779
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1

۸۲۹.الإرشاد : حسين عليه السلام ، به جايگاهش باز گشت و همه شب را به نماز گزاردن و آمرزش‏خواهى و دعا و گريه و زارى پرداخت و همه يارانش نيز به نماز گزاردن و دعا و آمرزش‏خواهى ، مشغول بودند .
ضحّاك بن عبد اللَّه مى‏گويد : سواران ابن سعد كه نگهبانى ما را مى‏دادند ، بر ما گذشتند. حسين عليه السلام ، مشغول تلاوت اين آيه بود: (و البته كسانى كه كافر شده‏اند ، نبايد تصوّر كنند اين كه به ايشان مهلت مى‏دهيم ، براى آنان ، نيكوست . ما فقط به ايشان مهلت مى‏دهيم تا بر گناه [ خود ]بيفزايند ؛ و [ آن‏گاه ]عذابى خفّت‏آور خواهند داشت . خداوند ، بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [ حالى ] كه شما بر آن هستيد، وا گذارد، تا آن كه پليد را از پاك ، جدا كند)۱ .
يكى از آن سواران ، به نام عبد اللَّه بن سُمَير آن را شنيد . او كه شوخ و دلير و پهلوان و سواركار و جسور و از خاندانى بزرگ بود ، گفت: به خداى كعبه سوگند، ما پاكيزگانيم و از شما ، جدا شده‏ايم !
بُرَير بن خُضَير به او گفت: اى فاسق! خداوند ، تو را از پاكيزگان ، قرار داده است ؟!
او به بُرَير گفت: تو كيستى، واى برتو!
گفت: من ، بُرَير بن خُضَير هستم .
آن گاه ، به هم ناسزا گفتند .۲

1.آل عمران : آيه ۱۷۸ و ۱۷۹ .

2.رَجَعَ [الحُسَينُ‏] عليه السلام إلى‏ مَكانِهِ ، فَقامَ اللَّيلَ كُلَّهُ يُصَلّي ويَستَغفِرُ ، ويَدعو ويَتَضَرَّعُ ، وقامَ أصحابُهُ كَذلِكَ يُصَلّونَ ويَدعونَ ويَستَغفِرونَ . قالَ الضَّحّاكُ بنُ عَبدِ اللَّهِ : ومَرَّ بِنا خَيلٌ لِابنِ سَعدٍ يَحرُسُنا ، وإنَّ حُسَيناً عليه السلام لَيَقرَأُ : (وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِاَّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ * مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى‏ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى‏ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ) ، فَسَمِعَها مِن تِلكَ الخَيلِ رَجُلٌ يُقالُ لَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ سُمَيرٍ ، وكانَ مِضحاكاً ، وكانَ شُجاعاً بَطَلاً فارِساً فاتِكاً شَريفاً ، فَقالَ : نَحنُ - ورَبِّ الكَعبَةِ - الطَّيِّبونَ ، مُيِّزنا مِنكُم . فَقالَ لَهُ بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ : يا فاسِقُ ! أنتَ يَجعَلُكَ اللَّهُ مِنَ الطَّيِّبينَ !! فَقالَ لَهُ : مَن أنتَ وَيلَكَ ؟ قالَ : أنَا بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ ، فَتَسابّا (الإرشاد : ج ۲ ص ۹۴ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۴۵۷) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام ج1
778

1 / 21

از وقايع شب عاشورا

۸۲۸.تاريخ الطبرى- به نقل از ضحّاك بن عبد اللَّه مِشرَقى -: هنگامى كه شب شد ، حسين عليه السلام و يارانش ، همه شب را به نماز و آمرزش‏خواهى و دعا و راز و نياز ايستادند . سوارانى از دشمن كه نگهبانىِ ما را مى‏دادند ، بر ما گذشتند ، در حالى كه حسين عليه السلام ، تلاوت مى‏كرد: (و البته كسانى كه كافر شده‏اند ، نبايد تصوّر كنند اين كه به ايشان مهلت مى‏دهيم ، براى آنان نيكوست . ما فقط به ايشان ، مهلت مى‏دهيم تا بر گناه [ خود ]بيفزايند ؛ و [ آن گاه ] ، عذابى خفّت‏آور خواهند داشت . خداوند ، بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [ حالى ]كه شما بر آن هستيد، وا گذارد، تا آن كه پليد را از پاك ، جدا كند) .
يكى از سواران نگهبان بر ما ، آيه را شنيد و گفت: به خداى كعبه سوگند، ما پاكيزگانيم و از شما جدا گشته‏ايم .
او را شناختم و به بُرَير بن حُضَير گفتم: مى‏دانى اين كيست ؟
گفت: نه.
گفتم: اين ، ابو حرب عبد اللَّه بن شَهر سَبيعى است .
شوخ و بيهوده‏كار ، و با اين همه ، بزرگ‏زاده و دلير و گستاخ بود و سعيد بن قيس ، او را به خاطر جنايتى ، زندان هم كرده بود. بُرَير بن حُضَير به او گفت: اى فاسق ! خداوند ، تو را از پاكيزگان قرار داده ؟ !
او به بُرَير گفت: تو كيستى ؟
گفت: من بُرَير بن حُضَير هستم .
او گفت: ما از آنِ خداييم !۱ بر من گران است! به خدا سوگند ، هلاك مى‏شوى ! به‏
خدا سوگند - اى بُرير - هلاك مى‏شوى !
بُرَير گفت: اى ابو حرب ! آيا مى‏خواهى از گناهان بزرگت به درگاه خدا ، توبه كنى ؟ به خدا سوگند، ما پاكيزگانيم و شما ، آلودگانيد !
ابو حرب [ به استهزا ] گفت: و من ، از گواهانِ بر اين موضوع هستم !
من گفتم : واى بر تو ! آيا شناختت ، بهره‏اى برايت ندارد ؟
گفت: فدايت شوم! پس چه كسى همدم يزيد بن عَذره عَنَزى از قبيله عَنز بن وائل شود ؟!
اكنون ، او اين جا با من است .
[بُرَير] گفت : خداوند ، هميشه رأيت را زشت گرداند! تو كم‏عقلى .
سپس ابو حرب ، باز گشت، و فرمانده سوارانى كه آن شب ، نگهبانىِ ما را مى‏دادند، عَزرَة بن قيس اَحمَسى بود .۲

