۸۶۱.تاريخ دمشق- به نقل از ابو بكر بن دُرَيد -: آن گاه كه لشكر ، حسين عليه السلام را احاطه كردند ، بر اسبش سوار شد و از آنان خواست كه ساكت شوند . آنان ، ساكت شدند .
آن گاه ، پس از حمد و ثناى الهى و ياد خدا و درود فرستادن بر محمّد ، چنين فرمود : «مرگ و اندوهتان باد ، اى جماعت! حيران و سرگردان ، ما را به فريادرسى خوانديد و ما ، به سرعت ، به فريادتان رسيديم ؛ [امّا ]شما ، شمشيرى را كه در دستان ما بود ، به روىِ خود ما بر كشيديد و آتشى را كه بر دشمن مشترك ما و شما افروخته بوديم ، بر ضدّ خود ما افروختيد و همدستِ دشمنانتان ، عليه دوستانتان شديد ، بى آن كه عدالت را ميان شما بگسترنَد و اميدى به آنها داشته باشيد ، و بدون آن كه كارى از ما سر زده باشد و يا انديشه ناصوابى داشته باشيم .
اى واى بر شما ! ما را خوش نداشتيد و وا نهاديد ، در حالى كه شمشيرها هنوز در نيام و ابتداىِ كار است ، و رأى [به جنگ] ، هنوز پا بر جا نگشته ؛ امّا شما همچون مَلَخان ، به سوى آن شتافتهاند و همچون پرواز [ پشهها به سوى زرداب و چرك زخم ] ، همديگر را به آن فرا خواندهايد ، به جهت حرص ورزيدن [ بر دنيا ]و ذليل شدن در برابر طغيانگران امّت و دستههاى به بيراهه رفته آن ، كنار افكنان قرآن و دار و دسته گنهكاران و بقاياى شيطان و تحريفگران سخنان و خاموش كنندگان سنّتهاى[ ى جاويدان] ! و ملحق كننده زنازادگان به پدران نامشروعشان و مايه تأسّف مؤمنان و فكاهى مسخرهگران . (آنان كه قرآن را پشت سر انداختند)۱ . (چه بد است آنچه از پيش [ براى آخرت ]فرستادهاند كه خداوند ، از آنان ناخشنود است و در عذاب جاويدان ، خواهند ماند)۲ .
آيا اينان را يارى مىدهيد و ما را وا مىنهيد؟ ! آرى . به خدا سوگند ، خيانت ، ميان شما معروف است . ريشههايتان ، به آن در آميخته و شاخههايتان ، بر آنْ پيچيده است . شما ، پليدترين ميوه درخت براى مردم و لقمه[ ى آماده ]غاصب گشتهايد .۳ بدانيد لعنت خدا بر پيمانشكنانى است كه سوگندهاى خود را ، با وجود تأكيد فراوان مىشكنند ، در حالى كه خدا را ضامن آن قرار داده بودند .
بدانيد كه اين ستمكار ( ابن زياد ) ، مرا ميان دو چيز ، قرار داده است : تسليم و خوارى . خوارى ، از ما دور است و خداوند ، آن را براى ما نمىپذيرد ، و نيز پيامبرش و مؤمنان ، و دامنهايى پاك و پاكيزه ، و جانهايى غيرتمند و خوددار كه اطاعت از فرومايگان را بر مرگى كريمانه ، مقدّم نمىدارند .
بدانيد كه من با اين خانواده و [ با وجود ] كمىِ نفرات و نبود ياور ، به جانب نبرد مىروم» . آن گاه حسين عليه السلام ، سخن خود را با تمثّل به اين شعر ، چنين ادامه داد :
«اگر دشمن را فرارى دهيم، كه از ديرباز ، كار ما فرارى دادن دشمن بوده است .و اگر هم به ظاهر ، مغلوب شويم ، [چون حق با ماست ، ] هيچ وقت ، شكستخورده نيستيم .
عادت و خوى ما ترس نيست ؛ ليكناَجَلهاى ما و طعمه حكومت ديگران ، فرا رسيده است .
[ سپس فرمود : ] آگاه باشيد كه پس از اين ، جز به مقدار سوار شدن بر اسبى ، درنگ نمىكنيد تا آ كه شما را به سانِ سنگ آسيا بچرخاند و چون محور آسيا ، بىقرار سازد! عهدى است كه پدرم از جدّش براى من ، نقل كرده است : (شما با شريكانى كه قائليد ، كارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم كنيد ، و بىآن كه پردهپوشى كنيد ، كار مرا يكسره كنيد و مهلتم ندهيد ...)۴اين آيه را تا آخر خواند و سپس آيه ديگرى [ را نيز خواند ] .۵
1.حِجر : آيه ۹۱ .
2.مائده : آيه ۸۰ .
3.در مصدر اصلى چنين آمده است و در مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى - كه بعداً مىآيد - ، آمده : «رگ و ريشههاى شما ، به آن پيوند خورده است و تنه و شاخهتان ، آن را به ارث برده است و دلهايتان ، بر آن روييده و سينههايتان را فرا گرفته است . پس شما پليدترين ميوه گلوگير براى مراقبان و ناپاكترين لقمه براى رُبايندگانيد» كه اين ، صحيحتر به نظر مىرسد .
