679
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۷۲۱.المعجم الكبير- به نقل از محمّد بن حسن -: چون عمر بن سعد بر حسين عليه السلام فرود آمد ، او يقين كرد كه آنان با وى مى‏جنگند . [پس‏] در ميان ياران خود براى سخنرانى برخاست و حمد و سپاس خدا را به جا آورد و سپس فرمود: «حوادثى رخ داده كه مى‏بينيد ! دنيا ، تغيير كرده و دگرگون شده و خوبى‏هايش پشت كرده و از ميان رفته است و از آن ، جز اندكى مانند قطره آبى در ته ظرف ، و مَعاشى ناچيز مانند چراگاه كم‏مايه ، باقى نمانده است . مگر نمى‏بينيد كه بر پايه حق ، رفتار نمى‏شود و از باطل ، دورى نمى‏گردد ؟ بايد كه مؤمن به ملاقات خدا ، راغب باشد! به راستى كه من ، مرگ را جز خوش‏بختى و زندگى با ستمگران را جز رنج و خسارت نمى‏بينم» .۱

7 / 29

سخنرانى عليه السلام امام براى ياران خود و ياران حُر در منزلگاه بَيَضه‏۲

۷۲۲.تاريخ الطبرى- به نقل از عقبة بن ابى عَيزار -: حسين عليه السلام در بَيَضه براى ياران خويش و ياران حُر ، سخنرانى كرد . نخست حمد و سپاس خدا را به جا آورد و سپس فرمود : «اى مردم! پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: "هر كه حاكم ستمگرى را ببيند كه محرّمات خدا را حلال مى‏شمارد و پيمان خدا را مى‏شكند و بر خلاف سنّت پيامبر خدا مى‏رود و ميان بندگان خدا ، با گناه و ستم ، عمل مى‏كند ، ولى با كردار و يا گفتار ، بر او نشورد، بر خدا فرض است كه [ در قيامت ] او را به جايگاه همان ستمگر ببرد" .
بدانيد كه اينان ، به اطاعت شيطان در آمده‏اند و اطاعت خدا را رها كرده‏اند . تباهى آورده‏اند و حدود را معطّل نهاده‏اند و ثروت‏ها را به خويش اختصاص داده‏اند . حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام شمرده‏اند ، و من ، شايسته‏ترين فرد هستم براى اين كه اين چيزها را تغيير دهد .
نامه‏هاى شما به من رسيد و فرستادگانتان با بيعت شما ، نزد من آمدند كه : مرا تسليم نمى‏كنيد و از يارى‏ام باز نمى‏مانيد . اگر به بيعت خويش عمل كنيد ، رشد مى‏يابيد. من ، حسين پسر على و پسر فاطمه دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله هستم . جانم با جان‏هاى شماست و كسانم با كسانِ شمايند و من ، مقتداى شمايم .
اگر به عهد خود رفتار نكنيد و پيمان خويش را بشكنيد و بيعت مرا از گردن خويش برداريد ، به جان خودم سوگند كه اين از شما تازه نيست، كه با پدرم ، برادرم و عموزاده‏ام نيز چنين كرديد. فريب‏خورده ، كسى است كه فريب شما را بخورد . اقبال خويش را گم كرده‏ايد و نصيب خويش را به تباهى داده‏ايد. هر كه پيمان بشكند ، به ضرر خويش مى‏شكند . زود است كه خدا ، مرا از شما بى‏نياز گرداند. درود و رحمت و بركات خداوند ، بر شما باد!»۳ .۴