1.اين تعبير (إنّا للَّه) ، صدر آيه استرجاع (بقره: آيه ۱۵۶) است و در اين جا، به نشانه قريب الوقوع بودن مرگ، به كار رفته است.

2.لَمّا أمسى‏ حُسَينٌ عليه السلام وأصحابُهُ قامُوا اللَّيلَ كُلَّهُ يُصَلّونَ ويَستَغفِرونَ ، ويَدعونَ ويَتَضَرَّعونَ ، قالَ : فَتَمُرُّ بِنا خَيلٌ لَهُم تَحرُسُنا ، وإنَّ حُسَيناً عليه السلام لَيَقرَأُ : (وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لِاَّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ * مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى‏ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى‏ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ) . فَسَمِعَها رَجُلٌ مِن تِلكَ الخَيلِ الَّتي كانَت تَحرُسُنا، فَقالَ : نَحنُ ورَبِّ الكَعبَةِ الطَّيِّبونَ ، مُيِّزنا مِنكُم ، قالَ : فَعَرَفتُهُ ، فَقُلتُ لِبُرَيرِ بنِ حُضَيرٍ : تَدري مَن هذا ؟ قالَ : لا : قُلتُ : هذا أبو حَربٍ السَّبيعِيُّ عَبدُ اللَّهِ بنُ شَهرٍ ، وكانَ مِضحاكاً بَطّالاً ، وكانَ شَريفاً شُجاعاً فاتِكاً ، وكانَ سَعيدُ بنُ قَيسٍ رُبَّما حَبَسَهُ في جِنايَةٍ . فَقالَ لَهُ بُرَيرُ بنُ حُضَيرٍ : يا فاسِقُ! أنتَ يَجعَلُكَ اللَّهُ فِي الطَّيِّبينَ ! فَقالَ لَهُ : مَن أنتَ ؟ قالَ : أنَا بُرَيرُ بنُ حُضَيرٍ ؛ قالَ : إنّا للَّهِ‏ِ ! عَزَّ عَلَيَّ ! هَلَكتَ وَاللَّهِ ، هَلَكتَ وَاللَّهِ يا بُرَيرُ ! قالَ : يا أبا حَربٍ ، هَل لَكَ أن تَتوبَ إلَى اللَّهِ مِن ذُنوبِكَ العِظامِ ! فَوَاللَّهِ ، إنّا لَنَحنُ الطَّيِّبونَ ، ولكِنَّكُم لَأَنتُمُ الخَبيثونَ ؛ قالَ : وأنَا عَلى‏ ذلِكَ مِنَ الشّاهِدينَ . قُلتُ : وَيحَكَ ؟ أفَلا يَنفَعُكَ مَعرِفَتُكَ ؟ قالَ : جُعِلتُ فِداكَ ! فَمَن يُنادِمُ يَزيدَ بنَ عَذرَةَ العَنَزِيَّ مِن عَنَزِ بنِ وائِلٍ ! قالَ : ها هُوَ ذا مَعي ، قالَ : قَبَّحَ اللَّهُ رَأيَكَ عَلى‏ كُلِّ حالٍ ! أنتَ سَفيهٌ . قالَ : ثُمَّ انصَرَفَ عَنّا ، وكانَ الَّذي يَحرُسُنا بِالَّليلِ فِي الخَيلِ عَزرَةُ بنُ قَيسٍ الأَحمَسِيُّ ، وكانَ عَلَى الخَيلِ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۲۱ ، البداية و النهاية : ج ۸ ص ۱۷۷) .

تعداد بازدید : 173744
صفحه از 873
پرینت  ارسال به