4.يونس : آيه ۷۱ .
5.لَمَّا استَكَفَّ النّاسُ بِالحُسَينِ عليه السلام ، رَكِبَ فَرَسَهُ ، ثُمَّ استَنصَتَ النّاسَ ، فَأَنصَتوا لَهُ ، فَحَمِدَ اللَّهَ وأثنى عَلَيهِ ، وصَلّى عَلَى النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله ، ثُمَّ قالَ :
تَبّاً لَكُم أيَّتُهَا الجَماعَةُ وتَرَحاً ! أحينَ استَصرَختُمونا وَلِهينَ ، فَأَصرَخناكُم موجِفينَ ، شَحَذتُم عَلَينا سَيفاً كانَ في أيمانِنا ، وحَشَشتُم عَلَينا ناراً قَدَحناها عَلى عَدُوِّكُم وعَدُوِّنا ، فَأَصبَحتُم إلباً عَلى أولِيائِكُم ، ويَداً عَلَيهِم لِأَعدائِكُم ، بِغَيرِ عَدلٍ رَأَيتُموهُ بَثّوهُ فيكُم ، ولا أصلٍ أصبَحَ لَكُم فيهِم ، ومِن غَيرِ حَدَثٍ كانَ مِنّا ، ولا رَأيٍ يُفَيَّلُ فينا .
فَهَلّا لَكُمُ الوَيلاتُ إذ كَرِهتُموها ، تَرَكتُمونا وَالسَّيفُ مَشيمٌ ، وَالجَأشُ طامِنٌ ، وَالرَّأيُ لَم يَستَخِفَّ ، ولكِنِ استَصرَعتُم إلَينا طَيرَةَ الدَّبا ، وتَداعَيتُم إلَينا كَتَداعِي الفَراشِ قَيحاً وحَكَّةً وهَلوعاً ، وذِلَّةً لِطَواغيتِ الاُمَّةِ ، وشُذّاذِ الأَحزابِ ، ونَبَذَةِ الكِتابِ ، وعَصَبَةِ الآثامِ ، وبَقِيَّةِ الشَّيطانِ ، ومُحَرِّفِي الكَلامِ ، ومُطفِئِي السُّنَنِ ، ومُلحِقِي العَهَرَةِ بِالنَّسَبِ ، وأسَفِ المُؤمِنينَ ، ومُزاحِ المُستَهزِئينَ (الَّذِينَ جَعَلُواْ الْقُرْءَانَ عِضِينَ) ، (لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِى الْعَذَابِ هُمْ خَلِدُونَ) ، فَهؤُلاءِ تَعضُدونَ ، وعَنّا تَتَخاذَلونَ ؟
أجَل وَاللَّهِ ، الخَذلُ فيكُم مَعروفٌ ، وشَبَحَت عَلَيهِ عُروقُكُم ، وَاستَأزَرَت عَلَيهِ اُصولُكُم فَأَفرَعَكُم ، فَكُنتُم أخبَثَ ثَمَرَةِ شَجَرَةٍ لِلنّاسِ ، واُكلَةٍ لِغاصِبٍ ، ألا فَلَعنَةُ اللَّهِ عَلَى النّاكِثينَ الَّذينَ يَنقُضونَ الأَيمانَ بَعدَ تَوكيدِها ، وقَد جَعَلُوا اللَّهَ عَلَيهِم كَفيلاً .
ألا وإنَّ البَغِيَّ قَد رَكَنَ بَينَ اثنَتَينِ ، بَينَ المَسأَلَةِ وَالذِّلَّةِ ، وهَيهاتَ مِنَّا الدَّنِيَّةُ ، أبَى اللَّهُ ذلِكَ ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ ، وحُجورٌ طابَت ، وبُطونٌ طَهُرَت ، واُنوفٌ حَمِيَّةٌ ، ونُفوسٌ أبِيَّةٌ ، أن تُؤثَرَ مَصارِعُ الكِرامِ عَلى ظِئارِ اللِّئامِ ، ألا وإنّي زاحِفٌ بِهذِهِ الاُسرَةِ عَلى قُلِّ العَدَدِ وكَثرَةِ العَدُوِّ وخَذلَةِ النّاصِرِ ، ثُمَّ تَمَثَّلَ :
فَإِن نَهزِم فَهَزّامونَ قِدماً
وإن نُهزَم فَغَيرُ مُهَزَّميناوما إن طِبُّنا جُبنٌ ولكِن
مَنايانا وطُعمَةُ آخَرينا
ألا ثُمَّ لا يَلبَثوا إلّا ريثَ ما يُركَبُ فَرَسٌ ، حَتّى تُدارَ بِكُم دَورَ الرَّحى ، ويُفلَقَ بِكُم فَلَقَ المِحوَرِ ، عَهداً عَهِدَهُ النَّبِيُّ إلى أبي : (فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَ شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَىَّ وَ لَا تُنظِرُونِ) الآيَةَ [۷۱ من سورة يونس] ، وَالآيَةَ الاُخرى (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۱۸ ، بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۵۸۷) .