1.لَمّا نَزَلَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِحُسَينٍ عليه السلام ، وأيقَنَ أنَّهُم قاتِلوهُ ، وقامَ في أصحابِهِ خَطيباً ، فَحَمِدَ اللَّهَ عزّوجل وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : قَد نَزَلَ ما تَرَونَ مِنَ الأَمرِ ، وإنَّ الدُّنيا تَغَيَّرَت وتَنَكَّرَت ، وأدَبَر مَعروفُها وَاستَمَرَّت ، حَتّى‏ لَم يَبقَ مِنها إلّا كَصُبابَةِ الإِناءِ ، [و] إلّا خَسيسُ عَيشٍ كَالمَرعى‏ الوَبيلِ . ألا تَرَونَ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ ، وَالباطِلَ لا يُتَناهى‏ عَنهُ ! لِيَرغَبِ المُؤمِنُ في لِقاءِ اللَّهِ ، وإنّي لا أرى‏ المَوتَ إلّا سَعادَةً ، وَالحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلّا بَرَماً (المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۱۴ ح ۲۸۴۲ ، سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۱۰) .

2.بَيَضه : آبگاهى متعلّق به بنى يربوع كه ميان واقصه و عُذَيب، واقع شده و به حَزَن متّصل است (معجم البلدان : ج ۱ ص ۵۳۲ . نيز ، ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان جلد ۲) .

3.در نقل سخنرانى‏هاى امام عليه السلام در مصادر تاريخى ، در باره محلّ سخنرانى و نيز مخاطبان ، اختلاف‏هايى ديده مى‏شود و نيز گاهى تلفيق‏ها يا تقطيع‏هايى در مصادر ، صورت گرفته است. آن جا كه ناچار به ذكر يك نقل بوده‏ايم ، تاريخ الطبرى را مبنا قرار داده‏ايم .

4.إنَّ الحُسَينَ عليه السلام خَطَبَ أصحابَهُ وأصحابَ الحُرِّ بِالبَيضَةِ ، فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله قالَ : «مَن رَأى‏ سُلطاناً جائِراً ، مُستَحِلّاً لِحُرَم اللَّهِ ، ناكِثاً لِعَهدِ اللَّهِ ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللَّهِ ، يَعمَلُ في عِبادِ اللَّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ ، فَلَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ ، كانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ» . ألا وإنَّ هؤُلاءِ قَد لَزِموا طاعَةَ الشَّيطانِ ، وتَرَكوا طاعَةَ الرَّحمنِ ، وأظهَرُوا الفَسادَ ، وعَطَّلُوا الحُدودَ ، وَاستَأثَروا بِالفَي‏ءِ ، وأحَلّوا حَرامَ اللَّهِ ، وحَرَّموا حَلالَهُ ، وأنا أحَقُّ مَن غَيَّرَ . قَد أتَتني كُتُبُكُم ، وقَدِمَت عَلَيَّ رُسُلُكُم بِبَيعَتِكُم ؛ أنَّكُم لا تُسلِمونّي ولا تَخذُلونّي ، فَإِن تَمَّمتُم عَلى‏ بَيعَتِكُم تُصيبوا رُشدَكُم ، فَأَنَا الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ ، وَابنُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ، نَفسي مَعَ أنفُسِكُم ، وأهلي مَعَ أهليكُم ، فَلَكُم فِيَّ اُسوَةٌ ، وإن لَم تَفعَلوا ونَقَضتُم عَهدَكُم ، وخَلَعتُم بَيعَتي مِن أعناقِكُم ، فَلَعَمري ما هِيَ لَكُم بِنُكرٍ ، لَقَد فَعَلتُموها بِأَبي وأخي وَابنِ عمّي مُسلِمٍ ، وَالمَغرورُ مَنِ اغتَرَّ بِكُم ، فَحَظَّكُم أخطَأتُم ، ونَصيبَكُم ضَيَّعتُم ، ومَن نَكَثَ فَإِنّما يَنكُثُ عَلى‏ نَفسِهِ ، وسَيُغنِي اللَّهُ عَنكُم ، وَالسَّلامُ عَلَيكُم ورَحمَةُ اللَّهِ وبَرَكاتُهُ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۰۳ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۵۲) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
678

