت كردهاند ، امّا اميرشان همان جاست و كارگزارانش از آنان خراج مىگيرند ؛ همانا تو را براى جنگ كردن فرا خواندهاند و بيم دارم كه تو را رها كنند ، چنان كه نسبت به پدر و برادرت چنين كردند.
حسين عليه السلام فرمود: «پسر عمو ! در باره آنچه گفتى ، خواهم انديشيد».
خبر تصميم امام حسين عليه السلام به عبد اللَّه بن زبير رسيد. او هم به ديدار ايشان آمد و گفت: اگر در همين حرم الهى بمانى و نمايندگان و دعوتگران خود را به شهرها بفرستى و براى پيروان خود در عراق بنويسى كه نزد تو بيايند و چون كارت استوار شد ، كارگزاران يزيد را از اين شهر بيرون كنى، من هم در اين كار با تو همراهى و همفكرى خواهم كرد . اگر به مشورتِ من عمل كنى و اين كار را در همين حرم - كه محلّ گِرد آمدن مردم روى زمين ، و محلّ آمد و شد از هر سويى است - انجام دهى ، به خواست خداوند، آنچه را مىخواهى از دست نمىدهى و اميدوارم كه بِدان برسى .
مىگويند: چون روز سوم رسيد، عبد اللَّه بن عبّاس ، باز به حضور امام حسين عليه السلام آمد و گفت: اى پسرعمو ! به مردم كوفه نزديك مشو كه قومى حيلهگرند . در همين شهر بمان كه سَرور مردم اين جايى ، و اگر نمىپذيرى ، به يَمَن برو كه در آن ، قلعهها و درّههايى است . آن جا ، سرزمينى گسترده و پهناور است و گروهى از شيعيان پدرت ، آن جايند، ضمن آن كه از مردم نيز دور خواهى بود و دعوتگرانِ خود را به سرزمينها مىفرستى . اميد دارم كه اگر چنين كنى ، آنچه را مىخواهى ، در سلامت به دست آورى.
امام حسين عليه السلامفرمود: «اى پسرعمو ! به خدا سوگند ، مىدانم كه تو خيرخواه ومهربانى ؛ ولى من ، تصميم به رفتن گرفتهام» .
ابن عبّاس گفت: اگر بهناچار مىروى ، پس زنان و كودكان را با خود مبر ، كه من ، بيم آن دارم كه تو نيز همچون عثمان بن عَفّان كه كشته شد و كودكانش شاهد كشته شدنش بودند ، كشته شوى .
حسين عليه السلام فرمود: «پسر عمو! مصلحت را در اين مىبينم كه با زنان و فرزندان ، بيرون بروم».
ابن عبّاس ، از نزد حسين عليه السلام بيرون رفت.۱