25 . زنان همْدان، كَهلان، ربيعه و نَخَع
در مروج الذهب آمده است :
مردم كوفه (پس از مرگ يزيد) از اطاعت بنى اميّه به در رفتند و ابن زياد را از امارت خلع كردند و خواستند اميرى انتخاب كنند تا فرصت تأمّل در كار خويش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص ، شايسته اين كار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند ، جمعى از زنان همدان و زنان كهلان و ربيعه و نخع آمدند و فريادزنان و گريهكنان وارد مسجد شدند و مصيبت حسين عليه السلام را ياد كردند و مىگفتند: «براى عمر بن سعد ، همين بس نبود كه حسين را كشت؟! اكنون مىخواهد در كوفه امير ما شود!؟» . مردم كوفه نيز بگريستند و از امارت عمر ، منصرف شدند. كسانى كه بيشتر از همه تلاش كردند ، زنان همدان بودند ؛ زيرا على عليه السلام به همدانيان علاقه داشت و آنها را بر ديگران ترجيح مىداد. همو مىفرمايد : اگر من دربان بهشت بودم ، به مردم همدان مىگفتم : «به سلامت وارد شويد!» و نيز مىفرمايد : «من هَمْدانيان را آماده كردم و آنها حِمْيَريان را آماده كردند»۱ .
26 . زنى از اهل كوفه
در باره اين زن - كه نامش مشخّص نيست - ، چنين عملكردى در كوفه گزارش شده است :
زنى از كوفيان بر بالاى بام آمد و پرسيد : شما از كدام اسيران هستيد؟
گفتند : ما اسيرانِ خاندان محمّديم .
آن زن از بام ، پايين آمد و چادر و پيراهن و مقنعه جمع كرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند۲ .
27 . زنى از طايفه بكر بن وائل
در باره وى در دفاع از اهل بيت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ، چنين آمده است :
حميد بن مسلم گفته است : ديدم كه زنى از بنى بكر بن وائل ، همراه همسرش ، ميان ياران عمر بن سعد بود و هنگامى كه ديد مردم به زنان حسين عليه السلام در خيمههايشان هجوم بردهاند و اموال آنان را بر مىدارند ، او نيز شمشيرى گرفت و به سوى خيمهها آمد و گفت : «اى خاندان بكر بن وائل ! آيا اموال دختران پيامبر خدا تاراج مىشود [و شما كارى نمىكنيد]؟!حكومت ، جز از آنِ خدا نيست . براى خونخواهى پيامبر خدا [به پا خيزيد]!» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جايگاهش باز گرداند۳ .