۷۱۹.نثر الدرّ : چون عمر بن سعد - كه نفرين خدا بر او باد - بر حسين عليه السلام فرود آمد و حسين عليه السلام يقين كرد كه آنان با وى نبرد مى‏كنند ، در ميان ياران خود براى سخنرانى به پا خاست . حمد و سپاس خدا را به جا آورد و فرمود: «به راستى كه حوادثى بر ما فرود آمده كه مى‏بينيد! دنيا تغيير كرده و به زشتى گراييده ، خوبى‏هايش رفته و از آن ، جز اندكى مانند قطره آبى در ته ظرف ، و مَعاشى ناچيز مانند چراگاه كم‏مايه ، باقى نمانده است . مگر نمى‏بينيد كه بر پايه حق ، رفتار نمى‏شود و از باطل ، پرهيز نمى‏گردد ؟ بايد كه مؤمن به ديدار خداوند ، راغب باشد! به راستى كه من ، مرگ را جز خوش‏بختى و زندگى با ستمگران را جز رنج و خسارت نمى‏بينم» .۱

۷۲۰.تحف العقول- از امام حسين عليه السلام ، به هنگام رفتن به كربلا -: به راستى كه اين دنيا تغيير كرده و دگرگون شده است . خوبى‏هايش پشت كرده و از آن ، جز اندكى مانند قطره آبى در ته ظرف ، و مَعاشى ناچيز چون چراگاه كم‏مايه ، باقى نمانده است . مگر نمى‏بينيد كه بر پايه حق ، رفتار نمى‏شود و از باطل ، پرهيز نمى‏گردد ؟ بايد كه مؤمن به ديدار خدا راغب باشد! به راستى كه من ، مرگ را جز خوش‏بختى و زندگى با ستمگران را جز رنج و خسارت نمى‏بينم.
مردم ، بنده دنيايند و دين ، بازيچه‏اى بر سرِ زبان آنهاست . بر گِرد دين مى‏چرخند ، تا زمانى كه زندگى‏شان بچرخد و آن گاه كه گرفتار بلا گردند ، دينداران ، كم مى‏شوند.۲

1.لَمّا نَزَلَ بِهِ [أي بِالإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام‏] عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ ، وأيقَنَ أنَّهُم قاتِلوهُ ، قامَ في أصحابِهِ خَطيباً ، فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى‏ عَلَيهِ ، ثُمَّ قالَ : إنَّهُ قَد نَزَلَ مِنَ الأَمرِ ما تَرَونَ ، وإنَّ الدُّنيا قَد تَغَيَّرَت وتَنَكَّرَت ، وأدبَرَ مَعروفُها وَاستَمَرَّت ، حَتّى‏ لَم يَبقَ مِنها إلّا صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الإِناءِ ، وإلّا خَسيسُ عَيشٍ كَالكَلَأِ الوَبيلِ . ألا تَرَونَ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ ، وَالباطِلَ لا يُتَناهى‏ عَنهُ ! لِيَرغَبِ المُؤمِنُ في لِقاءِ اللَّهِ ، فَإِنّي لا أرى‏ المَوتَ إلّا سعادَةً ، وَالحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلّا بَرَماً (نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۳۷ ، نزهة الناظر : ص ۸۷ ح ۲۶) .

2.إنَّ هذِهِ الدُّنيا قَد تَغَيَّرَت وتَنَكَّرَت ، وأدبَرَ مَعروفُها ، فَلَم يَبقَ مِنها إلّا صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الإِناءِ ، وخَسيسُ عَيشٍ كَالمَرعى‏ الوَبيلِ . ألا تَرَونَ أنّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ ، وأنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى‏ عَنهُ ! لِيَرغَبِ المُؤمِنُ في لِقاءِ اللَّهِ مُحِقّاً ؛ فَإِنّي لا أرى‏ المَوتَ إلّا سَعادَةً وَالحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلّا بَرَماً . إنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنيا ، وَالدّينُ لَعِقٌ عَلى‏ ألسِنَتِهِم ، يَحوطونَهُ ما دَرَّت مَعائِشُهُم ، فَإِذا مُحِّصوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ (تحف العقول : ص ۲۴۵ ، المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۶۸) .

تعداد بازدید : 174350
صفحه از 873
پرینت  ارسال به