۶۹۵.أنساب الأشراف : مردى به نام بَكر بن معنقة بن رود، با حسين عليه السلام و همراهانش ديدار كرد و شهادت مسلم بن عقيل و هانى را به او خبر داد و گفت: آن دو را ديدم كه از طرف پاهايشان ، در بازار كشيده مىشوند. سپس از حسين عليه السلام خواست كه برگردد.
فرزندان عقيل، برخاستند و گفتند: به خدا، باز نمىگرديم، تا وقتى كه انتقام خود را بگيريم ، يا آنچه را برادرمان چشيد ، بچشيم.
سپس حسين عليه السلام فرمود : «پس از اينان، خيرى در زندگى نيست» و معلوم شد كه او تصميم به رفتن دارد .
عبد اللَّه بن سُلَيم اسدى و مَدَرى بن شِمْعَل اسدى، گفتند: خدا برايت خير بخواهد!
حسين عليه السلام هم فرمود : «خداوند ، هر دوى شما را رحمت كند!» .۱